💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه در حقيقت مىخواهد حريصان در دنيا را از حرص بازدارد و به كفاف و عفاف قانع سازد و از مسابقۀ گناهآلودى كه براى به چنگ آوردن اموال بيشتر در ميان گروهى از دنياپرستان رايج است جلوگيرى كند، مىفرمايد: «به يقين بدانيد خدا براى بندهاش - اگرچه بسيار چارهجو و سختكوش و در طرح نقشهها قوى باشد - بيش از آنچه در كتاب الهى براى او (از روزى) مقدر شده قرار نداده است»؛ (اعْلَموا عِلْماً يَقِيناً اِنَّ اللّٰهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ - وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ، وَ اشْتَدَّتْ طِلْبَتُهُ، وَ قَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ - أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّىَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ)
#حکمت_273
🔶 @Nahj_Et
💠🔹از عهدنامههاى امام عليه السلام براى قبيلۀ ربيعه و يمن مىباشد كه از خط هشام بن كلبى نقل شده است. نامه در يك نگاه همانگونه قبلا اشاره شد اين كلام، متن پيماننامهاى است كه حضرت على عليه السلام براى اهل يمن و طايفۀ ربيعه نگاشته و مفاد آن اين است كه آنها بايد دعوت قرآن را بپذيرند و هركس آنها را به سوى قرآن فرا خواند اجابت كنند و همه با هم در برابر مخالفان متحد باشند و يكديگر را يارى دهند و با هيچ عذر و بهانهاى اين پيمان را نشكنند. منظور از اهل يمن همان طايفۀ قحطان بودند كه در آنجا مىزيستند و ربيعه از طايفۀ عدنان بودند. ابن ابىالحديد در اينجا سخنى دارد كه شايان دقت است. او مى گويد در حديثى وارد شده است: «كُلُّ حِلفٍ كٰانَ فِى الْجٰاهِلِيَّةِ فَلاٰ يَزيدُهُ الإسْلاٰمُ إلّاشِدَّةً وَلاٰ حِلْفَ فِى الْإسلام؛ هر پيمانى كه در جاهليت بسته شد (و هدف والايى را در بر داشت) در اسلام به قوت خود باقى، بلكه قوىتر خواهد بود؛ ولى در اسلام پيمانى وجود ندارد». مطابق اين سخن پيماننامۀ مورد بحث زير سؤال مىرود؛ ولى ابن ابىالحديد در اينجا مىافزايد: «كار اميرمؤمنان على عليه السلام بر اين خبر واحد ترجيح دارد و بايد از آن پيروى نمود.
#نامه_74
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹از عهدنامههاى امام عليه السلام براى قبيلۀ ربيعه و يمن مىباشد كه از خط هشام بن كلبى نقل شده است
💠🔹به خصوص اينكه عرب بعد از اسلام بارها پيمانهايى برقرار ساخت كه در كتب تاريخ شرح آن آمده است». افزون بر اين، حديث مزبور با فعل پيغمبر اكرم نيز سازگار نيست، زيرا همه مىدانيم كه پيامبر در حديبيه پيمانى با مشركان برقرار ساخت و شايد به همين دليل است كه بعضى مىگويند حديث مزبور بعد از جريان فتح مكه بوده است. به هر حال اين حديث قابل اعتماد به نظر نمىرسد، زيرا در تاريخ تمام امتها و ملتها حوادثى پيش مىآيد كه آنها را ناگزير به پيمان بستن با مخالفان خود مىكند. *** هَذَا مَا اجْتَمَعَ عَلَيْهِ أَهْلُ الْيَمَنِ حَاضِرُهَا وَبَادِيهَا، وَرَبِيعَةُ حَاضِرُهَا وَبَادِيهَا، أَنَّهُمْ عَلَى كِتَابِ اللّٰهِ يَدْعُونَ إِلَيْهِ، وَيَأْمُرُونَ بِهِ، وَيُجِيبُونَ مَنْ دَعَا إِلَيْهِ وَأَمَرَ بِهِ، لَايَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً، وَلَا يَرْضَوْنَ بِهِ بَدَلاً، وَأَنَّهُمْ يَدٌ وَاحِدَةٌ عَلَى مَنْ خَالَفَ ذَلِكَ وَتَرَكَهُ، أَنْصَارٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ
#نامه_74
🔶 @Nahj_Et
💠🔹از خطبههاى امام عليه السّلام است كه در آن از حسن رفتار خود با مردمى كه تحت حكومت او مىزيستند، سخن مىگويد. خطبه در يك نگاه امام عليه السّلام در اين خطبه به نكتۀ ظريفى اشاره مىكند و مىفرمايد: در برابر خوش رفتارىهاى كم و بدرفتارىهاى بسيار شما، من تا آن جا كه ميسر بود، دربارۀ شما نيكى كردم؛ از ظلم و ذلت رهايىتان بخشيدم و در برابر دشمنان درونى و برونى از شما پاسدارى نمودم. *** بخش اوّل و لقد أحسنت جواركم، و أحطت بجهدي من ورائكم. و أعتقتكم من ربق الذّلّ، و حلق الضّيم، شكرا منّي للبرّ القليل و إطراقا عمّا أدركه البصر، و شهده البدن، من المنكر الكثير. ترجمه : به يقين، وظيفۀ حسن جوار را در مورد شما انجام دادم. من در پشت سر نيز به پاسدارى از شما پرداختم و شما را از بند ذلّت و حلقههاى زنجير ستم آزاد كردم. همۀ اينها به منظور سپاس فراوان من در برابر نيكى اندكى از سوى شما و چشم پوشى از بدىهاى فراوانى بود كه نسبت به من انجام داديد؛ بدىهاى آشكارى كه چشم، آن را مىديد و بدن، آن را لمس مىكرد.
#خطبه_159
🔶 @Nahj_Et
ترغیب به اسلام و دعوت مردم به سوی اسلام ، از پیامبر گرامی ( ص ) 👌✨
سیره عملی پیغمبر اکرم در رهبری و دستورهایی که در این زمینه میدهد خیلی عجیب است. به قدری روانشناس است و به قدری متوجّه راه و رسم انسانهاست که حدّی بر آن متصوّر نیست؛ متد انسان اداره کردن را میداند. معاذ بن جبل را برای تبلیغ، هدایت و رهبری و راهنمایی به یمن فرستاد؛ چند جمله دارد که برای همه ما دستور العمل است در
حالی که اکثر بر خلاف رفتار میکنیم. میفرماید: «یسِّرْ وَ لا تُعَسِّرْ، بَشِّرْ وَ لا تُنَفِّرْ، وَ صَلِّ بِهِمْ صَلوةَ اضْعَفِهِمْ.»[1] یعنی تو که اکنون به منظور تبلیغ اسلام و دعوت مردم به اسلام و ترغیب و تشویق آنها به سوی اسلام به سراغ مردم میروی، بر آنها آسان بگیر، سخت نگیر، با سختگیری نمیتوان کسی را رهبری کرد؛ دیگر اینکه به مردم بشارت بده، مزایای دنیوی و اخروی اسلام را برای مردم بگو، نویدهای اسلام را بر مردم عرضه کن، تمایل آنها را برانگیز، ترغیبشان کن، از راه تخویف و ایجاد هراس وارد مشو، کاری نکن که مردم احساس تنفّر کنند؛ هنگام نماز با این مردم تازه مسلمان که
هنوز ذائقهشان لذّت عبادت را نچشیده است و بعلاوه همه نوع افراد در میان مأمومین هست، بعضی پیرند، علیلاند، ناتواناند، تو رعایت حال اضعف را معمول بدار، یعنی حساب کن در میان آنها از همه ناتوانتر کیست، وقتی که رکوع میکنی چهل تا «سبحان ربّی العظیم و بحمده» نگو، تو نماز خود را با او تطبیق بده، کسی را در نماز خواندن ناراحت نکن.
#استاد_مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص 117، 118 🖇🇮🇷
🔶 @Nahj_Et
💠🔹در مقدمۀ اين كلام حكمتآميز شأن ورودى براى آن ذكر شده هنگام باز گشت امير مؤمنان على عليه السلام از ميدان صفين به امام عليه السلام خبر دادند «سهل بن حنيف» (يكى از پيشگامان اسلام، از اصحاب خاص پيغمبر اكرم و اميرمؤمنان على عليهما السلام) در كوفه چشم از دنيا فرو بسته در حالى كه محبوبترين مردم نزد امام عليه السلام بود»؛ (وَ قَدْ تُوُفِّيَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ الْأَنْصَارِيُّ بِالْكُوفَةِ بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّينَ، وَ كَانَ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيْهِ) . امام عليه السلام در اين هنگام در زمينۀ بىوفايى دنيا و از دست رفتن سريع عزيزان فرمود: «حتى اگر كوهى مرا دوست بدارد از هم مىشكافد و فرو مىريزد»؛ (لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ) . اشاره به بىوفايى و ناپايدارى طبيعت دنيا و از دست رفتن عزيزان است كه هم آزمونى براى مردان خداست و هم هشدارى براى همگان
#حکمت_111
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين جملۀ كوتاه و پرمعنا مىفرمايد: «انجام دهندۀ كار نيك از كارنيكش بهتر است و انجام دهندۀ كار بد از كار بدش بدتر»؛ (فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ) . در اينكه چگونه فاعل خير بهتر از فعل خود است و فاعل شر بدتر از فعل خود؛ وجوهى به نظر مىرسد: نخست اينكه همواره فاعل از فعل قوىتر است به همين دليل اگر كار نيك باشد آن فاعل از كارش قوىتر و اگر كار بد باشد از كارش بدتر است. ديگر اينكه شخصى كه كارى انجام مىدهد غالبا داراى ملكۀ آن است و آن ملكه مىتواند سرچشمۀ كارهاى فراوانى بشود، بنابراين اگر كسى را ببينيم كه مثلا يتيمى را نوازش مىكند و دست افتادهاى را مىگيرد مىدانيم كه او داراى صفتى است درونى كه مىتواند سرچشمۀ دهها و گاه صدها و هزاران از اينگونه كارها شود و به همين دليل از كارش بهتر است.
#حکمت_32
🔶 @Nahj_Et
🌷قال علی علیه السلام :
روزگاری بر این مردم بیاید که جز مومن بی نام و نشان از فتنه ها نجات نیابد؛
و او کسی است که چون در میان مردم است کسی او را نمی شناسد و اگر در جماعت ها حاضر نشود کسی سراغ او را نمی گیرد؛
نه فتنه انگیز است و نه اهل فساد؛ خداوند درهای رحمت را به روی او باز کرده و سختی عذاب خویش را از او گرفته است
. به زودی زمانی بر مردم خواهد آمد که اسلام و دستوراتش چون ظرفِ واژگون گشته که محتویاتش فرو ریخته است، واژگون می گردد.
📚نهج البلاغه، #خطبه_103
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين جملۀ كوتاه و پرمعنا مىفرمايد: «انجام دهندۀ كار نيك از كارنيكش بهتر است
💠🔹سوم اينكه كسانى كه كار نيكى انجام مىدهند بسيار مىشود كه آرزو دارند بهتر از آن را انجام دهند ولى امكانات آن در اختيارشان نيست و به تعبير ديگر همتشان از آنچه انجام مىدهند بسيار بالاتر است و گاه به زبان جارى كرده مىگويند: افسوس كه بيش از آن توان نداريم و اگر مىتوانستيم چنين و چنان مىكرديم. همينگونه، شروران بسيار مىشود كه داراى چنين باطنى هستند؛ يعنى اگر قدرت و توانى داشتند شرارت را به مرتبۀ بالاترى مىرساندند. در حديثى از امام باقر عليه السلام مىخوانيم: «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ يَنْوِي مِنَ الْخَيْرِ مَا لَا يُدْرِكُهُ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الْكَافِرَ يَنْوِي الشَّرَّ وَ يَأْمُلُ مِنَ الشَّرِّ مَا لَا يُدْرِكُهُ؛ نيت مؤمن از عملش بهتر است، زيرا كارهاى خيرى در دل دارد كه نمىتواند آنها را انجام دهد و نيت كافر بدتر از عمل اوست، زيرا كارهاى بدى در سر دارد كه توان آن را ندارد»
#حکمت_32
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام نورانى و كوتاه و پرمعنا به يكى از عواقب سوء اختلاف اشاره مىكند و مىفرمايد: «اختلاف، تصميمگيرى و تدبير را نابود مىكند»؛ (الْخِلَافُ يَهْدِمُ الرَّأْيَ) . همه مىدانيم اختلاف سرچشمۀ همۀ بدبختىهاست. هيچ قوم و ملتى نابود نشدند مگر بر اثر اختلاف و هيچ جمعيتى پيروز و كامياب نگشتند مگر در سايۀ اتفاق. كلام حكيمانۀ بالا دو تفسير مىتواند داشته باشد: نخست اينكه گاه مىشود عدهاى مىنشينند و بر سر موضوع مهمى تصميمگيرى مىكنند؛ ولى ناگهان فرد يا افرادى نظر مخالفى ابراز مىكنند و تصميمگيرى پيش گفته را به هم مىزنند و كار ابتر مىماند. همانگونه كه در داستان جنگ صفين، على عليه السلام و جمعى از دوستان خبير و آگاه اصرار داشتند كه جنگ به مراحل نهايى رسيده و آن را تا پيروزى ادامه دهند و غائله را ختم كنند؛ ولى مخالفت افرادى ناآگاه و جاهل و بىخبر اين تصميم را بر هم زد و مسلمانان با عواقب بسيار دردناك آن روبرو شدند.
#حکمت_215
🔶 @Nahj_Et