eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه و هفتم 🔷واقعه غدیرخم #علامه‌امینی ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻜﻢ ﻭ ﺯﻭﺭﮔﻮﺋﻲ
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه و هشتم 🔷واقعه غدیرخم ♨️ﻋﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻧﺎﺯﻟﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﺺ ﻏﺪﻳﺮ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ " ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﺝ " " ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﻋﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ ﻟﻠﻜﺎﻓﺮﻳﻦ ﻟﻴﺲ ﻟﻪ ﺩﺍﻓﻊ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﺫﻱ ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﺝ " ﻛﻪ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺷﻴﻌﻪ ﺑﺎﻥ، ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﻱ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻛﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺷﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭ ﻛﺘﺐ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﺛﺒﺖ ﻭ ﺿﺒﻂ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻭ ﺍﻳﻨﻚ ﺑﺬﻛﺮ ﻧﺺ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺗﻮﺟﻪ ﻛﻨﻴﺪ: 1- ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﺑﻮ ﻋﺒﻴﺪ ﻫﺮﻭﻱ (ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 4/223 ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 147 ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ)، ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ " ﻏﺮﻳﺐ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ " ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﻏﻴﺮ ﺧﻢ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺩﺭ ﺑﻠﺎﺩ ﺷﺎﻳﻊ ﻭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ، ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻧﻀﺮ ﺑﻦ ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﻛﻠﺪﻩ ﻋﺒﺪﺭﻱ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﮔﻔﺖ: ﺑﻤﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺑﻪ ﻳﮕﺎﻧﮕﻲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻴﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻭ ﺣﺞ ﻭ ﺯﻛﺎﻩ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺜﺎﻝ ﻛﻨﻴﻢ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻴﻢ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎﻳﻨﻬﺎ ﺍﻛﺘﻔﺎ ﻧﻨﻤﻮﺩﻱ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺎﺯﻭﻱ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻲ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺩﻱ ﻭ ﮔﻔﺘﻲ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ؟ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﺴﻢ ﺑﺨﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﻭ ﺑﻄﺮﻑ ﺷﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﻴﮕﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﺍﮔﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺒﺎﺭ، ﻭ ﻳﺎ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺑﻤﺎ ﺑﺮﺳﺎﻥ، ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺷﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺑﺮ ﺍﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﺑﻌﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ... ﺗﺎ ﺁﺧﺮ. 2- ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻧﻘﺎﺵ ﻣﻮﺻﻠﻲ ﺑﻐﺪﺍﺩﻱ (ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 351 ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 172 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ) ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ " ﺷﻔﺎﺀ ﺍﻟﺼﺪﻭﺭ " ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﻴﺪ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻛﻪ ﻧﺎﻡ ﺷﺨﺺ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺠﺎﻱ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻧﻀﺮ: ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﻧﻌﻤﺎﻥ ﻓﻬﺮﻱ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ. 3- ﺍﺑﻮ ﺍﺳﺤﻖ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ (ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 37/427 (ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ " ﺍﻟﻜﺸﻒ ﻭ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ " ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺯ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﻦ ﻋﻴﻴﻨﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ: " ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﺑﻌﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ " ﺳﻮﺍﻝ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ؟ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺑﺴﻮﺍﻝ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ ﺳﺎﺋﻠﻪ ﺍﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﺮﺳﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﻛﺴﻲ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﭙﺮﺳﻴﺪﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﺟﻌﻔﺮ ﻣﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺍﻧﺶ (ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻬﻢ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻐﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺭﺳﻴﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﮔﺮﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﻧﻬﺎ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ: " ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ " ﭘﺲ ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺑﻠﺎﺩ ﺷﺎﻳﻊ ﻭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﮕﻮﺵ ﺣﺮﺙ ﺑﻦ ﻧﻌﻤﺎﻥ ﻓﻬﺮﻱ ﺭﺳﻴﺪ. ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻧﺎﻗﻪ ﺍﻱ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﻮﺩ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺑﻄﺢ ﺭﺳﻴﺪ، ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﺯ ﻧﺎﻗﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺁﻧﺮﺍ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﺮﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻳﻜﺘﺎﺋﻲ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﻫﻴﻢ، ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻨﺞ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻣﺮ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻴﻢ، ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﺩﻥ ﺯﻛﺎﻩ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﺑﻤﺎ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻣﺎﻩ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺪﺍﺭﻳﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ، ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺤﺞ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﺷﺪﻳﻢ، ﺑﺎﻥ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﻛﺘﻔﺎ ﻧﻨﻤﻮﺩﻱ ﺗﺎ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻲ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩﻱ ﻭ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺩﺍﺩﻱ ﻭ ﮔﻔﺘﻲ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﺷﺨﺺ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻬﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﺴﻢ ﺑﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ، ﺣﺮﺙ ﺑﻦ ﻧﻌﻤﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺳﺨﻦ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭ ﺑﻄﺮﻑ ﻣﺮﻛﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﻴﮕﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺒﺎﺭ ﻳﺎ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﻦ، ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻤﺮﻛﺐ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺑﺮ ﺍﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ: " ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﺑﻌﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ... " ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﺎﺕ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و یکم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻خ
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻پیش از این گفتیم، ابوالاعور اسلمی به معاویه توصیه کرد برای اینکه از خطرات بعد از حکمیت، در امان بماند، باید در سپاه امام و اصحاب ایشان، اختلاف و تفرقه بیندازد. 🔻 همین امر، نقطه ای برای آغاز اعتراضات رسمی خوارج علیه امام بود. معاویه از فرصت به دست آمده از شورش خوارج و جرئت پیدا کردن مردم علیه امام نهایت استفاده را کرد. همزمان، گروهی نیز در اهواز و فارس شورش کردند و خریت بن راشد در آن مناطق ناامنی هایی به وجود آورد. 🔻 آری نتیجه جنگ نهروان، جری شدن مردم علیه امام جامعه بود که آب گل آلودی را برای دشمن درست کرد و دشمن نیز تا می توانست از این آب، ماهی گرفت. معاویه در این مدت، هم جان خود و هم جان اهل شام و بنی امیه را نجات داد و توانست به تجدید قوا بپردازد. به محض درگیری امام با خوارج و شروع به طغیان این گروه، معاویه برای ایجاد ناامنی در سرزمینهای اسلامی و بی کفایت نشان دادن امام در عرصه مدیریتی، فتنه ای دیگر را در سال آخر حکومت امام، کلید زد. 🔻او با فرستادن سپاهیان خود در دسته های مختلف به شهرهای کوچک و هم چنین شهرهایی که پیش از این، مخالفت هایی با امام داشتند مانند مکه و شهرهایی که مهد گسترش اسلام مانند مدینه بود، تلاش کرد امید را در افرادی که اندکی به نظام اسلامی امیرالمومنین، دلخوش بودند،، از بین ببرد. از سویی با این کار توانست، سپاهیان امام را درگیر چنین شورش هایی کند تا بتواند خود در شام، با خیال آسوده به سلطنت ادامه دهد. 🔻 امام در این فتنه، تمام تلاش خود را کرد تا سپاهیان خود را برای نبرد با بنی امیه، بسیج کند. اما متأسفانه افراد کمی به این فرمان امام، لبیک می گفتند. 🔻نتیجه تفرقه افکنی معاویه، از بین بردن آرزوهای مردمی بود که در جامعه اسلامی، هنوز امید به اصلاحات اساسی داشتند. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹25 شوّال شهادت امام صادق علیه السلام ♦️امام صادق علیه السلام در سال 148 هـ در چنین روزی وفات یافت. (1) در شهادت حضرت، نیمه ی رجب (2) و نیمه ی شوّال (3) و 25 رجب (4) را هم گفته اند. ♦️اکثر قریب به اتّفاق شهادت آن حضرت را در ماه شوّال می دانند. (5) ♦️شهادت آن حضرت به سبب انگور زهر آلودی بود که منصور به آن حضرت خورانید. مدّت امامت آن حضرت 34 سال و عمر شریفشان 65 سال بود. ♦️دوران امامت آن حضرت همزمان با هفت نفر از زمامداران غاصب بود که عبارتند از : ♦️هشام بن عبدالملک، ولید بن یزید بن عبدالملک، یزید بن ولید، ابراهیم بن ولید و مروان حمار از بنی امیّه و سفاح و منصور دوانیقی از بنی عبّاس. ♦️فرزندان آن حضرت هفت پسر و سه دخترند :حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، اسماعیل، عبدالله، محمّد دیباج، اسحاق، علی عریضی (علی بن جعفر مدفون در قم)، عبّاس، ام فروه، اسماء، فاطمه. (6) 📚 منابع : 1. قلائد النحور : ج شوال، ص 139. و ... . 2. تاج الموالید : ص 44. و ... . 3. شرح احقاق الحق : ج 28، ص 507. و ... . 4. جنات الخلود : ص 29. 5.کافی : ج 1، ص 472. و ... . 6. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 4، ص 280. بحار الأنوار : ج 47، ص 241. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳تا۳۷» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 💡وظیفه پیامبران ا
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳ تا ۳۷» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️لذا بلافاصله مى فرماید: پیشینیان آنها نیز همین کارها را انجام دادند (و به همین بهانه ها متوسل شدند) ولى آیا پیامبران الهى وظیفه اى جز ابلاغ آشکار دارند ؟ (کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ). یعنى، اولاً ـ این که: مى گوئید: خداوند سکوت کرده، هرگز سکوت نکرده است، و هر پیامبرى آمده آشکارا دعوت به توحید و نفى شرک نموده است. ثانیاً ـ وظیفه خدا و پیامبر مجبور ساختن نیست، بلکه نشان دادن راه و ارائه طریق است، و این کار انجام شده است. ضمناً جمله: کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ: کسانى که قبل از آنها بودند نیز همین گونه انجام دادند ، یک نوع دلدارى براى پیامبر است که بداند این کارهائى که آنها مى کنند همانست که بر سر همه پیامبران آورده اند، محزون مباش و سخت استقامت کن و بایست که خدا یار و یاور تو است. * * * به دنبال اعلام این واقعیت که: وظیفه پیامبران تنها ابلاغ آشکار است، آیه بعد اشاره کوتاه و جامعى به وضع دعوت پیامبران کرده، مى گوید: ما در هر امتى رسولى فرستادیم (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّة رَسُولاً). أُمَّت از کلمه أُم به معنى مادر و یا به معنى هر چیزى که دیگرى را به خود ضمیمه مى کند، آمده، و از این رو به هر جماعتى که در میان آنها یک نوع وحدت، از نظر زمان یا مکان یا تفکر و یا هدف بوده باشد امت مى گویند، و از بررسى موارد استعمال آن، در قرآن که به ۶۴ مورد بالغ مى شود این واقعیت تأیید مى گردد. سپس اضافه مى کند: محتواى دعوت همه این رسولان این بود خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید (أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ). به این ترتیب، دعوت به سوى توحید و مبارزه با طاغوت اساس دعوت تمام پیامبران را تشکیل مى داده، و نخستین چیزى بوده است که: همه بدون استثناء به آن دعوت مى کردند، چرا که اگر پایه هاى توحید محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانى و محیط افکار طرد نگردند، هیچ برنامه اصلاحى قابل پیاده کردن نیست. طاغوت ، همان گونه که قبلاً نیز گفته ایم، صیغه مبالغه از ماده طغیان به معنى متجاوز و متعدى از حد و مرز است، و به هر چیزى که وسیله تجاوز از حدّ گردد، نیز گفته مى شود، از این جهت، به شیطان، بت، حاکم جبار و ستمگر و مستکبر، و بالاخره مسیرى که به غیر حق منتهى گردد، طاغوت گفته مى شود. این کلمه هم به معنى مفرد و هم به معنى جمع استعمال مى شود، هر چند گاهى آن را به طواغیت جمع مى بندند. اکنون، ببینیم نتیجه دعوت انبیا به توحید به کجا رسید، در اینجا قرآن مى گوید: گروهى از آن امتها کسانى بودند که خدا هدایتشان کرد (فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللّهُ). و گروهى از آنان ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت (وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ). گرچه باز، در این آیه، پیروان مکتب جبر سر و صدا بلند کرده اند این هم دلیل دیگرى بر مکتب ما! ولى کراراً گفته ایم، اگر آیات هدایت و ضلالت را در کنار هم بچینیم هیچگونه ابهامى در آنها نیست، و نه تنها اشاره اى به جبر نمى کند بلکه، به وضوح مسأله اختیار و اراده و آزادى انسان را بیان مى دارد، چرا که بسیارى از آیات قرآن، مى گوید: هدایت و ضلالت الهى به دنبال شایستگى ها یا ناشایستگى هائى است که در انسانها بر اثر اعمالشان پیدا مى شود. خداوند ظالمان، مسرفان، دروغگویان و مانند آنها را، طبق صریح آیات قرآن، هدایت نمى کند، ولى به عکس آنهائى که در راه خدا جهاد و تلاش و کوشش مى کنند و آنهائى که دعوت پیامبران را مى پذیرند، همه را مشمول الطاف خود قرار داده و در مسیر پر فراز و نشیب تکامل و سیر الى اللّه هدایتشان مى کند، اما گروه اول را به حال خود وا مى گذارد، تا نتیجه اعمالشان دامان آنها را بگیرد و در بیراهه ها سرگردان شوند. و از آنجا که خاصیت اعمال اعم از نیک و بد از ناحیه خدا است، نتائج آنها را مى توان به خدا نسبت داد. آرى، سنت خداوند بر این است که: نخست اقدام به هدایت تشریعى مى کند، یعنى پیامبران را مبعوث مى دارد، تا هماهنگ با فطرت، مردم را به توحید و نفى طاغوت دعوت کنند، و به دنبال این هدایت تشریعى، هر شخص و گروهى لیاقت و شایستگى از خود نشان داد، مشمول لطف او و هدایت تکوینى اش مى گردد. آرى، این است سنت همیشگى خدا، نه آن گونه که فخر رازى و امثال او از طرفداران مکتب جبر گفته اند که: خداوند نخست به وسیله انبیاء دعوت مى کند، و بعد خودش ایمان و کفر را جبراً در افراد (بدون هیچ دلیلى) مى آفریند. و عجب این که: هیچ سؤال و پرسشى از خدا در این زمینه نمى توان کرد؟ راستى چه ترسیم وحشتناکى از خدا کرده اند، که با هیچ عقل و عاطفه و منطقى سازگار نیست؟. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۰» 🌧به پاس نعمت هايش عصيان مكن: 💡امام عليه السلام در اين كلام شريف خود به نك
📝ترجمه و شرح حکمت «۲۹۱» 🔹اينگونه بايد تسليت گفت: 💡امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، به اشعث بن قيس براى از دست دادن فرزندش تسليت مى گويد؛ تسليتى بسيار پرمعنا و آموزنده كه براى هر مصيبت زده اى كارساز است. نخست به اشعث حق مى دهد كه به سبب جنبه هاى عاطفى، محزون باشد. مى فرمايد: «اى اشعث! اگر براثر از دست دادن فرزندت محزون شوى (جاى ملامت نيست، زيرا) پيوند نَسَبى، تو را سزاوار آن مى كند»؛ (يَا أَشْعَثُ، إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذلِکَ الرَّحِمُ). بدون شك عواطف انسانى ايجاب مى كند كه انسان به دليل از دست دادن فرزند يا برادر يا دوست و يا عزيزى از عزيزان غمگين باشد هيچكس نمى تواند اين واقعيت را انكار كند. به همين دليل پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله براى از دست دادن فرزندش ابراهيم گريست و بزرگان دين در مصائب مختلفى گريه كردند. اگر انسان، محزون نشود جاى تعجب است و دليل بر ضعف عاطفى اوست. ولى امام عليه السلام به دنبال اين سخن، او را به صبر دعوت مى كند و مى فرمايد: «اگر صبر و شكيبايى پيشه كنى، خداوند به جاى هر مصيبتى عِوَضى (براى تو) قرار مى دهد»؛ (وَإِنْ تَصْبِرْ فَفِي اللّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ). بنابراين لازم است كه انسان جلوى طغيان عواطف را بگيرد و زبان به ناسپاسى نگشايد و بى تابى نكند و سخنانى كه دليل بر عدم خشنودى در مقابل مقدرات الهى است نگويد تا از اجر و پاداش الهى برخوردار باشد و شايستگى خود را ازنظر خويشتندارى اثبات كند. درواقع صابران، تسليم رضاى خداوند و تقدير او مى شوند و اين تسليم و رضا پاداش الهى به دنبال دارد. اين پاداش ممكن است پاداش دنيوى و معادل چيزى كه از دست رفته است يا بهتر از آن باشد و ممكن است پاداش اخروى باشد و تعبير «خَلَفْ» با هر دو سازگار است. گاه خداوند هر دو را به انسان مى دهد، همانگونه كه در داستان ايوب پيغمبر عليه السلام مى خوانيم كه پس از آن همه صبر و شكيبايى، خداوند تمام آنچه را از زن و فرزند و مال و اموال او از دست رفته بود به او بازگرداند و مقام والاى صابران را نيز به او داد. در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم: «هنگامى كه رسول خدا صلي الله عليه وآله رحلت فرمود (و مصيبت سنگينى بر خاندان او وارد شد) شخصى بر در خانه آن حضرت آمد و به تمام عزاداران سلام كرد، سپس گفت: سلام بر شما اى آل محمّد صلي الله عليه وآله. سپس با استفاده از آيه اى از قرآن چنين گفت: بدانيد همه سرانجام مرگ را مى چشند وپاداش خود را روز قيامت همگى مى يابند، آنها كه از آتش دوزخ نجات يابند وداخل بهشت شوند رستگار شدند و زندگى دنيا جز متاع غرور و فريب نيست. (آنگاه افزود: فِى اللهِ عَزَّوَجَلَّ خَلَفٌ مِنْ كُلِّ هالِکٍ وَعَزاءٌ مِنْ كُلِّ مُصيبَةٍ وَدَرَکٌ لِما فاتَ؛ نزد خداوند متعال براى هرچيزى كه از دست رفته ثوابى است و تسليتى از هر مصيبت و جبرانى است براى آنچه از دست رفته است». در دومين بخش اين تسليت، امام عليه السلام بار ديگر خطاب به اشعث مى كند و به نكته ديگرى در تأييد نكته اول، نكته اى كه بسيار آموزنده و جامع است، اشاره كرده مى فرمايد: «اگر صبر و شكيبايى كنى مقدرات بر تو جارى مى شود (و مسير خود را طى مى كند) و تو پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى كنى بازهم مقدرات مسير خود را مى پيمايد و وزر و گناه بر تو خواهد بود»؛ (يَا أَشْعَثُ، إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْجُورٌ، وَإِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْزُورٌ ). اشاره به اينكه شكيبايى و بى تابى در حوادث ناخواسته و خارج از اختيار ما چيزى را تغيير نمى دهد، نه شكيبايى جلوى حادثه را مى گيرد و نه بى تابى. تنها تفاوتى كه در اين ميان پيدا مى شود اين است كه شكيبايان اجر و پاداش فراوانى به سبب تسليم و رضايشان در برابر تقديرات الهى مى برند و بى تابان براثر ترك تسليم و رضا و گاه اعتراض به تقدير الهى و شكايت از آن، گرفتار آثار شوم گناه مى شوند. جالب اينكه در حديثى مى خوانيم: «جمعى (از شيعيان) خدمت امام باقر عليه السلام رسيدند در زمانى كه فرزند بيمارى داشت، آنها آثار غم و اندوه و بى قرارى را در حضرت ديدند، به يكديگر گفتند: به خدا سوگند اگر اين بيمار از دنيا برود ما از اين بيم داريم كه چيزى از حضرت مشاهده كنيم كه براى ما ناخوشايند باشد؛ ولى چيزى نگذشت كه صداى گريه و ناله را از داخل خانه شنيدند. امام بيرون آمد در حالى كه روى او گشاده بود، درست برخلاف حالت قبلى. حاضران عرض كردند: فداى تو شويم ما بيم داشتيم كه اگر چنين حادثه اى واقع شود از تو چيزى ببينيم كه همه ما را اندوهگين كند. امام عليه السلام فرمود: «إنّا لَنُحِبُّ أنْ نُعافا فيمَنْ نُحِبُّ فَإذا جاءَ أمْرُ اللهِ سَلَّمْنا فيما أُحِبُّ؛ ما دوست داريم كه عافيت نصيب كسى بشود كه محبوب ماست و لذا نگرانيم و دعا مى كنيم... ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2