◐ °○﷽○°◑
💌| تا خودت نخای نمیشه...!
تا خودت نخای امکانش نیست
از گناه فاصله بگیری...
به امام زمانت متوسل شو،
تا دیر نشده شروع کن..
بگو آقاجان، من میخام به شما
نزدیک بشم و محبت شما
در دلم زیادبشه...🥺
اما از بس عادت به گناه پیدا کردم
سختمه رها کنم...
وقتی از حضرت خواستی ، آقا خودش
کمکت می کنه، شرطش اینه
که همت کنی، خسته نشی
درجا نزنی...
هر روز روی معایبت کارکنی...
دونه دونه اشتباهاتت رو با ترکشون
خط بزنی....📝
هرجا کم آوردی ، دوباره متوسل شو....
بخدا محبت امام زمان می ارزه
به تمام عمر خوشی ها و لذت ها...
💬🦋
#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
message-1707299343-39.mp3
5.96M
┄═﷽═┄
✅ نفحهها و جذبههای الهی
🔘 نیمهشب، سحرگاه، بینالطلوعین و اوقات مشابه، زمان خلوت و انس با محبوب است و امکان دستیابی به بهرههای روحی و معنوی فراهم است؛ چون اینگونه نفحهها در این اوقات مقدس بهدست میآید.
🦋 اگر در معرض این نفحات قرار نگیریم، این لحظهها میگذرند و ما متوجه نمیشویم؛ بنابراین از این جذبه و نفحه الهی روی نگردانید.
🔗 عزیزان! بعضیها روی برمیگردانند و پشت میکنند؛ مثلاً وقت نماز خود را به کار دیگری مشغول میکنند. وقتی نسیم الهی آمده و شما در یک مکان مقدس مثل مسجد و حرم مطهر یا زمان مقدس مثل وقت نماز و شب جمعه قرار میگیری، نباید از جذبههای معنوی غافل شوی و این فرصت را از دست بدهی.
📚 چلچراغ سلوک تألیف فقیه عارف آیت الله کمیلی خراسانی
#نماز_شب
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_ویک
مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانه هایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم...
بدنمان بین پایه های صندلی و میز شیشه ای سفره عقد مانده بود،..
تمام تنم میان دستانش از ترس میلرزید😥😨 و همچنان رگبار گلوله به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره میخورد...
ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد وحشت زده اش را میشنیدم
_از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!😐😧
مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم..
و مضطرب صدایم میکرد
_زینب حالت خوبه؟😥❤️
زبانم به سقف دهانم چسبیده و او میخواست بدنم را روی زمین بکشد..
که دستان ابوالفضل به کمک آمد...
خمیده وارد اتاق شده بود و شانه هایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید...
مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجره های بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را میکوبید.. که جیغم در گلو خفه شد.😱😰
مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر رهبری گوشه یکی از اتاق ها پناه گرفته بود،..
ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید...😢😰🤗
مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی #دامادی اش هراسان دنبال #اسلحه ای میگشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند..
که ابوالفضل فریاد کشید
_این بیشرفها دارن با مسلسل و دوشکا میزنن، ما با کلت چیکار میخوایم بکنیم؟😡🗣
روحانی مسئول دفتر تلاش میکرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود..
که تمام در و پنجره های دفتر را...
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_وسه
حال مصطفی را به هم ریخت که رو به همان مرد نهیب زد
_نمیبینی زن و مادرم چه حالی دارن؟چرا بیشتر تن شون رو میلرزونی؟😡🗣
ابوالفضل تلاش میکرد با موبایلش📲 با کسی تماس بگیرد..
و کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود که در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید
_فکر میکنی سه ماه پیش چجوری ۴٨ تا زائر ایرانی رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟😡😡 هنوزم هیچکس ازشون خبر نداره!
ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد..
و بی توجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند
_بچه ها تا سر خیابون رسیدن، ولی میگن جلوتر نمیتونن بیان، با تک تیرانداز میزنن.
مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود...😥❤️
که کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت...
و ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود که مردّد نتیجه گرفت
_بنظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.🏫
و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چرخید و سینه سپر کرد
_اگه یه آرپیجی باشه، خودم میزنم!
انگار مچ دستان مردانه اش در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد..
و تنها یک جمله گفت
_من میرم آرپیجی رو ازشون بگیرم.
روحانی دفتر محو مصطفی مانده..😧و دل من و مادرش از نفس افتاد...
که جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد
👤_در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز میزنه!
و ابوالفضل موافق رفتن بود..
که به سمت همان جوان رفت و محکم حرف زد
_شما کلتت رو بده من پوشش میدم!😡🗣
تیرها مثل تگرگ به قاب فلزی پنجره ها و دیوار ساختمان میخورد...
و این رگبار....
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_وچهار
و این رگبار گلوله هرلحظه شدیدتر میشد.. 😰😰😱😱
که جوان اسلحه را کف دست ابوالفضل قرار داد...
مصطفی با گامهای بلندش تا پشت در
رفت..
و طنین طپش قلب عاشقم را میشنید..😰💓که به سمتم چرخید،..
آسمان چشمان روشنش از عشق❤️😍 ستاره باران شده بود و با همان ستاره ها به رویم چشمک میزد.
تنها به اندازه یک نفس نگاهم کرد...👀💞
و ندید نفسم برایش به شماره افتاده...😱❤️😰که از در بیرون رفت و دلم را با خودش برد...
یک اسلحه برای ابوالفضل کم بود..
که به سمت نفر بعدی رفت و او بی آنکه تقاضا کند، کلتش را تحویل داد...
دلم را مصطفی با خودش برده..
و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال میزدم😰😱
که او هم از دست چشمانم رفت... پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم😣
و نمیخواستم مقابل این همه #غریبه گریه کنم..😖🤐که اشک هایم همه خون میشد و در گلو میریخت،..
چند دقیقه بیشتر از محرم شدنمان نگذشته و #دامادم_به_قتلگاه رفته بود...
کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی میکرد
که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند...😱😰😰😰😱😱
ندیده تصور میکردم..
مصطفی از ساختمان خارج شده و نمیدانستم چند نفر او را هدف گرفته اند که کاسه صبرم شکست..
و همه خون دلم از چشمم فواره زد...😣😱😰😭😰😱😭
مادرش😥😊 سرم را در آغوشش🤗 گرفته..
و حساب گلوله ها از دستم رفته بود..
که میان گریه به حضرت زینب(س) التماس میکردم🤲🤲🤲😭😭😭 برادر و همسرم را به من برگرداند...😭💚😰❤️😱😭
صدای بعضی گلوله ها تک تک شنیده میشد..
که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد
_ماشاالله! کورشون کرده!😍💪
با گریه...
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_وپنج
با گریه نگاهش میکردم بلکه خبری از مصطفی بگوید..
و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که به سرعت زیر پنجره نشست و وحشت زده زمزمه کرد
_خونه نیس، لونه زنبوره!😥
خط گلوله ها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته..
و حس میکردم کار مصطفی را ساخته اند..😢😨 که باز به جان دفتر رهبری افتاده اند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد...😥😍
هوا گرم نبود و از گرمای جنگ،...
از میان مو تا روی پیشانی اش عرق میرفت، گوشه ای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفس نفس میزد...
یک دستش آرپیجی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت...
باورم نمیشد دوباره قامت بلندش را میبینم،..اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده😢❤️
و او بی توجه به حیرت ما،..
با چند مترفاصله از پنجره روی زمین زانو زد...
آرپیجی روی شانه اش بود، با دقت هدف گیری میکرد🎯 و فعلاً نمیخواست ماشه
را بکشد..
که رو به پنجره صدا بلند کرد
_برید بیرون!🗣🗣
من و مادرش به زمین چسبیده..
و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید
_برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!😠🗣
دلم نمیآمد در هدف تیر تکفیری ها تنهایش بگذارم و باید میرفتیم که قلبم کنارش جا ماند..😥❤️
و از دفتر خارج شدیم...
در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید..😰😣
و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راه پله بلند شد
_سریعتر بیاید!😠🗣
شیب پله ها به پایم میپچید،..
باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین میرفتم..
و مردها...
❉্᭄❉্᭄
🤲اللهم اغفر...
که امانتت سیاه و کثیف شده
🤲اللهم اغفر...
که این "من" آن منی نیست که تحویلم دادی
🤲اللهم اغفر...
که ظالم بر خودم و عهد توام
و ببخش جمیع تعدی هایم از حدود الهی تو را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا⭐️
در این شب مبارک
دستهای نیازمند را⭐️
بی نیاز فرما
وقلبی نورانی، تنی سالم⭐️
خیالی راحت و زندگی آرام
نصیب دوستانم بگردان ⭐️
"شبتون بخیر دوستان"⭐️
✨﷽✨
🍂یاعلی 🍂
🍂🌼سلام فرمانده
🍂🌼سلام لاله ی سحرم
🍂🌼سلام محب امام زمان عج
🍂🌼🍂🌼🍂
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
🔵#علائمظهور ۱
💠نشانهها
🔹اين مساله از فطرت انسان است که هميشه برای دانستن آينده کنجکاو باشد و بداند که چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. به همين دليل است که بازار طالع بينان هم رونق دارد.
اين آينده بينان؛ يا الهی اند و سخنشان ريشه در وحی دارد (آسمانی)، يا شيطانی و زمينی اند.
🔹در اين ميان وعده ی آمدن منجی در تمام اديان و مکاتب اشاره شده است اما آمدن اين منجی نيز دارای علائم و نشانه هايی است برای گم نکردنِ مسير اصلی که در اين زمينه احاديث فراوانی وارد شده است که همين يعنی اهميت اين موضوع و آثار مثبت و منفی زيادی که در زندگی فردی و اجتماعی دارد...
⬅️اما نکته ی مهم بررسی سندی و تحليل درست اين احاديث و روايات می باشد که بايد به آن نگاه ويژه ای داشت.
🔴🔵 هدف مشترک بعثت و ظهور
🌕 پيامبر اعظم(ص) درباره هدف از بعثت خود فرمودند:
إنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلَاقِ؛ من فقط براى كامل كردن ارزشهاى اخلاقى به پيامبرى برانگيخته شده ام.(۱)
🔹 امام باقر(ع) درباره اهداف ظهور امام مهدی(ع) فرمودند:
🔺 إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَكْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُم؛ هرگاه قائم قيام نمود، دست خود را روى سر مردم مى گذارد و به این وسيله عقلهاى آنان جمع و اخلاقشان كامل میگردد.(۲)
🔹 اصلى ترين وظيفه پیامبر و امام، پیراستن انسان از بيماریهاى اخلاقى و آراستن به زیباییهای اخلاقی است؛ زيرا تا سرزمین وجود از زشتیها پاک و به زیباییها مزیّن نشود؛ آماده کاشت بذر ایمان نمیشود و در نتیجه میوه اطاعت از فرمان خدا، پیامبر و امام برداشت نمیگردد.
📚(۱) بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۳۷۲
(۲) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶
🌕 آری محمدی دیگر در راه است....
•┈••✾༺⃟ 🌿🌸
🌸 آیت الله بهاءالدینی ره:
🔻سه چیز برای #حل_معضلات_و_گرفتاری خیلی مؤثر است:
1️⃣ اولی، #کشتن_گوسفند؛ کسانی که تمکن مالی دارند، گوسفند ذبح کنند و به فقرا بدهند. کشتن گوسفند و خون ریختن خیلی از بلاها را رفع میکند.
2️⃣ دومی، #حدیث_کساء است. «و ادفعوا أمواج البلاء بالدّعاء»، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چندبار قسم خوردند که اگر کسی این حدیث را بخواند، اگر غمگین باشد، غمش برداشته میشود، صاحب حاجت حاجتش برآورده میشود.
3️⃣ سومی هم، #چهاردههزار_مرتبه_صلوات فرستادن است. حالا چهاردههزار مرتبه را چندنفر یا در چند جلسه بفرستند فرقی نمیکند. ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد. گاهی من برای اموات صلوات را هدیه میکنم و اثرات عجیبی هم دیدم. خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلواتها او را نجات دادهاند. کسی میگفت: مادرم چندسال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت: پسرم! هیچچیزی مثل صلوات روح من را شاد نمیکند؛ بهترین هدیه که به من میدهی، این ذکر است.
🌺🌺🌺
سلام مهدی جانم استاد.ولاله های سحر . ارزنده ترین گوهر مقصودنمازاست.زیبنده ترین هدیه به معبودنمازاست. ازامدن کرب وبلا انچه به عالم مقصودحسین بن علی بود نماز است . عیدمبعث مبارک یارسول لله یارحمت للعالمین یامحمدیاعلی ص التماس دعا مخصوص
2_144122884662022440.mp3
2.69M
🔺اذان شرعی
🔺به افق بیدار دلان عاشق
(اصفهان)
🔺با صدای گرم استاد صالحی
خدایا...
سجده میکنم دربرابرت که اینقدر دربرابر من و گناهان من صبوری..💔
کمکم کن تا این مهربانی هایت را درک کنم..
خدایا...
دست گیرکه جز تو دستگیر نیست و دریاب که جز تو پناهی نیست..
خداوندا...
اگر مرا درنیابی، به کدام وادی امن آرامش پناه جویم..
اگر مرا نبخشایی، به کدام درگاه و بارگاه بگریزم..🥀
اگر مرا در کاروان هدایت شدگانت قرار ندهی چگونه به معرفت الهیت نایل شوم..
پس ای مهربانِ توبه پذیر، باز هم پذیرا باش
باز هم پذیرا باش
#صبحتبخیرمولایمن
عیدتان مبارک، مهربان پدرم
🏝قرنها پیش،
درست در چنین روزی
در تاریکترین دوران جهان،
در سکوت معطر حرا،
میان شمیم مصفای حضور جبرائیل، آفتاب رسالت جانبخش پیامبر
بر پیکر منجمد بشریت،
تابیدن گرفت
و از فراز آن کوه خوشبخت
تا عمق جان تنهاترین ستمدیدگان را روشن کرد...
اینک ای تنها یادگار محمد،
دوباره دنیا
در انتظار پژواک رحمت آمیز همان ندا
از لبان مبارک شماست
تا جان بگیرد،
زنده شود و امید یابد...
بازآیید و شکوفه باران کنید
این دنیای زمستان زده را
ای حضرت بهار...🏝
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
#عید_مبعت
💠 ظهور تکمیل کنندهی بعثت رسول الله
🔹حرکتی که پیامبر گرامی اسلام در روز بیست و هفتم #ماه_رجب آغاز کردند و مأموریتش را شروع نمودند (بعثت ) هنوز به پایان نرسیده است.
🔹 با ظهور امام عصر و تشکیل حکومت مهدوی همۀ آرمانهای دین اسلام تحقق پیدا می کنند و هدف اصلی بعثت پیامبر گرامی اسلام محقق خواهند شد.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#عید_مبعث
#مبعث
🌸 عید است و هوا شمیم جنت دارد
نام خوش مصطفی حلاوت دارد
🌸 با عطر گل محمدی و صلوات
این محفل ما عجب طراوت دارد
🌸فرا رسیدن عید مبعث بر مولا صاحبالزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و عموم مسلمانان مبارک باد🌸🌟🌸
💚 #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 💚
بَِسَِــَِمَِــَِ اَِلَِلَِهَِ اَِلَِرَِحَِـَِمَِــَِنَِ اَِلَِرَِحَِـَِیَِمَِــَِ
🟢 روز سی و چهارم چله توسل به شهید نوید صفری🟢
🕊 یک مرتبه زیارت عاشورا هدیه به شهید نوید صفری
🦋 به نیت 👇
✔️ سلامتی و ظهور امام زمان (عج)
✔️ ازادی و پیروزی قدس
✔️ و حاجت روایی خودتون و شرکت کننده ها
🔴 مهلت از اذان صبح تا اخر شب ساعت ۲۴
#توسل_به_شهدا
#شهید_نوید_صفری
~~~~~~~~~~~~~~~~~
آیه 82🌹ازسوره بقره 🌹
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند ماند
آیه 82🌹ازسوره بقره 🌹
وَالَّذِينَ= و كسانی كه
آمَنُوا = ايمان آوردند
وَعَمِلُوا = و عمل كردند
َالصَّالِحَاتِ = (به اعمال) صالح و شايسته
أُولَٰئِكَ = آنان
أَصْحَابُ = ياران
الْجَنَّةِ ۖ= بهشتند
هُمْ = و ايشان
فِيهَا = در ان
خَالِدُونَ = جاويدانند
آیه 83🌹ازسوره بقره 🌹
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ
و (بياد آريد) زمانى كه از بنىاسرائيل پيمان گرفتيم، جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و بينوايان، احسان كنيد و با مردم، به زبان خوش سخن بگوييد و نماز را برپاى داريد و زكات بدهيد. امّا شما (با اينكه پيمان بسته بوديد،) جز عدّهى كمى، سرپيچى كرديد و روى گردان شديد
آیه 83🌹ازسوره بقره🌹
وَإِذْ = و هنگامی كه
أَخَذْنَا = گرفتيم ما
مِيثَاقَ = عهد و پيمان
بَنِي إِسْرَائِيلَ = از بنی اسرائيل كه
لَا تَعْبُدُونَ = نپرستيد
إِلَّا اللَّهَ = مگر خدا را
وَبِالْوَالِدَيْنِ = و به پدر و مادر
إِحْسَانًا = نيكی كردن ،
وَذِي الْقُرْبَىٰ = و نزديكان
وَالْيَتَامَىٰ = و يتيمان
وَالْمَسَاكِينِ = و بينوايان
وَقُولُوا = و سخن بگوييد
لِلنَّاسِ = با مردم
حُسْنًا = به نيكی ، به خوبی
وَأَقِيمُوا = و به پا داريد
الصَّلَاةَ = نماز را
وَآتُوا الزَّكَاةَ = و بدهيد زكات را
ثُمَّ = سپس
تَوَلَّيْتُمْ = پشت كرديد
إِلَّا قَلِيلًا = مگر كمی
مِّنكُمْ = از شما
وَأَنتُم = در حالی كه شما
مُّعْرِضُونَ = أعراض كرديد
أعراض كنندگانيد