✔️مستند از خون جون
روایتی از شیعیان نیجریه و مجاهدت شیخ زکزاکی
https://eitaa.com/support_nashrkhobiha/372
#نشر_خوبی_ها
#جهاد_با_طعم_مستند
#جهاد_تبیین
#پاتک_در_رسانه
#اللهمعجللولیکالفرج
https://eitaa.com/Nashr_khoobiha2
✔️ مستند چهارپایه
مستند «چهارپایه»، روایتی است از عزاداری های سنتی ایرانی
https://eitaa.com/support_nashrkhobiha/373
#نشر_خوبی_ها
#جهاد_با_طعم_مستند
#جهاد_تبیین
#پاتک_در_رسانه
#اللهمعجللولیکالفرج
#نشر_خوبیها
https://eitaa.com/Nashr_khoobiha2
┈••✾•🕊🍃🖤🍃🕊•✾••┈
هدایت شده از #نشر _خوبی_ها
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یامهدی♡
« تو آبادی و من خراب توأم
همیشه دلیل عذاب توأم »
« تویی حاضر و ناظر من ولی
منم که همش در غیاب تؤام »
#اللهمعجللولیکالفرج💚
#جهاد_تبیین
#پاتک_در_رسانه
#نشر_خوبی_ها
https://eitaa.com/Nashr_khoobiha_5
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅 السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام...
🌱تمام سلامها و تمام تحیّتها نثار تو باد،
ای مولایی که حقیقت سلام هستی و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی...
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
#سلام
📘@sahifeye_fatemieh
#یک_داستان_یک_پند
استاد اخلاق و معرفت و دانشمند متواضع ، استاد #فاطمی نیا نقل می کنند از زبان #علامه جعفری و او از زبان #آیتاللهخویی، که:
در شهر خوی حدود 200 سال پیش #دختر ماهرخ و وجیهه و مومنهای زندگی میکرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق میترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد #مومنی (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت.
عاقبت به فردی به نام #علیباباخان متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او میترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور.
این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید.
مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد.
خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا #حق ندارم این بانو را تحویل کسی دهم . برو در تبریز است، اجازه بگیر برگرد.
مرد عازم تبریز شد، در خانه ای علی بابا خان را یافت، علی باباخان گفت، بگذار خانه را اجاره کردم تحویل دهیم با هم برگردیم، مرد پرسید، تو در تبریز چه میکنی؟
علی باباخان گفت: از روزی که #همسرت را در خانه جا دادم از ترس این که مبادا چشمم بلغزد و در #امانتی که به من سپرده بودی #خیانت کنم، از خانه خارج شدم و من هم یک سال است اهل بیتم را ندیدهام و اینجا خانهای اجاره کردهام تا تو برگردی. پس حال با هم بر می گردیم شهرمان خوی.
❖زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک
❖ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد
❀اللهم اهدنا الصراط المستقیم🌱
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض