eitaa logo
نماز سکوی پرواز
519 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز سکوی پرواز 32.mp3
4.4M
32 🎧آنچه خواهید شنید؛ 👇 ❣نماز ؛ یه وسیله است یا یه مرکب تیز پا.. که میشه باهاش تا خود خدا اوج گرفت! 👈اماچرا ما نمیتونیم سوار این مرکب بشیم و پرواز کنیم ؟ @ostad_shojae 🌺🌿🌺🌿
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غرب در حال تولید عروسک‌های بسیار شبیه به نوزاد انسان که تشخیص دادن آن از نوزاد واقعی سخت است وخود آنها در حال تشویق مردم شان به فرزند آوری، اما‌برای ازبین بردن اشتیاق مردم کشورهای در حال توسعه به فرزند آوری،،جایگزین کردن حیوانات و اکنون هم عروسک‌های انسان نما😐 این همان لگد دشمن است که مانند بی حجابی با لگد دشمن از خواب غفلت بیدار می‌شویم اما چه فایده دنیا را آب برده است ودیرشده است داستان کوتاه و واقعی🍃 بانوی باحجابی داشت دریکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای درفرانسه خریدمیکرد؛خریدش که تمام شدبرای پرداخت رفت پشت صندوق. صندق‌دار زنی بی‌حجاب واصالتاًعرب بود. صندوق‌دار نگاهی ازروی تمسخر به او انداخت وهمینطورکه داشت بارکداجناس رامی‌گرفت اجناس او را باحالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت. امازن باحجاب که روبنده برچهره داشت خونسرد بودوچیزی نمی‌گفت واین باعث می‌شدصندوقدار بیشترعصبانی شود! بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاوردوگفت:«ما اینجا توی فرانسه،خودمون هزارتا مشکل وبحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت داری یکی ازهمین مشکلاته که عاملش تو و امثال توهستید!ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخمان! اگه می‌خوای دینت رونمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشورخودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!» خانم محجبه اجناسی روکه خریده بودتوی نایلون گذاشت،نگاهی به صندق‌دار کرد روبنده را ازچهره برداشت و درپاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جاخورده بود گفت: «من جد اندرجد فرانسوی هستم… اکنون این دین من است واینجا وطنم… شما دینتان را فروختیدوما خریدیم!»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃 بزرگی را گفتند تو برای تربیت فرزندانت چه میکنی ؟ گفت : هیچ کار . گفتند مگر می شود ؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند ؟ گفت : من در تربیت خود کوشیدم تا الگوی خوبی برای آنان باشم .
🪴 🍀 🌿﷽🌿 اكنون شيخ برايم چنين مى گويد: نزد من آمده اى تا برايت بگويم كه چگونه حضرت فاطمه(س) را زيارت كنى. اكنون مى خواهم در اين باره برايت سخن بگويم، من در كتاب "تهذيب" جلد 6 صفحه 10 زيارت نامه اى را از امام جواد(ع) نقل كرده ام. من اين زيارت نامه را براى تو بازگو مى كنم تا آن را به گوش ديگران برسانى. روزى از روزها، امام جواد(ع) به يكى از ساداتى كه از نسل حضرت فاطمه()بود رو كرد و گفت: وقتى به مدينه رفتى و خواستى مادر خود (حضرت فاطمه(س)) را زيارت كنى، اين چنين بگو: يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ، وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ فَاِنَّا نَسْأَلُكِ اِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إلاّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا بِهِمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلايَتِكِ. * * * اى آزموده شده! خدايى كه تو را آفريد پيش از آنكه تو را بيافريند از تو امتحان گرفت و تو را در آن امتحان، سربلند و شكيبا يافت. ما بر اين باوريم كه از محبّان تو هستيم و ولايت تو را پذيرفته ايم و از آنچه پدر تو و جانشين او براى ما آورده اند اطاعت مى كنيم و بر آن، شكيبا مى باشيم. پس اگر ما ولايت تو را پذيرفته ايم، از تو مى خواهيم به خاطر پذيرش ولايتت، ما را به پيامبر و جانشين او مُلحق كنى تا به خود مژده دهيم كه به سببِ ولايت تو پاك شده ايم. * * * هر بار خواستى كه حضرت فاطمه()را زيارت كنى و بر او سلام بدهى، اين زيارت نامه را بخوان، بدان كه اين جملات، دريايى از معرفت است، سعى كن به آن فكر كنى و پله هاى معرفت را به وسيله آن طى كنى. در اين جملات كوتاه، رازهاى بزرگى نهفته است كه بايد آن ها را كشف كنى... * * * سخن شيخ با من به پايان مى رسد. اكنون خدا را شكر مى كنم كه به خواسته خود رسيده ام. ديگر مى دانم كه چگونه با حضرت فاطمه()نجوا كنم و چگونه بر او سلام كنم و عرض ادب نمايم. من اين جملات را آن قدر تكرار مى كنم تا آن ها را حفظ كنم، اين يادگارى ارزشمند از امام جواد(ع)است، سخنى كه از امام معصوم باشد، رازهاى فراوان دارد. * * * بايد فرصت را غنيمت بشمارم و به شرح اين جملات گهربار بپردازم، شرح زيارت را در سه قسمت ذكر مى كنم و ابتدا درباره قسمت اوّل آن سخن مى گويم. ادامه دارد 🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشکلات ما آدما وقتی زیاد شد که برای حال بدمون هر کاری کردیم حتی استوری هم گذاشتیم ولی ده دقیقه ننشستیم پای سجاده #آرامش ▫️ 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌شیعیان در وقت نماز آزمایش می‌شوند! نماز اول وقت بخونید ‌. 🎙️حجت الاسلام راجی 🌸🍃🌺🍃🌸
33.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ زیبای اذان انتظار لذت ببرید التماس دعا از همه ی شما عزیزان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇👇
هرگاه که نمازت قضا شد و نخواندی در این فکر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی بلکه! فکر کن چه گناهی را مرتکب شدی که خداوند نخواست در مقابلش بایستی! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷شادی روح جمیع شهدا صلوات
داستان یاد محبوب در نعمت: خداوند ایوب پیامبر رانعمتهای بسیار داد تا جائی که نوشته‌اند: پانصد جفت گاو نر برای شخم زمینهای زراعتی داشت و صدها بنده زر خرید خانواده دار داشت که کارهای زراعتی او را می‌نمودند. شترهای بارکش او را سه هزار و گله گوسفند او را هفت هزار نوشته‌اند. همچنین خداوند سلامتی و نعمت و اولاد بیشمار به او عطا فرمود: و در همه حال حامد حق بود و حتی در دو کار که اطاعت حق در آن بود سخت‌ترین را انتخاب می‌کرد و عمل می‌نمود. اما با همه توصیفات که در شرح حال ایوب علیه السلام نوشته‌اند، بدون آنکه گناهی از او سر زده باشد برای بالا رفتن مقام و درجاتش مورد امتحان قرار گرفت تا جائیکه همه نعمت‌ها را خداوند از او گرفت و بدنش هم به مرضی که نمی‌توانست مداوا کند مبتلا شد. با همه سنگینی بلاء هیچگاه یاد خدای و حمد و ستایش او را ترک نمی‌کرد، تا اینکه شیطان وسوسه خود را در ذهن عیال او انداخت و زن شروع به شکایت از وضع ناهنجار کرد و گفت: همه ما را ترک کردند و هیچ نداریم. ایوب علیه السلام فرمود: هشتاد سال نعمت‌های الهی به ما رسید، حال به هفت سال بلاء نباید به خداوند اعتراض کرد؟ و باید یاد او در هم حال بود! آنقدر زن اعتراض و اشکال کرد و طرحهائی غیر معقول داد تا ایوب ناراحت شود!! فرمود (از پیش من دور شو که دیگر تو را نبینم). چون زن رفت ایوب خود را تنها و بی پرستار دید و سجده الهی کرد و به مناجات خدای پرداخت و خداوند دعای ذاکر و حامد خود را مستجاب کرد، و همه نعمت‌ها را دوباره به او عطا کرد! زن ایوب پیش خود فکر کرد او مرا از پیش خود رانده، صلاح نیست او را تنها بگذارم، چون پرستاری ندارد، از گرسنگی تلف می‌شود. چون به جایگاه ایوب بیامد اثری از ایوب ندید، فقط جوانی را مشاهده کرد، شروع به گریه کرد، جوان گفت: چرا گریه می‌کنی؟ شوهر پیری داشتم آمدم او را نیافتم. اگر او را ببینی می‌شناسی؟ گفت: آری، چون به جوان خوب نگریست دید شباهت به شوهرش دارد، آن جوان گفت: من همان ایوب هستم. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ─═हई🍂🧡🍂ईह═─