eitaa logo
نجمیه
46 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
131 فایل
اخبار فرهنگی بصیرتی ارتباط با مدیر کانال 👈 @arezae تاسیس : ۹۹/۰۵/۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ثامن الائمه🌷
🔴 حرف حسابت چیست؟ ⁉️ از کجای قوه قضائیه انتقاد کنیم؟ ❌از بر خورد با دانه درشت‌های فساد اقتصادی؟از بیرون کشیدن پرونده‌های ۱۰-۲۰ساله؟ از پس گیری اموال عمومی و بیت المال؟ از امید بخشی بخشی به جامعه؟ از محاکمه طبری ها و نعمت زاده ها و برخورد با وکلای فساد؟ ❌بهتر است از نیروهای مسلح هم انتقاد کنیم؟!!از امنیت شهرها و مرزها؟ از کنار مردم بودن در سیل و زلزله و از کمک به دولت در بزنگاه های سخت ..
✅ ما که در فضايی هستیم مراقب رفتار کردارمان باشیم . دنیای مجازی شده محل خود نمائی های افرادی که کمبود دارند . ما ازغذاخوردن ولباس پوشیدن وکارهای روزمره خودمون عکس می گیریم وبرای گروها می فرستیم . نیازی نیست مردم بدانند ما چه می خوریم وچه می پوشیم وچگونه زندگی می کنیم . چرا باید دیگران بدانند درزندگی ما چه می گذرد ؟. . ولی درمقابل عده ای هم درفضای مجازی ازگرسنگی وفقرمردم عکس می گیرند ودرگروها می گذارند . وقتی همسرمون برای ما یک جفت جوراب یا یک شکلات ویا بیشترازآن را کادو می خرد . چرا از اون عکس می گیریم ومی فرسیتم تو گروها ! و زیرش می نویسیم دوستت دارم همسرعزیزتر از جانم . شاید دختر مجردی دم بخت باشد و به خاطر شرایط زندگی خواستگار نداره... شاید پسری وضعیت مالی مناسب فعلا برای ازدواج نداره... اونوقت اون با دیدن این پستها چه حالی بهش دست میده؟ بیایم حواسمونو جمع کنیم و کاری نکنیم که کسی آه بکشه... که آه یه انسان دلشکسته آه معمولی نیست . دلیلی نداره جزئیات زندگی ما واسه دیگران مشخص بشه! دنیای مجازی واسه این ساخته نشده که ما بیایم شرایط زندگیمون رو به رخ دیگران بکشیم... شاید هر مردی وسعش نمیرسه به زنش هدیه بده ..... یا اونقدر مشغله دارد که وقت ویا عادت هدیه دادن نداره .... خواهرم مراقب باش هرکسی توانایی اینو نداره که مسافرت بره... هرکسی نمیتونه به رستوران بره و هر ماه یه دست لباس بخره.... یه خانوم میاد جهیزیهءمیلیونی دخترش رو فیلم میگیره میزاره توی دنیای مجازی که چشم همه درآد. هیچ فکر کردید شاید کسی فرزندی ندارد و... هیچ فکر کردید شاید دختری پدر نداشته باشه... یا پدر داره و مادر نداره که واسه جهیزیه اش سنگ تموم بزاره... یا شاید پدری دستش به دهنش نمیرسه.... می خواهيم به کی فخر بفروشیم با این کارامون .... فخربه آنهائی که ثروتمند تر ازما هستند اونا که بیشترما دارن . یا فخربه اونهايى که کمتر از ما دارند ویا اصلا هیچ ندارند . چقدرما فقر فرهنگی داریم . مردم قدیما اگر حتی نیم کیلو میوه می خریدند وبه خانه می بردند . آن راچنان پنهان می کردند که کسی درکوچه خیبان نبیند . می گفتند ازخدا می ترسیم کسی که نداره ببنید و آه بکشد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ••-••-••-••-••-••-••-••
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔆 سنگِ راه نباش! 🔻 یعنی همین دقت در برخورد؛ که آلوده نشوی و آلوده نسازی؛ که اسیر نشوی و اسیر ننمایی. حجاب، فقط این نیست که زن خود را بپوشاند؛ که زن و مرد، هر دو باید در این دنیایی که راه است و میدان حرکت است و کلاس و کوره است، سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشم‌ها و دل‌ها را نگه ندارند و در دنیا نمانند. 👤 📚 از کتاب ❤️ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌های مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔆 آن‌قدر غرق محبتم می‌کرد که... 🔻 زندگی ما طول چندانی نداشت، اما عرض بی‌انتهایی داشت. ابراهیم، بودنش خیلی کم بود، اما خیلی با کیفیت بود. 🔸 هیچ‌وقت نشد زنگِ درِ خانه را بزند و در برایش باز شود. قبل از اینکه دستش به زنگ برسد، در را برایش باز می‌کردم. می‌خندید؛ خنده‌ای که همهٔ مشکلات و غم و غصه‌اش پشتش بود، اما خودنمایی نمی‌کرد. 🔹 تا بود، نود و نه درصد کارهای خانه با او بود. آن‌قدر غرق محبتم می‌کرد که یادم می‌رفت از مشکلات جبهه‌اش بپرسم. تا از راه می‌رسید، حق نداشتم دست به سیاه و سفید بزنم. اگر می‌خواستم دست بزنم، گاهی تشرم می‌زد. 🔸 خودش شیر بچه‌ها را آماده می‌کرد، جایشان را عوض می‌کرد، با من لباس‌ها را می‌شست و می‌برد پهن‌شان می‌کرد و خودش جمعشان می‌کرد، خودش سفره را پهن می‌کرد و خودش جمع می‌کرد. ▫️می‌گفتم: «تو آنجا خیلی سختی می‌کشی، چرا باید به جای من هم سختی بکشی؟» ▫️می‌گفت: «تو بیش از آنها به گردنم حق داری. من باید حق تو و این طفل‌های معصوم را ادا کنم.» ▫️می‌گفتم: «ناسلامتی من زنِ خانهٔ تو هستم و باید وظیفه‌ام را عمل کنم.» ▫️می‌گفت: «من زودتر از جنگ تمام می‌شوم ژیلا. ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می‌دادم تمام این روزهایت را چطور بلد بودم جبران کنم.» 🎙 راوی: ژیلا بدیهیان؛ همسر 📚 برگرفته از کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» ❤️ #⃣ ❤ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌های مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353