eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳تا۳۷» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 💡وظیفه پیامبران ا
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳ تا ۳۷» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️لذا بلافاصله مى فرماید: پیشینیان آنها نیز همین کارها را انجام دادند (و به همین بهانه ها متوسل شدند) ولى آیا پیامبران الهى وظیفه اى جز ابلاغ آشکار دارند ؟ (کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ). یعنى، اولاً ـ این که: مى گوئید: خداوند سکوت کرده، هرگز سکوت نکرده است، و هر پیامبرى آمده آشکارا دعوت به توحید و نفى شرک نموده است. ثانیاً ـ وظیفه خدا و پیامبر مجبور ساختن نیست، بلکه نشان دادن راه و ارائه طریق است، و این کار انجام شده است. ضمناً جمله: کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ: کسانى که قبل از آنها بودند نیز همین گونه انجام دادند ، یک نوع دلدارى براى پیامبر است که بداند این کارهائى که آنها مى کنند همانست که بر سر همه پیامبران آورده اند، محزون مباش و سخت استقامت کن و بایست که خدا یار و یاور تو است. * * * به دنبال اعلام این واقعیت که: وظیفه پیامبران تنها ابلاغ آشکار است، آیه بعد اشاره کوتاه و جامعى به وضع دعوت پیامبران کرده، مى گوید: ما در هر امتى رسولى فرستادیم (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّة رَسُولاً). أُمَّت از کلمه أُم به معنى مادر و یا به معنى هر چیزى که دیگرى را به خود ضمیمه مى کند، آمده، و از این رو به هر جماعتى که در میان آنها یک نوع وحدت، از نظر زمان یا مکان یا تفکر و یا هدف بوده باشد امت مى گویند، و از بررسى موارد استعمال آن، در قرآن که به ۶۴ مورد بالغ مى شود این واقعیت تأیید مى گردد. سپس اضافه مى کند: محتواى دعوت همه این رسولان این بود خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید (أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ). به این ترتیب، دعوت به سوى توحید و مبارزه با طاغوت اساس دعوت تمام پیامبران را تشکیل مى داده، و نخستین چیزى بوده است که: همه بدون استثناء به آن دعوت مى کردند، چرا که اگر پایه هاى توحید محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانى و محیط افکار طرد نگردند، هیچ برنامه اصلاحى قابل پیاده کردن نیست. طاغوت ، همان گونه که قبلاً نیز گفته ایم، صیغه مبالغه از ماده طغیان به معنى متجاوز و متعدى از حد و مرز است، و به هر چیزى که وسیله تجاوز از حدّ گردد، نیز گفته مى شود، از این جهت، به شیطان، بت، حاکم جبار و ستمگر و مستکبر، و بالاخره مسیرى که به غیر حق منتهى گردد، طاغوت گفته مى شود. این کلمه هم به معنى مفرد و هم به معنى جمع استعمال مى شود، هر چند گاهى آن را به طواغیت جمع مى بندند. اکنون، ببینیم نتیجه دعوت انبیا به توحید به کجا رسید، در اینجا قرآن مى گوید: گروهى از آن امتها کسانى بودند که خدا هدایتشان کرد (فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللّهُ). و گروهى از آنان ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت (وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ). گرچه باز، در این آیه، پیروان مکتب جبر سر و صدا بلند کرده اند این هم دلیل دیگرى بر مکتب ما! ولى کراراً گفته ایم، اگر آیات هدایت و ضلالت را در کنار هم بچینیم هیچگونه ابهامى در آنها نیست، و نه تنها اشاره اى به جبر نمى کند بلکه، به وضوح مسأله اختیار و اراده و آزادى انسان را بیان مى دارد، چرا که بسیارى از آیات قرآن، مى گوید: هدایت و ضلالت الهى به دنبال شایستگى ها یا ناشایستگى هائى است که در انسانها بر اثر اعمالشان پیدا مى شود. خداوند ظالمان، مسرفان، دروغگویان و مانند آنها را، طبق صریح آیات قرآن، هدایت نمى کند، ولى به عکس آنهائى که در راه خدا جهاد و تلاش و کوشش مى کنند و آنهائى که دعوت پیامبران را مى پذیرند، همه را مشمول الطاف خود قرار داده و در مسیر پر فراز و نشیب تکامل و سیر الى اللّه هدایتشان مى کند، اما گروه اول را به حال خود وا مى گذارد، تا نتیجه اعمالشان دامان آنها را بگیرد و در بیراهه ها سرگردان شوند. و از آنجا که خاصیت اعمال اعم از نیک و بد از ناحیه خدا است، نتائج آنها را مى توان به خدا نسبت داد. آرى، سنت خداوند بر این است که: نخست اقدام به هدایت تشریعى مى کند، یعنى پیامبران را مبعوث مى دارد، تا هماهنگ با فطرت، مردم را به توحید و نفى طاغوت دعوت کنند، و به دنبال این هدایت تشریعى، هر شخص و گروهى لیاقت و شایستگى از خود نشان داد، مشمول لطف او و هدایت تکوینى اش مى گردد. آرى، این است سنت همیشگى خدا، نه آن گونه که فخر رازى و امثال او از طرفداران مکتب جبر گفته اند که: خداوند نخست به وسیله انبیاء دعوت مى کند، و بعد خودش ایمان و کفر را جبراً در افراد (بدون هیچ دلیلى) مى آفریند. و عجب این که: هیچ سؤال و پرسشى از خدا در این زمینه نمى توان کرد؟ راستى چه ترسیم وحشتناکى از خدا کرده اند، که با هیچ عقل و عاطفه و منطقى سازگار نیست؟. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۰» 🌧به پاس نعمت هايش عصيان مكن: 💡امام عليه السلام در اين كلام شريف خود به نك
📝ترجمه و شرح حکمت «۲۹۱» 🔹اينگونه بايد تسليت گفت: 💡امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، به اشعث بن قيس براى از دست دادن فرزندش تسليت مى گويد؛ تسليتى بسيار پرمعنا و آموزنده كه براى هر مصيبت زده اى كارساز است. نخست به اشعث حق مى دهد كه به سبب جنبه هاى عاطفى، محزون باشد. مى فرمايد: «اى اشعث! اگر براثر از دست دادن فرزندت محزون شوى (جاى ملامت نيست، زيرا) پيوند نَسَبى، تو را سزاوار آن مى كند»؛ (يَا أَشْعَثُ، إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذلِکَ الرَّحِمُ). بدون شك عواطف انسانى ايجاب مى كند كه انسان به دليل از دست دادن فرزند يا برادر يا دوست و يا عزيزى از عزيزان غمگين باشد هيچكس نمى تواند اين واقعيت را انكار كند. به همين دليل پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله براى از دست دادن فرزندش ابراهيم گريست و بزرگان دين در مصائب مختلفى گريه كردند. اگر انسان، محزون نشود جاى تعجب است و دليل بر ضعف عاطفى اوست. ولى امام عليه السلام به دنبال اين سخن، او را به صبر دعوت مى كند و مى فرمايد: «اگر صبر و شكيبايى پيشه كنى، خداوند به جاى هر مصيبتى عِوَضى (براى تو) قرار مى دهد»؛ (وَإِنْ تَصْبِرْ فَفِي اللّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ). بنابراين لازم است كه انسان جلوى طغيان عواطف را بگيرد و زبان به ناسپاسى نگشايد و بى تابى نكند و سخنانى كه دليل بر عدم خشنودى در مقابل مقدرات الهى است نگويد تا از اجر و پاداش الهى برخوردار باشد و شايستگى خود را ازنظر خويشتندارى اثبات كند. درواقع صابران، تسليم رضاى خداوند و تقدير او مى شوند و اين تسليم و رضا پاداش الهى به دنبال دارد. اين پاداش ممكن است پاداش دنيوى و معادل چيزى كه از دست رفته است يا بهتر از آن باشد و ممكن است پاداش اخروى باشد و تعبير «خَلَفْ» با هر دو سازگار است. گاه خداوند هر دو را به انسان مى دهد، همانگونه كه در داستان ايوب پيغمبر عليه السلام مى خوانيم كه پس از آن همه صبر و شكيبايى، خداوند تمام آنچه را از زن و فرزند و مال و اموال او از دست رفته بود به او بازگرداند و مقام والاى صابران را نيز به او داد. در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم: «هنگامى كه رسول خدا صلي الله عليه وآله رحلت فرمود (و مصيبت سنگينى بر خاندان او وارد شد) شخصى بر در خانه آن حضرت آمد و به تمام عزاداران سلام كرد، سپس گفت: سلام بر شما اى آل محمّد صلي الله عليه وآله. سپس با استفاده از آيه اى از قرآن چنين گفت: بدانيد همه سرانجام مرگ را مى چشند وپاداش خود را روز قيامت همگى مى يابند، آنها كه از آتش دوزخ نجات يابند وداخل بهشت شوند رستگار شدند و زندگى دنيا جز متاع غرور و فريب نيست. (آنگاه افزود: فِى اللهِ عَزَّوَجَلَّ خَلَفٌ مِنْ كُلِّ هالِکٍ وَعَزاءٌ مِنْ كُلِّ مُصيبَةٍ وَدَرَکٌ لِما فاتَ؛ نزد خداوند متعال براى هرچيزى كه از دست رفته ثوابى است و تسليتى از هر مصيبت و جبرانى است براى آنچه از دست رفته است». در دومين بخش اين تسليت، امام عليه السلام بار ديگر خطاب به اشعث مى كند و به نكته ديگرى در تأييد نكته اول، نكته اى كه بسيار آموزنده و جامع است، اشاره كرده مى فرمايد: «اگر صبر و شكيبايى كنى مقدرات بر تو جارى مى شود (و مسير خود را طى مى كند) و تو پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى كنى بازهم مقدرات مسير خود را مى پيمايد و وزر و گناه بر تو خواهد بود»؛ (يَا أَشْعَثُ، إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْجُورٌ، وَإِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْزُورٌ ). اشاره به اينكه شكيبايى و بى تابى در حوادث ناخواسته و خارج از اختيار ما چيزى را تغيير نمى دهد، نه شكيبايى جلوى حادثه را مى گيرد و نه بى تابى. تنها تفاوتى كه در اين ميان پيدا مى شود اين است كه شكيبايان اجر و پاداش فراوانى به سبب تسليم و رضايشان در برابر تقديرات الهى مى برند و بى تابان براثر ترك تسليم و رضا و گاه اعتراض به تقدير الهى و شكايت از آن، گرفتار آثار شوم گناه مى شوند. جالب اينكه در حديثى مى خوانيم: «جمعى (از شيعيان) خدمت امام باقر عليه السلام رسيدند در زمانى كه فرزند بيمارى داشت، آنها آثار غم و اندوه و بى قرارى را در حضرت ديدند، به يكديگر گفتند: به خدا سوگند اگر اين بيمار از دنيا برود ما از اين بيم داريم كه چيزى از حضرت مشاهده كنيم كه براى ما ناخوشايند باشد؛ ولى چيزى نگذشت كه صداى گريه و ناله را از داخل خانه شنيدند. امام بيرون آمد در حالى كه روى او گشاده بود، درست برخلاف حالت قبلى. حاضران عرض كردند: فداى تو شويم ما بيم داشتيم كه اگر چنين حادثه اى واقع شود از تو چيزى ببينيم كه همه ما را اندوهگين كند. امام عليه السلام فرمود: «إنّا لَنُحِبُّ أنْ نُعافا فيمَنْ نُحِبُّ فَإذا جاءَ أمْرُ اللهِ سَلَّمْنا فيما أُحِبُّ؛ ما دوست داريم كه عافيت نصيب كسى بشود كه محبوب ماست و لذا نگرانيم و دعا مى كنيم... ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم: نزدیک ترین شما به مقام وجایگاه من در روز قیامت کسانی هستند که با همسرانشان بهتر رفتار میکنند. وسايل الشیعه، ج8، ص507 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا