eitaa logo
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
8.9هزار دنبال‌کننده
28 عکس
16 ویدیو
0 فایل
فروش اشتراکی #کپی‌حرام لینک کانال تبلیغ https://eitaa.com/joinchat/2133066056C2ee169d2aa
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
#پارت_356 #رمان_آنلاین_نرگس به قلم #زهرا_حبیب‌اله علی اصغر به مامانم کمک کرد سفره شام رو پهن کرد
به قلم ازشیشه اتاق نگاه کردم ... همشون با هم اومدن ... وارد اتاق شدند سلام و احوال پرسی گرمی کردند ... نشستن پدر شوهرم رو کرد به من اون عزیزالله نوه خوشگلمو بده ببینمش خوابه باباجون ناصر از جاش بلند شد فوری عزیز رو پیچید لای پتو گذاشت روی پای باباش تو دلم گفتم ... نگاه کن اصلا براش مهم نیست بچه خوابه ... بگو خوشت میاد خودت خوابی یکی بغلت کنه بدت به کسی پدر شوهرم یه نگاه عمیق همراه با عشق پدر بزرگ و نوه بهش انداخت ... خنده پهنی زد ... رو کرد به عمه هاجر ببین مو نمی زنه با ناصر ... شکل ، شکل خودشه عمه از بغل پدر شوهرم گرفتش . آره میبینی حاج نصرالله شکل بچم ناصره . حاجی خوب ببینش بدش به نرگس ببره بزاره گهوارش ... اذیت میشه بچم پدر شوهرم‌ بچمو از عمه هاجر گرفت آروم بوسیدش ... گرفتش سمت من بیا ببر بخوابونش ... گرفتم بغلم ... نگاهش کردم ، اصلا انگار نه انگار که اینو از جاش بلند کردن ... خواب ، خوابه خوابوندمش تو گهوارش ... برگشتم نشستم کنار ناصر چشمم افتاد به نیلوفر که داشت خیره ، خیره نگاه میکرد به دیواری که ناصر اسم منو با گل نوشته بود ... نگاهشو داد سمت من . طرح کی بوده ؟ چقدر قشنگه بالخند و گوشه چشم ناصرو نشون دادم ایشون همسرجان اوهومی گفت و سرشو ریز تکون داد ... با ارنجش زد به محمد زیر لبی گفت یاد بگیر ... محمد برگشت نگاهش کرد چیو یاد بگیرم با اشاره چشمش دیوارو بهش نشون داد اسم زنشو با گل نوشته روی دیوار من کم برای تو ازاین کارا کردم نیلوفر دلخورانه لب زد . عه توهمم میزنی ... روشو از محمد برگردوند . رو کرد به ناهید ... دیوارو دیدی ناصر چقدر قشنک با گل نرگس اسم زنشو نوشته ؟ ناهید نگاه بی تفاوتی انداخت و گفت ... چیه ورداشته گلهارو حروم کرده خیلی داشت بهم خوش میگذشت و اصلانم حرفاشون برام مهم نبود سفره شام رو جمع کردن ... ناصر رو کرد به علی اصغر پاشو بریم سرچرخوندم سمت ناصر کجا ؟؟ صبر کن الان میفهمی از اتاق رفتن بیرون چند دقیقه بعد ناصر یه کیک تولد بزرگ ... علی اصغرم یه دستش ظبط صوت که داشت میخوند ... تولد ، تولد ، تولدت مبارک یه دستشم برف شادی بود وارد اتاق شدند هاج واج مونده بودم ... عه مهمونی حموم زایمانه یا جشن تولد علی اصغر برف شادی رو گرفت بالا رو به سقف اتاق می زد ... برفها معلق توی هوا فضای قشنگی رو ایجاد کرده بود مامانم سریع چادر توخونه ایشو کشید روی گهواره عزیز ... مامان چرا روشو کشیدی اینا مواد شیمیایی میریزه روی عزیز ... براش خوب نیست محسن بلند شد وسط اتاق شروع کرد به رقصیدن ... صدای کف زدن و خوندن ترانه ... تولد ، تولد، تولدت مبارک و خنده به رقص محسن همه فضای خونه رو پرکرد منم به خیال اینکه این جشن تولد بچم هست ... دست میزدمو میخندیدم ... ناصر رو کرد به جمع حالا موقع فوت کردن شمع زدم زیر خنده رو کردم به ناصر ... عزیز باید شمع فوت کنه نه مامان عزیز باید فوت کنه با خودم گفتم چون من مامانشم باید شمع تولد بچمو فوت کنم سرمو گرفتم پایین لبامو جمع کردم ...شمع فوت کنم ... دیدم روی کیک نوشته نرگس جان تولدت مبارک فوتم نیومد ... یه شوق عجیبی تو دلم اومد سرمو گرفتم بالا لبخند پهنی زدم رو به ناصر با تعجب گفتم تولد منه ؟؟؟ آره دیگه امروز شیشم بهمنه آآآآآخ راست میگیا شیش بهمنه یادم رفته بود ... هواسم پرت شد که همه دارن منو نگاه میکنن ... دستمو گذاشتم روی قلبم بهش گفتم دوست دارم لپاش سرخ شدن زد زیر خنده ناهید گفت ... یعنی عدد دوازده روی کیک رو ندیدی با لبخند گفتم نه دقت نکردم ابرو هاشو داد بالا لبشم کشید پایین و گفت وااااا ناصر بی توجه به حرف ناهید با دستش اروم زد به بازوم فوت کن نرگس جان شمع دوزاده سالگیمو فوت کردم ... صدای کف سوت و هوراااااا تو خونه پیچید . دلم شور عزیز و زد بچم ازاین همه سرو صدا بیدار نشه رفتم چادر مامانمو از روی گهوارش زدم کنار ... دیدم به قول مامانم ... داره هفت پادشاه و خواب میبینه ... دلم شور افتاد وااااای چرا با این همه سرو صدا این خوابه تو دلم گفتم نکنه یه وقت م * ر* د* ه * ب* ا* ش * ه ... دستمو گرفتم جلوی بینیش ... دیدم نفس میکشه ... نفس عمیقی کشیدم و خدا رو شکر کردم که زنده است . ❌⛔️ 📣 💠دوستان عزیز اگر میخواید بقیه.ی رمان رو یک جا بخونید، با پرداخت هزینه حق اشتراک که ۶۱٠۴۳۳۷۴۹۶۶۳۷٠۴٠ بانک ملت لواسانی عزیزان بعد از واریز، فیش پرداخت رو به پی وی ایشون ارسال کنید👇👇 تا کل رمان در اختیار شما قرار بگیرد🌹 @Mahdis1234 عزیزان ایشون👆 ادمین تبلیغ کانال هستند و هیچ گونه اختیاری در روند رمان کانال ندارند به هر دلیلی به غیر از خرید رمان حق الناسِ