هدایت شده از زیر سایه ی خدیجه 💖
داستان مهار کردن خشم و عصبانیت
روزى از روزها امام سجّاد علیه السّلام در کنار دوستان خود بودند. مردی نزدیک آنها آمد و حرفهای بد و ناسزا به امام گفت. همه خیلی ناراحت و عصبانی شدند و منتظر بودند تا امام هم جواب حرفهای بد او را بدهد. اما امام سکوت کرد و آن مرد هم رفت.
امام فرمود: «می خواهم به خانه آن مرد بروم و جوابش را بدهم، هرکس دوست دارد همراه من بیاید.» همه دوست داشتند بروند و جلوی مرد بی ادب از امامشان حمایت کنند. پس همگی راه افتادند. در راه #امام_سجاد_علیه_السلام آیه ای از قرآن را خواندند: «کسانی که در عصبانیت، خودشان را مهار میکنند و مردم را میبخشند. و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.» وقتى رسیدند و مرد فهمید که امام آمده تا جواب او را بدهد، خیلی ترسید. امام به او فرمود: «اى برادر! تو آمدی و به من حرفهایی زدی، اگر حرف بدی که گفتی در مورد من درست است، از خداوند مى خواهم که مرا ببخشد. و اگر درباره من درست نیست و اشتباه کردی، از خدا مى خواهم تو را ببخشد.»
وقتی آن مرد چنین اخلاق زیبایی را از امام سجاد علیه السّلام دید، ایشان را بوسید و گفت: حرفهای بدی که زدم، در شما نبود و درباره خودم درست است، من را ببخشید.
منبع: ارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۴۵
هدایت شده از زیر سایه ی خدیجه 💖
داستان کمک به فقیران
#امام_سجاد_علیه_السلام شبها بعد از اینکه افراد خانواده میخوابیدند، وضو میگرفتند و دو رکعت نماز می خواندند. بعد خورد و خوراکی که در خانه داشتند را در یک کیسهی بزرگ میگذاشتند و از خانه بیرون میرفتند. کجا میرفتند؟ میرفتند دم در خانههایی که آدمهای فقیر زندگی میکردند. امام سجاد علیه السلام دوست داشتند با دست خودشان به خانواده های فقیر غذا بدهند تا گرسنه نباشند.
این کار هر شب امام سجاد علیه السلام بود. به طوری که خانوادههای فقیر میدانستند هرشب کسی می آید و برایشان خوراکی میگذارد و آنها را خوشحال میکند. اما چون شب، هوا تاریک بود و آن زمان چراغ وجود نداشت، امام را نمیشناختند.
امام سجاد مهربان در خانههایشان را میزدند و با لحنی دلنشین و مهربان میگفتند غذا آوردم. آن خانوادههای فقیر که منتظر بودند، با خوشحالی در را باز میکردند، غذاها را میگرفتند و خدا را شکر میکردند.
خداوند همه کسانی که به فقیرها کمک می کنند را خیلی دوست دارد.
منبع: مستدرک الوسائل : ج ۷، ص ۱۸۲