☘️🍀🌱🍃🌱☘️🍀
خدایا مراببخش❤️
بخاطر توبه هایم که ضعیف ترین توبه هاست ..
و بازگشت به گناهی که برای آخرین بار از آن توبه کرده بودم.
شیطان بعد از اینکه موفق شد ما رو آلوده ی گناه کنه ... حالا شروع میکنه به تلقین کردن اینکه:
دیگه تو یه گناهکاری، دیگه خدا تورو نمیبخشه دیگه جز بنده های خوبش نیستی، دیگه خدا دوستت نداره!
و شروع میشه: تو که فلان گناهو انجام دادی خدا تو رو نمیبخشه پس این گناه که چیزی نیست اینم انجام بده!
یادتون باشه نا امید شدن از بخشیده شدن به مراتب خطرناک تر از خوده گناهیه که انجام شده.
فراموش نکن که خدا از مادر هم به ما مهربان تره
توبه قشنگ ترین و آرامش بخش ترین ارتباط بین ما و خداست.
https://eitaa.com/joinchat/2935292147C1e0d37a390
21.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بانوی_تطهیر (قسمت چهارم)
🥀شبی که على تو را غسل میداد وقتى اشکهاى جانسوز او را دیدم، وقتى ضجههاى حسن و حسین را شنیدم، وقتى مو پریشان کردن و صورت خراشیدن زینب و امکلثوم را دیدم دیگر تاب نیاوردم. نه من، که کائنات بیتاب شد و چیزى نمانده بود که من فرو بریزم و زمین از هم بپاشد و کائنات سقوط کند. تنها یک چیز، آفرینش را بر جا نگاه داشت و آن تکیه على بود بر عمود خیمه خلقت، ستون خانه تو. على سرش را گذاشته بود بر دیوار خانه تو و زار زار میگریست. این اگر چه اوج بیتابى على بود اما به آفرینش، آرامش بخشید و کائنات را استقرار داد. چه شبى بود !
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
1_1750343190.mp3
2.69M
اذان با صدای دلنشین استاد ارجمندم حاج آقا صالحی 🌹
⚜اذان
⚜چه ضرب آهنگِ
⚜قشنگی است
⚜می گوید
⚜خدا همین نزدیکیست
⚜گوش کن
⚜«الله اکبر»📣📣📣📣📣
💚 ایمان و باور به خدا =شادی و آرامش
😭و وجود غم و استرس و ناامیدی =حضور شیطان در اطراف قلب ماست. 👿
ایمانی که نمیتواند انسان را آرام و شاد نگه دارد، حتما باید در آن تجدید نظر شود.
مگر میشود کسی که چند بار در روز میگوید:
الله اکبر💚
خدا بزرگتر از همه چیز است
و به این باور برسد که خداوند از مشکلات و از بیماری و از دشمنانش بزرگتر و قویتر و داناتر است، برای هر چیزی ناراحت و افسرده و مضطرب شود؟؟
شیطان دعوت به ترس میکند و خداوند وعده فراوانی میدهد، اما انتخاب با ماست که کدام را میپذیریم.
💚 الشَّيْطانُ يَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ؛
🔹 شیطان شما را وعده فقر می دهد و شما را به کار زشت امر می کند، و خداوند شما را وعده آمرزش از جانب خود و فضل و فزونی می دهد، و خدا صاحب سعه و دانا است.
📖 #بقره آیه ۲۶۸
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀...
قسمت #دوم
#در_مدینه_چه_میگذرد
☘️داستانی معتبر از زبان امیر المومنین که جریانات زمان شهادت حضرت زهرا را حکایت میکند ☘️
مراسم تشییع شلوغ نبود، خودمان بودیم. من و فاطمه و بچه ها و عمو.... قبرآماده شد.
- سلام و رحمت خداوند به تو ای پیامبر خدایا! شهادت میدهم پیامبرت هر چه را بر او نازل کردی تبلیغ کرد. همیشه خیرخواه امت بود. در راهت جهاد کرد تا اینکه به پیشگاهت آمد. خداوندا! کمکمان کن به دین اسلام عمل کنیم و در این راه بمانیم.
همه آمین گفتند فرشته ها هنوز برای پیامبر درود میفرستادند تا اینکه با کمک عمو عباس و فضل ایشان را در قبر گذاشتیم .شب چهارشنبه بود. کفن را ازروی صورتشان کنار زدم و سنگهای لحد را چیدم روی قبر را برآمده میکردم و میخواند
- صبر زیباست؛ اما نه در مرگ تو بی تابی زشت است؛ اما نه در غم فراق تو تمام مصیبت ها در مقایسه با اندوه از دست دادنت چه ناچیزند
روی قبر را آب ریختم.
زیر گوشم خواندند.
- عمر بن خطاب آن قدر برای به مسند نشاندن ابوبکر بدو بدو میکند که دهانش کف کرده است ابالحسن همه به جز بنی هاشم، در مسجد با ابوبکر بیعت کرده اند.
زیرلب زمزمه کردم: «... آیا مردم فکر کرده اند، همین که بگویند ایمان آوردیم، به حال خود رها میشوند و با جان و مال و فرزندان و حوادث آزمایش نمی شوند؟ ما کسانی را که قبل از آنها بودند .آزمودیم آنها را هم آزمایش میکنیم کسانی
را که در ادعای ایمان راست گفتهاند میشناسد. دروغگوها را هم میشناسد آیا کسانی که کارهای زشت انجام میدهند فکر کرده اند میتوانند از ما جلو بیفتند تا از عذاب کارهایشان فرار کنند ؟ ...
ابوبکر خوب میدانست جایگاه من مثل محور سنگ آسیاب است که بدون آن از چرخش می ایستد. میدانست سیل علم از کوهسار وجودم جاری است و مرغ اندیشه نمیتواند به بلندایم پرواز کند با این حال لباس خلافت را تن کرد. به اطرافم نگاه کردم جز خانواده ام کسی کنارم نمانده بود. آنها هم اگر کمکم میکردند کشته میشدند چشم پر از خارم را به ناچار بستم. جام تلخ حوادث را سر کشیدم در حالی که استخوان شکسته ای در گلویم گیر کرده بود. در شرایطی بودم که کهنسالان را از کار افتاده جوانها را پیر و مؤمنان را تاقیام قیامت غصه دار نگه می داشت باید چه کار میکردم؟ قیام دست تنها یا صبر؟ صبر عاقلانه تر بود. باز جامی تلخ تر از گیاه حنظل را نوشیدم خشمم را ته نشین کردم و نظاره گر میراث به غارت رفته ام شدم.
سر قبر پیامبر نشستم. فاطمه می خواند.
_پدر جان بوی خوش تربتت از همه عطرهای جهان، خوشبوتر است.
- آن چنان غمی به جانم افتاده است که اگر به روزهای روشن می افتادبه رنگ شب تیره و تار میشدند
_ابالحسن ابوسفیان آمده با تو کار دارد
دم در رفتم.
- ابالحسن تو با فرار از خلافت قریش را خار میکنی. پست ترین خانواده قریش عهده دار خلافت شده و تو سکوت کرده ای؟ والله مدینه راعلیه ابو فضیل از سواره و پیاده پُر میکنم. دستت را بده تا بیعت کنم.
- ما به خدم و حشم تو نیازی نداریم فکر کردی نمیدانم قصدت از این کارها نابودی اسلام است؟ به خدا قسم هدفی جزفتنه و فساد و آشوبگری نداری همیشه شر به پا کردی من به تو نیاز ندارم
پنجشنبه،
دوم ربیع الاول قرآن را در پارچه ای پیچیدم و به مسجد رفتم. مردم برای نماز به امامت ابوبکر جمع بودند همه با نگاه می پاییدنم. از قرآن گفتم. بلندتا همه بشنوند.
_من تفسير همه آیات قرآن را میدانم چون از پیامبر درباره همه شان سؤالکرده ام. این قرآنی است که در این چند روز نوشتم.
- ما به قرآن تو نیازی نداریم
همه با سکوتشان حرف عمر را تأیید کردند اجباری در کار نبود. آن را دوباره در پارچه پیچیدم و به خانه برگشتم.
در راه زمزمه میکردم خدا از کسانی که کتاب آسمانی داشتند، قول گرفت تا حتماً احکام و حقایق آن را برای مردم بگویند و پنهانش نکنند، ولی آنها به حرف خدا اعتنایی نکردند در قبال این کارشان بهای ناچیزی به دست آوردند. چه چیز بدی به دست آوردند.»
عمو عباس به خانه مان آمد.
- ابالحسن دیشب ابوبکر و عمر و ابو عبيده و مغیره بن شعبه به خانه ام آمدند. ابوبکر گفت خداوند محمد را سرپرست مؤمنان قرار داد. بعد از فوتش هم کارها را به خود مردم واگذار کرد تا بر اساس مصلحت برای زندگی شان نظر بدهند. مردم من را انتخاب کردند. این توفیقی است که خدا نصیبم کرده است. بار سنگینی است؛ اما اصلاً نگران نیستم