قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 🍃ادامه خطبه ۳(شقشقیه)بخش۴ ... ب) جنگ صفّين بعد از پايان «جنگ جمل» على(عليه السلام) به «ک
.
#ادامهخطبه۳بخش۴
... ج) جنگ نهروان
همان گونه که از داستان «جنگ صفّين» به دست مى آيد، گروه «خوارج» از درون «جنگ صفّين» و داستان «حکميّت» آشکار شدند و اين يکى از پيامدهاى دردناک آن جنگ ويرانگر و خانمانسوز بود.
گروهى که حکميّت را نخست پذيرفته بودند و بعد پشيمان شدند و آن را بر خلاف قرآن و کفر مى پنداشتند، وقاحت و بى شرمى را به جايى رساندند که به امام(عليه السلام) اصرار کردند که توبه نمايند وگرنه به نبرد با آن حضرت بر مى خيزند!
«على»(عليه السلام) که اختلاف شديد را در داخل لشکر ملاحظه کرد (و مشاهده نمود که منافقان پيوسته اين آتش را دامن مى زنند) دستور مراجعت به «کوفه» را صادر فرمود.
در «کوفه» دوازده هزار نفر از افراد لجوج و متعصّب، از مردم جدا شدند و به «حروراء» که قريه اى در دو ميلى «کوفه» بود رفتند و به همين دليل اين گروه از خوارج، حروريّه ناميده شدند.
سرانجام در سرزمين «نهروان» که در نزديکى حروراء بود آماده جنگ شدند.
🔻عجب اين که، در اين نبرد شوم، در صفوف خوارج، بعضى از ياران ديرينه امام ديده مى شدند; و نيز گروهى که از عبادت، پيشانى آنان پينه بسته بود و آهنگ تلاوت قرآن آنان در همه جا پيچيده بود قرار داشتند.
آنها در حقيقت عابدان خشک و نادان و احمقى بودند که به خاطر افراط آنها در چسبيدن به ظواهر دين و بى اعتنايى به حقيقت آن، «مارقين» ناميده شدند.
هنگامى که دو لشکر در مقابل هم قرار گرفتند، با مذاکره مکرّر به منظور ارشاد «خوارج» و با يک خطابه حساب شده، بسيار روشنگر و بيدار کننده امام(عليه السلام)، قشر عظيمى از لشکر مخالف که فريب خورده بودند جدا شدند و فرياد «التوبة التوبة يا اميرالمؤمنين» بلند کردند و از امام تقاضاى عفو و بخشش نمودند و به اين ترتيب هشت هزار نفر از سپاه دوازده هزار نفرى آنان برگشتند (و طبق روايتى امام پرچمى در گوشه اى از ميدان برافراشت و به توّابين دستور داد کنار آن پرچم قرار گيرند) و بعد از آن که از هدايت باقيمانده آن گروه لجوج و خشک و نادان مأيوس شد، چاره اى جز جنگ نمى ديد; امّا در عين حال فرمود:
«تا آنها آغاز به جنگ نکنند شما آغاز نکنيد» همان کارى که در جنگ هاى «جمل و صفّين» انجام داد، او مى خواست هرگز آغازگر جنگ نباشد.
سرانجام «خوارج» حمله را شروع کردند که با عکس العمل شديد و دفاع کوبنده لشکر امام روبه رو شدند و در مدّت کوتاهى تمام چهار هزار نفر ـ جز نه نفر که فرار نمودند ـ کشته شدند و از سپاه امام بيش از نه نفر کشته نشدند و صدق کلام آن حضرت که قبلا فرموده بود:
«از اين مهلکه از آن ها ده نفر رهايى نمى يابند و از شما هم ده نفر کشته نمى شوند» آشکار شد.(19)
اين جنگ در روز نهم ماه صفر (سال 38 يا 39) هجرى واقع شد و تمام مدّت جنگ ساعتى بيش نبود.(20)
چرا خلافت و بيعت را پذيرفتم؟!
امام(عليه السلام) در انتها، دلايل پذيرش بيعت را به وضوح بيان مى کند و اهداف خود را از اين پذيرش در جمله هاى کوتاه و بسيار پرمعنا شرح مى دهد و در ضمن روشن مى سازد که اگر اين اهداف بزرگ نبود، کمترين ارزشى براى زمامدارى بر مردم قائل نبود، مى فرمايد: «آگاه باشيد! به خدايى که دانه را شکافته و انسان را آفريده سوگند! اگر به خاطر حضور حاضران (توده هاى مشتاق بيعت کننده) و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود يار و ياور نبود و نيز به خاطر عهد و پيمانى که خداوند از دانشمندان و علماى هر امّت گرفته که: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمديده و مظلوم سکوت نکنند»، مهار شتر خلافت را بر پشتش مى افکندم (و رهايش مى نمودم) و آخرينش را به همان جام اوّلينش سيراب مى کردم»
(اَما والَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ، وبَرَءَ النَّسَمَة(21)، لَولا حُضُورُ الْحاضِرِ (22) وَ قيامُ الْحُجَّةِ بِوجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ لا يُقارّوا(23) عَلى کِظَّةِ(24) ظالِم، وَلا سَغَبِ(25) مظلوم، لاَلْقَيْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها(26)، وَلَسَقيتُ آخِرَها بِکأسِ اَوَّلِها).
جمله «وَالَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ» در حقيقت اشاره به توصيفى است که قرآن مجيد از ذات پاک خدا مى کند و مى گويد:
«فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى; خداوند، شکافنده دانه و هسته است»(27) و اين در واقع اشاره به مهمترين آفرينش پروردگار يعنى آفرينش حيات و زندگى است و جمله «بَرءَ النَّسَمَةَ» اشاره به آفرينش انسان و روح و جان اوست، همان آفرينش عظيم و بسيار مهمّى که قرآن مجيد بعد از ذکر آن «تَبارَکَ اللهُ اَحْسَنَ الْخالِقينَ»(28)
ادامهدارد...
@Nahjolbalaghe2