#حرف_خاطره
یادمه داشتیم میرفتیم تهران توی راه رفتن که بودیم چند ساعتی گذشته بود دوستم کنارم نشسته بود خیلی کلافه از اینکه باهاش حرف میزدم بود😁(خب چیه حوصله سر رفته بود🤣)
که یهویی حرف اونایی که رفتن دیدار رهبری شد و گفت:داداشم از طرف دانشگاه رفتن دیدار حضرت آقا،چفیه هم گرفته:)
حرصم گرفت همه میرن جز ما با حرص ناجور گفتم:الهی کوفت داداشت بشه🤣(پ.ن:وقتی واقعا توی راه خستگی فشار اورده بود،فرض کنید چقد با حرص گفتم دیگه😂🤕)
اونم که نگذاشت نه برداشت گفت:نوش جونش🤧
~
الان یاد حرفش افتادم:نوش جون اون دختر خانومی که رفتین خواستگاری
ان شاءالله به خاطر انگشتر هم شده بله بگیرین☺️🤣
#ستاد_ازدواج_جوانان😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا، بیا جلو نترس😍😘😁
ترس نه هاااا، تررررررس😂
#ستاد_ازدواج_جوانان 😂