eitaa logo
نماز سکوی پرواز
517 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برای نماز می جنگیم فقط 14 سالش بود. شب عمليات رمضان ديدمش. تا نزديکي هاي صبح، پيش خودم بود. صداي اذان يکي از رزمنده ها آمد؛ اذان صبح شده بود. من بودم و گشتاسب و پيرمردي که کنارمان مي جنگيد. باران آتش و گلوله، لحظه اي تمامي نداشت. پيرمرد گفت: مگر مي شود توي اين اوضاع، خواند و...؟ هنوز حرف هاي پيرمرد تمام نشده بود که گشتاسب، حالت مردانه اي به خودش گرفت و گفت: «عمو! حواست کجاست؟! يادت رفته که ما براي همين آمديم و داريم مي جنگيم؟!» بعدش هم «الله اکبر» گفت و شروع کرد به نماز خواندن! خاطره از یکی از رزمندگان لشکر 33 المهدی جهرم از شهيد . https://eitaa.com/joinchat/2935292147C1e0d37a390 💞