⚘
📚نهج البلاغه/نامه۳۱/به حضرت مجتبي
۱ _#انسانوحوادثروزگار
از پدري فاني، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگي را پشت سر نهاده- كه در سپري شدن دنيا چاره اي ندارد- مسكن گزيده در جايگاه گذشتگان، و كوچ كننده فردا، به فرزندي آزمند چيزي كه به دست نميآيد، رونده راهي كه به نيستي ختم ميشود، در دنيا هدف بيماريها، در گرو روزگار، و در تيررس مصائب، گرفتار دنيا، سودا كننده دنياي فريب كار، وام دار نابوديها، اسير مرگ، هم سوگند رنجها، هم نشين اندوهها، آماج بلاها، به خاك در افتاده خواهشها، و جانشين گذشتگان است.
پس از ستايش پروردگار،
همانا گذشت عمر، و چيرگي روزگار، و روي آوردن آخرت، مرا از ياد غير خودم باز داشته و تمام توجه مرا به آخرت كشانده است، كه به خويشتن فكر ميكنم و از غير خودم روي گردان شدم، كه نظرم را از ديگران گرفت، و از پيروي خواهشها باز گرداند، و حقيقت كار مرا نماياند، و مرا به راهي كشاند كه شوخي بر نميدارد، و به حقيقتي رساند كه دروغي در آن راه ندارد. و تو را ديدم كه پاره تن من، بلكه همه جان مني، آنگونه كه اگر آسيبي به تو رسد به من رسيده است، و اگر مرگ به سراغ تو آيد، زندگي مرا گرفته است، پس كار تو را كار خود شمردم، و نامه اي براي تو نوشتم، تا تو را در سختيهاي زندگي رهنمون باشد. حال من زنده باشم یا نباشم ...
⚘
@Nahjolbalaghe2
#نامه۳۱
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۴۵/به عثمان بن حنیف
/فراز ۳
✨ #امامودنيايدنياپرستان🍂
اي دنيا به خدا سوگند! اگر شخصي ديدني بودي، و قالب حس كردني داشتي، حدود خدا را بر تو جاري مي كردم، به جهت بندگاني كه آنها را با آرزوهايت فريب دادي، و ملتهايي كه آنها را به هلاكت افكندي، و قدرتمنداني كه آنها را تسليم نابودي كردي، و هدف انواع بلاها قرار دادي كه ديگر راه پس و پيش ندارند، اما هيهات! كسي كه در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط كرد، و آن كس كه بر امواج تو سوار شد غرق گرديد، كسي كه از دامهاي تو رست پيروز شد، آن كس كه از تو به سلامت گذشت نگران نيست كه جايگاهش تنگ است، زيرا دنيا در پيش او چونان روزي است كه گذشت. از برابر ديدگانم دور شو، سوگند به خدا، رام تو نگردم كه خوارم سازي،
و مهارم را به دست تو ندهم كه هر كجا خواهي مرا بكشاني، به خدا سوگند، سوگندي كه تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان، هرگاه بيابم، و به نمك به جاي نان خورش قناعت كند، و آنقدر از چشم ها اشك ريزم كه چونان چشمه اي خشك درآيد، و اشك چشم پايان پذيرد. آيا سزاوار است كه چرندگان فراوان بخورند و راحت بخوابند، و گله گوسفندان پس از چرا كردن به آغل رو كنند، و علي نيز از زاد و
توشه خود بخورد و استراحت كند؟ چشمش روشن باد! كه پس از ساليان دراز، چهار پايان رهاشده، و گله هاي گوسفندان را الگو قرار دهد!! خوشا به حال آن كس كه مسووليتهاي واجب را در پيشگاه خدا به انجام رسانده، و در راه خدا هرگونه سختي و تلخي را به جان خريده، و به شب زنده داري پرداخته است، و اگر خواب بر او چيره شود بر روي زمين خوابيده، و كف دست را بالين خود قرار مي دهد، در گروهي كه ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده، و پهلو از بسترها گرفته، و لبهايشان به ياد پروردگار در حركت و با استغفار طولاني گناهان را زدوده اند. (آنان حزب خداوندند، و همانا حزب خدا رستگار است.)
#نامه۴۵