eitaa logo
نَسلِ دانشگر🇵🇸 (۳۱)
899 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
75 فایل
﷽ ⚠️مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان راکشتندوما فقط آن رامخابره کردیم. ●قلب چندنفرمان به دردآمد؟ ●چندشب خواب ازچشمانمان گریخت؟ ●آیا مست زندگی نیستیم؟! ⚘️به یاد شهیدمدافع حرم"عباس دانشگر" 💢کانون شهید عباس دانشگر @rafighialabbas1159 📩
مشاهده در ایتا
دانلود
بنام الله پاسدار خون شهیدان گزارش فعالیت اهداء لوازم التحریر به دانش آموزان در دومین رویداد رفیق شهیدم غرفه شهید عباس دانشگر استان فارس شهرستان اقلید ۲۵ ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهدا والصدیقین بازید سردار فرمانی از غرفه شهید مدافع حرم عباس دانشگر در دومین رویداد رفیق شهیدم واهداء یک جلد شناسنامه شهید دانشگر به سردار 🔶کانون شهید عباس دانشگر استان فارس شهرستان اقلید ۲۵ 🌷 ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
🤚سلام و ارادت 📄دلنوشته ای تقدیم به روح بلند شهید آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه هر دو جهان را بخشی دیوانه هر دو جهان را چه کند سلام داداش عباسم آشنایی با تو رزقی بود که خداوند نصیبم کرد و خیلی اتفاقی با عکست که لبخند زیبایی زدی باعث شد من با شما آشنا شم کتابتو مطالعه کردم و دیدم که چقدر روح بزرگی داشتی و اصلا زمینی نبودی یه نوری بودی که چند وقتی مهمون زمین شدی و بعدش هم خدا به بهترین شکل خریدت خوشا به حالت ما رو هم دعا کن عاقبت بخیر شیم راستی داداش عباس یه انتشارات توی قم هست که کتاباش عالیه و راجب شهداس و همراه کتابشون عکس شهدا رو هم ارسال میکنن چقدر دوس داشتم عکستو داشته باشم و خداروشکر قسمتم شد و دعامو اجابت کردی حواست به دلم‌ باشه که تنهام و جز شما شهدا کسیو ندارم که باهاش درد و دل کنم میدونم صدامو میشنوی دعا گوی ما باش که عین شما عاقبت بخیر شیم سلام ما رو به امام حسین برسون ✍️نظری از استان همدان ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| رهبر انقلاب، در دیدار دست‌اندرکاران برگزاری کنگره بزرگداشت شهدای استان اصفهان: بنده آن کسانی را که برای احیای یاد مجاهدان و شهدا کار میکنند، مجاهدان فی‌سبیل‌اللّه میدانم؛ یعنی خود این یک جهاد فی‌سبیل‌اللّه است. ۱۴۰۳/۸/۲۱ @Khamenei_ir ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
📸 تصاویری از کمک های عباس در برپایی خیمه عزاي حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در ایام فاطمیه دوم در سمنان و نماز اول وقت در همانجا ⚪(حسینیه شهدای مدافع حرم ) ▪️ فاطمیه عجیب نبودنت را به رخمان می کشد... خاطرات تلاش های کم نظیرت برای برپایی خیمه ی حضرت زهرا در برابر دیدگانمان ورق می‌خورد و آه میشود در حسرت دیدارت... 👤 پست ارسالی از حسینیه شهدای مدافع حرم سمنان: 💠@semnan_hamdeli ╭─┅🏴⚫🏴•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅▪️◾▪️•┅─╯
📷 | حضور دکتر سعید جلیلی در پایگاه مقاومت بسیج شهید عباس دانشگر سمنان و دیدار با پدر شهید ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
📸 نشست بصیرتی و سیاسی با محوریت راهبردهای مقام معظم رهبری در سال ۱۴۰۳ با سخنرانی :جناب آقای دکتر سعید جلیلی نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی با حضور نخبگان و فرهیختگان استان سمنان و بسیجیان پایگاه مقاومت بسیج شهید عباس دانشگر در زیر زمین مسجد و مجتمع دینی فرهنگی الغدیر با حضور پدر شهید ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏠 | امشب؛ حسینیه امام خمینی؛ اشک‌های رهبر انقلاب هنگام نوحه‌ای با ذکر یاد کودکان غزه و لبنان ❤️ مادر خوبی‌های عالم، مادر بچه‌های ایران، مادر کودکان غزه، مادر بچه‌های لبنان؛ یا فاطمةالزهرا سلام‌الله‌علیها... ╭─┅🏴⚫️🏴•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅▪️◾️▪️•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای امام رئوف، آمده‌ام تا با اشک‌هایم در جوار شما، عزادار مصیبت مادرتان باشم. یا فاطمه الزهرا(سلام‌الله‌علیها)... هر غم به اشک می شود از دل برون ولی این غم که از شماست در این سینه ماندنی است. ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙ ╭─┅🏴⚫️🏴•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅▪️◾️▪️•┅─╯
📢 | با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی و جمعی از محبان آل‌الله‌علیهم‌السلام برگزار شد؛ آخرین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی(ره) 🔹️آخرین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی و جمعی از محبان آل‌الله‌علیهم‌السلام در حسینیه امام خمینی(رحمةالله‌علیه) برگزار شد. 🔹️در این مراسم حجت‌الاسلام والمسلمین طباطبایی‌نژاد در سخنانی لازمه تمسک به سیره حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را شناخت شیوه‌های دشمن دانست و به تببین روش‌های سلطه‌گران برای تسلط بر جوامع پرداخت. 🔹️همچنین آقای مهدی رسولی در رثای حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها به مرثیه‌سرایی و نوحه‌خوانی پرداخت. ۱۴۰۳/۹/۱۶ 🖤 ╭─┅🏴⚫️🏴•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅▪️◾️▪️•┅─╯
📸 در ایام شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) رخ داد: دانش آموز اهل استان چهارمحال و بختیاری که خواب شهید عباس دانشگر را دیده بود، مزار مطهر شهید را در امامزاده علی اشرف(علیه السلام) سمنان زیارت کرد و به دیدار پدر و مادر عباس عزیز رفت. ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
13.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اولین تصاویر و جزئیات از ماهواره‌بر جدید سیمرغ 🔹ماهواره فخر ۱ چه ماموریتی دارد 🇮🇷 ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
🔸️محبت شهید به خواهران 💠خاطره خانم فاطمه‌نورا رضوی چند روزی بود که چندتا از کارت‌هایی که تصویر شهید عباس دانشگر رو داشت به دوستام هدیه می‌دادم و دلی پخش می‌کردم، حالا چه در مسیر رفت و آمد به محل تحصیل، چه جاهای دیگه. می‌گفتم هرکسی باید یه عکس از عباس دانشگر تو زندگیش داشته باشه ! یه مدت خیلی مشکلات عجیبی تو زندگیم اتفاق افتاد که واقعا ناراحت کننده بود و باعث شده بود از لحاظ روحی خیلی به‌هم بریزم و روحیه‌ی خوبی نداشته باشم. توی همون روزها یکی از آشناها به من گفت میخوای بری کربلا؟! خیلی خوشحال شدم و واقعا نیاز به زیارت داشتم. گفت به عنوان کمک‌آشپز برم. من هم همه‌ی کارهامو انجام داده بودم و قرار بود فردا صبح حرکت کنیم که خبر دادن آشپز کاروان مریض شده و به جای کمک آشپز نیاز به آشپز دارن و کار خیلی زیاده و ... خلاصه کنسل شد. خیلی دلم شکسته بود و ناامید شدم. تو خلوت خودم خیلی گریه می‌کردم. نگاهم به عکس شهید عباس که کنار کتاب‌هام گذاشته بودم افتاد با گریه خطاب به شهید گفتم حتی شماهم هوامو نداری دیگه داداش عباس..! مامانم وقتی تو این وضعیت منو دید پول سفر رو جور کرد و من‌رو راهی مشهد کرد. توی راه متوجه شدم همه‌ی کارت‌های بانکی‌مو جا گذاشتم و با خودم نیاوردم... توی مسیر که بودم یکی از آشناها که ساکن مشهد بودن و آخرین بار حدود یک‌سال قبل باهم صحبت کرده بودیم به طور اتفاقی پیامی فرستاد که آخر پیامش نوشته بود: «اومدی مشهد بگو!» پرسیدم مگه شما میدونستی من تو راه مشهدم؟ گفت نه! براش توضیح دادم که توی راه مشهد هستم و کارت‌هام رو هم جا گذاشتم. وقتی رسیدم مشهد توی حرم امام رضا(علیه‌السلام) دیدمش. یه کیف کارت به من داد که داخلش یه فیش غذای مهمانسرای حرم بود، یه کارت تردد عمومی(من‌کارت)، یه کارت عابربانک و کنار این‌ها چیزی بود که با دیدنش جا خوردم. یه کارت ویزیت عکس شهید عباس دانشگر، دقیقا مثل همون کارت‌های عکس شهید عباس که به دوستام هدیه می‌دادم داخل جاکارتی بود. این خیلی برای من نشونه خاصی بود و واقعا اون لحظه به طور واضح نقش شهید رو تو زندگیم درک کردم.. ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
|✍🏻🌱 💠 به همت خادمین گروه جهادی مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی و کانون شهید عباس دانشگر تعداد ۱۶ بسته معیشتی و پک شب یلدا به ارزش ۱/۵ میلیون تومان مجموعاً به ارزش ۲۴ میلیون تومان به خانواده‌های کم بضاعت اهدا گردید . 🗓 ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۳ کانال گروه ۶۱ استان آذربایجان شرقیکانال گروه ۷۵ استان آذربایجان شرقی 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ محمد 🌱کانون شهید عباس دانشگر استان آذربایجان شرقی ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
شرح فعالیت: تهیه وتوزیع بسته های پودرانجیر،همراه پیکسل عکس شهدای گرانقدر وتراکت زندگینامه شهید عزیز دانشگر. *شب میلاد خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها. *مسجدجامع علی ابن ابیطالب شهرک رکن اباد شیراز. ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
۱ ✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر 💠 خانم فاطمه طهورا طباطبایی از استان سمنان : ✍ هر گاه مي خواستم براي خريد به مركز شهر سمنان بروم، به خاطر فاصله زیاد باید با سواری مي رفتم ، در مسير از دور تصوير شهدا را مي ديديم و تصوير چهره خندان شهيد عباس دانشگر بود كه من را نگاه مي كرد. گويا شهيد به من لبخند مي زد و محو لبخند و چهره زيبايش مي شدم و ناخودآگاه به شهيد سلام مي كردم. در خیال خودم فکر می کردم اون فقط یک عکس است که من با لبخندهای زيبايش اُنس گرفته ام. ولی خبر نداشتم همین لبخند، روزي من را با خودش به وادي عشق و نور هدايت خواهد كرد. يك روز برای ديد و بازديد از اقوام به شهر فيروزكوه رفتیم، بعد از احوال پرسي، فرصتي ايجاد شد تا براي اینکه حال و هوای مان را عوض کنیم، به پارك برويم. يك ساعتي تا غروب آفتاب مانده بود. همراه مادر شوهرم و فرزندم كه فقط دو سالش بيشتر نبود، در پارك حسابي خوش گذرانديم. مدتی که گذشت صداي اذان که بسیار دلنشین و آرامش بخش بود و دل هر مؤمنی را نوازش می داد از مسجد كنار پارك به گوشم رسيد. مادر شوهرم تا صداي اذان را شنيد، رو به من كرد و گفت: بریم نماز بخونیم.من هم با اكراه قبول كردم. سال هاي قبل نمازهایم را بهتر می خواندم، ولی چند وقتي بود نسبت به خواندن نماز بي توجه شده بودم. امّا خدا خواست صدای اذان و گنبد و مناره هاي مسجد که با نور سبزی می درخشیدند؛ منو به سمت اون جا کشاند. با همان مانتویي كه پوشيده بودم و مناسب مسجد رفتن هم نبود؛ دست فرزندم را گرفتم و راهي مسجد شديم. از پله هاي حیاط مسجد که بالا می رفتم، با خودم فكر مي كردم نکنه با این سرو وضع نشه نماز خوند و اصلاً من رو به مسجد راه ندهند. همينطور در فكر بودم تا اینکه وقتی آخرین پله را آمدم بالا، یک دفعه سرم را كه بلند کردم عکس یک شهید با لبخند يك سمت در و تصوير شهید ديگري با لبخند را سمت ديگر دیدم، ناگهان پاهايم بي حس شد. آنقدر محو تصوير لبخند دو شهید شدم كه با خود گفتم: من با این سر و وضع اومدم مسجد و شهدا به من لبخند می زنند! حس عجیبی بود، انگار دو شهید به استقبال من آمده بودند تا به من خوش آمد بگويند. شهید محسن حججی و شهید عباس دانشگر بودند. ... 📗 نویسنده: مصطفی مطهری نژاد ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
۱ ✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر 💠 خانم فاطمه طهورا طباطبایی از استان سمنان : ✍ هر گاه مي خواستم براي خريد به مركز شهر سمنان بروم، به خاطر فاصله زیاد باید با سواری مي رفتم ، در مسير از دور تصوير شهدا را مي ديديم و تصوير چهره خندان شهيد عباس دانشگر بود كه من را نگاه مي كرد. گويا شهيد به من لبخند مي زد و محو لبخند و چهره زيبايش مي شدم و ناخودآگاه به شهيد سلام مي كردم. در خیال خودم فکر می کردم اون فقط یک عکس است که من با لبخندهای زيبايش اُنس گرفته ام. ولی خبر نداشتم همین لبخند، روزي من را با خودش به وادي عشق و نور هدايت خواهد كرد. يك روز برای ديد و بازديد از اقوام به شهر فيروزكوه رفتیم، بعد از احوال پرسي، فرصتي ايجاد شد تا براي اینکه حال و هوای مان را عوض کنیم، به پارك برويم. يك ساعتي تا غروب آفتاب مانده بود. همراه مادر شوهرم و فرزندم كه فقط دو سالش بيشتر نبود، در پارك حسابي خوش گذرانديم. مدتی که گذشت صداي اذان که بسیار دلنشین و آرامش بخش بود و دل هر مؤمنی را نوازش می داد از مسجد كنار پارك به گوشم رسيد. مادر شوهرم تا صداي اذان را شنيد، رو به من كرد و گفت: بریم نماز بخونیم.من هم با اكراه قبول كردم. سال هاي قبل نمازهایم را بهتر می خواندم، ولی چند وقتي بود نسبت به خواندن نماز بي توجه شده بودم. امّا خدا خواست صدای اذان و گنبد و مناره هاي مسجد که با نور سبزی می درخشیدند؛ منو به سمت اون جا کشاند. با همان مانتویي كه پوشيده بودم و مناسب مسجد رفتن هم نبود؛ دست فرزندم را گرفتم و راهي مسجد شديم. از پله هاي حیاط مسجد که بالا می رفتم، با خودم فكر مي كردم نکنه با این سرو وضع نشه نماز خوند و اصلاً من رو به مسجد راه ندهند. همينطور در فكر بودم تا اینکه وقتی آخرین پله را آمدم بالا، یک دفعه سرم را كه بلند کردم عکس یک شهید با لبخند يك سمت در و تصوير شهید ديگري با لبخند را سمت ديگر دیدم، ناگهان پاهايم بي حس شد. آنقدر محو تصوير لبخند دو شهید شدم كه با خود گفتم: من با این سر و وضع اومدم مسجد و شهدا به من لبخند می زنند! حس عجیبی بود، انگار دو شهید به استقبال من آمده بودند تا به من خوش آمد بگويند. شهید محسن حججی و شهید عباس دانشگر بودند. ... 📗 نویسنده: مصطفی مطهری نژاد ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر ۲ 💠 ادامه خاطره خانم فاطمه طهورا طباطبایی از استان سمنان ... ✍ ... دو شهید مدافع حرمی که به خواست خدا نگاهشون درمان دردم شد. سریع رفتم آرایشم را پاک کردم، چادر نماز را برداشتم و با گریه به نماز ايستادم. در نماز همش در اين فكر بودم كه شهدا آمده اند تا دست من را بگيرند و به سمت نور هدايتم كنند. تصوير دو شهيد در نماز مدام جلوي چشمانم بود. عجیب بود، حضورشان را كنارم حس مي كردم. انگار روي آسمان سير مي كردم و در اين دنيا نبودم. حال و هوای غریبی بود که تا به حال هیچ وقت آن را تجربه نکرده بودم. قلب من مي تپيد و سرشار از بيم و اميد بود. از خاطرم گذشت، شهيد عباس دانشگر، همان شهيدي كه هر روز از داخل خودرو سواری به او سلام مي كردم. شهيد دانشگر اينجا هم همراهم است. خیلی گریه کردم و از دو شهيد خواستم به دورانی برگردم که چادر سر مي کردم. آن شب تصميم مهمي گرفتم، با خود عهد کردم كه بنده خوب خدا باشم. مثل روز برايم روشن است كه به لطف خدا و عنايت حضرت زهرا(سلام‌الله علیها) و با نگاه لبخند دو شهيد، به سمت قلّه سعادت و معنویت و رحمت الهي حرکت کردم و الان حدود پنج سال است كه چادر سر می کنم و تلاش مي كنم كه نمازهايم را به موقع بخوانم. هر جا تصوير هر شهیدي را که مي بينم به او سلام می کنم. تصوير دو شهيد را در خانه روي ديوار نصب كردم و هر روز با لبخندشان، به زندگي لبخند مي زنم. هر موقع محبت شهدا را در آن شب تاريخي زندگي ام مرور مي كنم، خوب مي دانم كه لبخند دو شهید من را نجات داد و تحولي در مسير زندگي ام ايجاد شد، امیدوارم لبخند شهیدان روزی همه بشود و زندگی شان همواره پر از طراوت حضور شهدا باشد. 📗 نویسنده: مصطفی مطهری نژاد ✨️ ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
. ✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر 💠 ادامه خاطره آقای محمد جواد رضایی از استان خراسان رضوی ... ✍ جلسه دوم دادگاه رسید و من با همراهی مادرم در جلسه حاضر شدیم. قاضی از من سؤال کرد: آقای رضایی مدرک بی گناهی ات جور شد؟ گفتم: آقای قاضی نتوانستم مدرکی جور کنم. امیدم به خداست. هر طور خودتان صلاح می دانید حکم دهيد. چند دقيقه بعد قاضی پرونده خطاب به چهار نفر متهم کرد و گفت: شما چهار نفر به دادگاه دروغ گفتید. از دوربین مدار بسته خانه های کناری محل سرقت، فیلمی به دست ما رسیده که در آن شما چهار نفر در سرقت حضور داشتید. یکی از شما داخل ماشین مانده و بقیه مشغول سرقت شدید. پس چرا ادعا می کنید که پنج نفر بودید و این آقا را، هم دست خودتان معرفی کردید. آن چهار نفر بعد از حرف قاضی با تعجب به هم نگاه کردند و بالاخره یکی از آنها به اعتراف لب گشود و گفت: به خاطر اینکه جرم شان کمتر شود پای من را هم وسط ماجرای سرقت کشیده اند. با حكم قاضي هر چهار نفرشان راهی زندان شدند. بعد فهمیدم که قاضی دادگاه به متهمین یک دستی زده تا آنها را مجبور به بیان حقیقت و راستگویی ماجرا کند. جلسه دادگاه که تمام شد؛ قاضی گفت: جوان بنشین با شما کار دارم.به خاطر همين من و مادرم در جلسه دادگاه نشستیم. قاضی از من سؤال کرد: شما فردي به نام عباس را می شناسی؟ با تعجب پرسیدم: عباس؟! قاضی گفت: مطمئي عباس را نمی شناسی. کمی فکر کردم و گفتم: یک عباس می شناسم که دایی من است و سال هاست با ایشان قهر هستم. قاضی گفت: نه یک عباس دیگر. يك جواني که لبخند زیبایی در چهره دارد و پاسدار هم بوده. قاضی تا این را گفت: به ذهنم بلافاصله نام شهيد عباس دانشگر آمد، اما اول جرأت به زبان آوردن آن را نداشتم. از حرف قاضي خشكم زد. من با شهيد دانشگر درد دل كرده بودم، قاضي او را از كجا مي شناخت؟ قاضي خيره خيره من را نگاه مي كرد و منتظر پاسخم بود. با مكث و ترديد گفتم: شهید عباس دانشگر را می گویید؟ قاضی با رضايت، لبخندی زد و گفت: بله شهید دانشگر را می گویم. ديگر از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، احساس خوبی به من دست داد. قاضی ادامه داد: شما به شهید گله و شکایتی کردید؟ ماجرا را براي قاضي تعريف كردم و گفتم: من بعد از جلسه قبلی دادگاه به صورت اتفاقی با ایشان آشنا شدم و با شهید دانشگر و شهدای گمنام میدان شهدای مشهد درد دل کردم. قاضی لبخند رضايتي بر لبش نشست و گفت: در این مدت من دو بار خواب این شهید را دیدم. این شهید همراه سه نفر دیگر به خوابم آمدند. شهید دانشگر در خواب به سمتم آمد و سه نفر دیگر عقب تر ایستادند که چهره شان مشخص نبود. شهید دانشگر در خواب به من گفت: یکی از دوستان ما مشکلی دارد و نتوانسته بی گناهی خود را ثابت کند. ما شهادت می دهیم که او بی گناه است. ما ضمانت او را می کنیم و فقط شما می توانید به او کمک کنید. وقتی آن سه نفرِ همراه شهید، زودتر از ایشان رفتند؛گفتم: آن سه نفر همراه شما چه کسانی بودند. شهید گفت: آن سه نفر شهداي گمنام هستند كه مثل من از دوستان اين بنده خدا هستند.بعد شهید عباس خودش را معرفی کرد و رفت. ... 📗 نویسنده: مصطفی مطهری نژاد ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
▪️در پی حمله به یکی از روسای پلیس بندر لنگه، سروان مجتبی شهیدی تختی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔹روز قبل خبر حمله به سروان مجتبی شهیدی تختی یکی از روسای پلیس بندر لنگه منتشر شد. 🔹رئیس کل دادگستری استان هرمزگان در گفتگو با میزان گفت: در پی این حمله دقایقی پیش سروان مجتبی شهیدی تختی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔹در حال حاضر حال مامور همراه وی مساعد گزارش شده است. فرد مهاجم در این حمله به هلاکت رسید. ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
. ✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر ۵ 💠 ادامه خاطره آقای محمد جواد رضایی از استان خراسان رضوی ... ✍ بار اول که این خواب را دیدم، موضوع را جدی نگرفتم و در دل خودم گفتم: اين فقط يك خواب بود و به آن اهمیتی ندادم؛ تا اینکه دیشب دوباره همان خواب برای من تکرار شد و شهدا دوباره در خواب وساطت شما را كردند. امروز صبح که در جلسه دادگاه حاضر شدم نمی دانستم باید مشکل کدام بنده خدا را در کدام پرونده حل بکنم؛ تا اینکه شما و مادرت که وارد جلسه دادگاه شدید، من حضور شهید دانشگر را در جلسه دادگاه حس کردم. وقتی متوجه شدم که درخواست شهید کمک به اثبات بی گناهی شماست، اول صبر کردم ببینم روند جلسه دادگاه چطور پیش می رود تا بعد کاری بکنم. وقتی دیدم شما مدرکی برای بی گناهی ات ارائه ندادی؛ به چهار نفر متهم فشار آوردم تا حق و حقیقت مشخص شود. قاضی رو کرد به من و گفت: هر وقت در خواب، رفیق شهیدت عباس دانشگر را دیدی، سلام من را به ایشان برسان و بگو: مأموریت شما انجام شد. بعد از حرف هاي قاضي، مات و مبهوت نگاهش مي كردم و در ذهنم متحيّر از اين بودم كه شهدا چطور واسطه گري كردند و اين چنين گره مشكل من باز شد. هنوز باورم نمي شد از آنچه كه قاضي برايمان گفته بود، در افكار خود غوطه ور بودم كه با صداي مادرم به خود آمدم. بعد از طی مراحل اداری که آزاد شدم و به خانه رفتم، دیدم تصویر شهید بالای کمد طوری قرار گرفته است که انگار شهید دارد با لبخندش با من حرف می زند و می گوید ديدي آقا علی ابن موسی رضا علیه السلام مشکلت را حل کرد. با خود فكر مي كنم كه چطور شد از بين آن همه تصوير شهدا، كنار شهداي گمنام، تصوير شهيد عباس دانشگر روزي من شد. براستي شهدا در اين دنيا از طرف خدا چه مأموريتي دارند؟ من كه از قبل پيش سه شهيد گمنام نرفته بودم و شهيد دانشگر را نمي شناختم، پس چرا شهدا من را به عنوان دوست خود انتخاب كردند؟! زمان زیادی گذشت تا جواب سوالم را فهمیدم. من به خاطر خدا، رفاقتم را با چهار نفری که راه و رسم درستی نداشتند، قطع کردم و خدا خوب جوابم را داد و چهار نفر از بندگان صالح خود را جایگزین آن ها کرد که راه و رسم شان الهی است و در رفاقت هم ذره ای برای من کم نمی گذارند. به لطف خدا حالا من چهار رفیق آسمانی دارم که با دنیا عوضشون نمی کنم. الحمدللّه از آن به بعد در مسیر شهدا و ادامه دهنده راه شهدا هستم. هر هفته شب های جمعه به همراه دوستانم کنار حرم مطهر امام رضا علیه السلام تصاویر شهید دانشگر را همراه شکلات بسته بندی می کنیم و بین زائرین حرم امام رضا علیه السلام توزیع می کنیم. شهیدان همه بزرگوارند و ما مدیون خون تک تک شهدا هستیم. هر فردی با یک شهید مأنوس می شود. من هم با شهید عباس دانشگر اُنس گرفتم و به خاطر اين اتفاق عجیب كه در زندگی ام رُخ داد به همه توصیه می کنم حتماً در زندگی شان یک رفیقِ شهید داشته باشند. رفیق شهید کسی است که اگر مشکلی در زندگی دارید، اگر درد دلی دارید وقتی با رفیق شهیدتان در میان می گذارید، احساس می کنید یک رفیقِ آسمانی و پشتیبان قوی دارید که خوب به حرف هایتان گوش می دهد و برای رفع مشکلات تان تلاش می کند، البته رفاقت دو طرفه است. ما هم باید براي شهدا هدیه معنوی بفرستيم. 📗 نویسنده: مصطفی مطهری نژاد ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
📸ضاحیه جنوبی بیروت، دفتر سید حسن نصرالله و آخرین تصویر ثبت شده از حاج قاسم سلیمانی ساعاتی قبل از شهادت (١٢ دی ماه ١٣٩٨) 🌹 ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر ۶ 💠 خانم سالگ بیدختی از بستگان شهید - استان سمنان ... ✍ بعد از شهادت عباس دانشگر، ارادت و علاقه خاصی به او پیدا کردم. نوروز سال 1402 نزديك بود. در کنار اتاق، سفره هفت سيني روي ميز چيدم. برای اینکه در سال جديد بیشتر به یاد شهدا باشم؛ تصمیم گرفتم قاب تصویر شهید عباس دانشگر که روی دیوار خانه نصب بود را کنار سفره هفت سین بگذارم تا هر بار که چهره شهيد را می بینم صلواتی به روح شهید هدیه کنم. خیلی برایم مهم بود که سال جدید را با ياد شهيد آغاز نمایم تا ان شاءالله در سال نو محبت هاي شهيد شامل حالم شود. ایّام عيد بود و مهماناني براي عرض تبريك به خانه ما می آمدند. آن ها وقتي چهره لبخند زيباي شهيد را مي ديدند، لحظاتي محو تماشاي او می شدند. دو هفته ای كه از شروع سال جدید گذشت و عيد ديدني ها تمام شد، سفره هفت سین را جمع کردم؛ نيّت ام این بود که تصوير شهید را دوباره روی دیوار نصب كنم اما ترديد داشتم اگر عکس شهید روی میز باشد، بیشتر به یادش هستم يا روي ديوار. بالاخره تصميم گرفتم، تصوير شهید روی میز بماند. چند روزي گذشت،يك شب در عالم رؤيا دیدم شهید عباس دانشگر جلوي در خانه مان با همسرم مشغول صحبت است؛ متوجه شدم قرار است مراسمی برگزار شود. کنجکاو شدم که مجلس قرار است كجا برگزار گردد، همين باعث شد تا جلوی در بروم. با تعجّب دیدم مردم زیادی از كوچك و بزرگ در خیابان هاي اطراف خانه مان حضور دارند. حيرت زده شدم كه قرار است چه اتفاقي بيافتد؛ ناگهان ديدم سفره هایي بزرگ پهن شد. از دور دیدم خانم هایی مثل فرشته هاي آسماني که صورتشان کاملاً پوشیده بود، سینی هایی از غذا را كه روی سرشان بود، در سفره مي چینند. از عظمت و شکوه مجلس دلم لرزید. نمي دانستم چه كاري بايد انجام دهم. فقط اطرافم را خيره خيره نگاه مي كردم و مات و مبهوت بودم. در همان عالم رؤيا با خود گفتم كه باني اين سفره پر خير و بركت چه كسي است كه لحظاتي بعد جواب سؤالم را گرفتم، ديدم همه خادمين و خدمتگزاران از شهید عباس دانشگر دستور می گيرند. متوجه شدم برگزار کننده پذیرایی این مراسم بزرگ، شهید عباس دانشگر است. از خوشحالی از خواب بیدار شدم. 📗 نویسنده: مصطفی مطهری نژاد ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
زیارت جامعه کبیره .pdf
3.82M
📜 متن و ترجمه Pdf 🕌 زیارت جامعه کبیره 🆎 با فونت درشت و خوانا ترجمه مقابل متن جهت درک معانی 📲مخصوص به اندازه صفحه گوشی 🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️ 💥زیارتی که مورد تأکید امام زمان(عجل‌الله) و امام رضا (علیه‌السلام)است! 👌فضیلت 📣زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ از امام علی النقی علیه السلام به ما رسیده است. 👈زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه علیهم السلام است یادگاری عظیمی است که در حرم هر یک از ائمه معصومین (ع) آن زیارت را می‌خوانیم. ▫️با خواندن کتاب هایی که درباره شهید دانشگر نوشته شده متوجه می‌شوید که خواندن زیارت جامعه کبیره از تأکیدات شهید عباس دانشگر بوده است 📖 🏴قرائت در سالروز (علیه‌السلام) و تقدیم ثواب آن برای اول مظلوم عالم، آقا امیر المومنین و اول مظلومه عالم، زهرای مرضیه(سلام الله علیهما) و مظلوم کربلا، آقا اباعبدالله(سلام الله علیه) و تعجیل در فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) و شادی روح امام امت، ارواح طیبه شهیدان و سلامتی و طول عمر مقام معظم رهبری و همچنین شادی روح تمام درگذشتگان و نیت رفیق شهیدمان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚫️@shahiddaneshgar
زیارت‌جامعه‌کبیره۩علی‌فانی.mp3
14.05M
💠۩﷽۩💠 زیارت جامعه کبیره 🎶 💎 بهترين و جامع ترین زيارتی که صفات ؛ مقامات و معارف اهلبیت علیهم السلام در آن بیان شده و از طرف امام هادی (علیه‌السلام) به شیعیان رسیده است 🎙 با نوای علی فانی 🌧الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج🌧 ┄┅┅┅┅┅┅┅┅┄❅◼️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚫️@shahiddaneshgar
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر ۷ 💠 آقای حاج نادر حیدری از استان تهران ... ✍ چند سالی بود که با شهيد مدافع حرم عباس دانشگر آشنا شده بودم و بارها و بارها محبت شهيد شامل حالم شده بود؛ مدت ها بود كه به توفیق الهي درباره شهدا و به خصوص این شهید بزرگوار، کار فرهنگی انجام می دادم. مهر ماه سال ۱۴۰۱ عوامل دشمن در سطح کشور با فتنه «زن، زندگي، آزادي» دست به اغتشاشات زده بودند، همان ایّام به اتفاق خانواده در مسير برگشت از زیارت حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا عليه السلام به سمت تهران، در شهر سمنان توقف کردیم و به زیارت امام زاده یحیی بن موسی(ع) برادر حضرت امام علی ابن موسی الرضا(علیه‌السلام) رفتیم و پس از آن به سمت امام زاده حضرت علي اشرف(ع) و مزار رفیق شهیدم، عباس دانشگر رهسپار شدیم. در صحن امام زاده حضرت علي اشرف(ع) دو رکعت نماز به نیّت شهید خواندم؛ به خاطر رانندگی طولاني و خستگي راه، با فاصله چند متری از مزار شهید عباس در حالت نشسته خوابم برد. در عالم رؤيا در اتاقي، شهید عباس دانشگر را دیدم كه در حال آماده کردن تجهیزات نظامی خود بود، بعد از مدتّی به سمت من نگاهي کرد و محکم و با صلابت گفت: الان وقت نشستن نیست ... هشدار عجيب شهيد در آن حالت آماده باش را كه شنيدم، با صدايي از خواب بيدار شدم. شگفت زده از آنچه كه در خواب ديده بودم، به حكمت اين رؤياي عجيب فكر كردم و بیشتر از قبل یقین پیدا کردم که شهدا زنده اند و در زمان فتنه و اغتشاشات براي کمک به انقلاب اسلامی آماده به کار و به قولی آماده باش هستند. بعد از زيارت شهيد دانشگر، انگیزه ام برای معرفی شهید به دیگران افزایش پیدا کرد. پس از بازگشت به تهران‌ با تماس تلفني با پدر بزرگوار شهید، اين خواب را برای ایشان تعریف کردم. دیدار تأثير گذار شهيد در خواب، مقدمه ای برای تدوين و اجرای طرح جامع همراه با شهدا 👇 جهت معرفی شهدا به نسل جوان گردید؛ https://eitaa.com/shahiddaneshgar/35450 به لطف خدا با اجرای این طرح آشنایی نوجوانان و جوانان با سیره زندگي شهيد عباس دانشگر از طريق مطالعه کتاب آخرين نماز در حلب آغاز شد و این حرکت، ابتدای تلاش برای یک اقدام بزرگ فرهنگی در سطح کشور بود. 📗 نویسنده: مصطفی مطهری نژاد ✨️جهت اطلاع شما مخاطب گرامی خاطرات شهید، طرح جامع همراه با شهدا در بسته شماره ۶ در بسته های فرهنگی مجازی متنوع و جذاب، با لینک زیر قابل مشاهده و بهره برداری فعالان فرهنگی کشور است. 🔰 آدرس بسته‌های فرهنگی مجازی : 📦 https://b2n.ir/baste_farhangi ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
📸 امروز 🌷 در هفته مقاومت و در ایّام سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی نائب الزیاره دلدادگان به شهدا به خصوص شهید عباس دانشگر بودیم. ان شاءالله به عنایت شهدا همگی حاجت روا گردید. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷─┅─🍃🌸🍃─┅─ 💠 @shahiddaneshgar
🟠 برجسته کاری مس 👤 هنری از امیر عباس همتی 🔸️ سمنان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷─┅─🍃🌸🍃─┅─ 💠 @shahiddaneshgar
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر ۸ 💠 خانم بهزادی از استان اصفهان ... ✍ در زندگي ام هیچ وقت فكر نمي كردم اهل مطالعه شوم و كتاب دست بگيرم و آنقدر جذب مطالب آن شَوم كه بخواهم مطالب کتاب را برای جمع دوستانه و دخترانه مان، روایت کنم. آشنايي من با شهید عباس دانشگر باعث شد كه با خواندن داستان زندگي اش معنای عشق حقیقی‌ را فهمیدم و عباس شهید، چه زیبا عشق را برایم معنا کرد. وقتي خاطرات زندگی اش را می خواندم، با عاشقانه‌هایش غرقِ در عشق واقعی می‌شدم و چقدر زیبا مفهوم عشق، در ذهن‌ کوچکم نقش می بست. چرا که دلنوشته اش اینگونه بود: «عشق هر چه غیر خداست مجازی و عشق حقیقی، خداست؛ اما مکر خداوند زیباست که عشق مجازی را پلی ساخته و تنها با عبور از آن به عشق حقیقی می رسیم» هر گاه در زندگی ام به وجود پر برکت‌ رفیقِ شهیدم، فکر می کنم، قلبم سرشار از عشق و محبت می شود. از آن‌ روزی که کتاب «راستی دردهایم کو ؟» را خواندم، روحیه ام به کلّی تغییر کرد و زندگی ام مملو از عشق و محبت به خدا شد.‌ آنقدر از كتاب «راستي دردهايم كو» پيش دوستانم تعريف كردم كه از من خواستند تا كتاب را به آنها امانت بدهم. وقتی در جمع دوستانه مان کتاب شهید را می خواندیم، به هر نکته ي جذاب كتاب كه می‌رسیدیم اون را با ذوق به هم نشان می‌دادیم. با خواندن دغدغه های‌‌‌ شهید عباس، به نکات مهمي می‌رسیدیم که تا به حال به عنوان یک شیعه، یک مسلمان یا حتی یک انسان، به اون فکر هم نکرده بودیم. مطالعه کتاب «راستی دردهایم کو ؟» جرقه و روشنایی دل من و دوستانم شد. با کمی پرس و جو متوجه چاپ کتاب های دیگر هم شدم. به لطف خدا بعد از خواندن کتاب راستی دردهایم کو، مطالعه کتاب «لبخندی به رنگ شهادت» را هم به پایان رساندم و با لبخندهای شهید لبخند زدم و به حال دوستانش برای نداشتنش گریستم. اما مگر این نیست که شهدا زنده اند و از احوال ما با خبر اند و کنارمان هستند، پس با یقین بر اینکه رفیقِ شهیدم در کنارم هست، زندگی می کنم و در تصمیمات زندگی ام از او کمک می خواهم و می‌دانم که شهید مرا می بیند و صدایم را می شنود. با الگو گیری از رفتارهای شهید سعی می کنم نمازم را اول وقت بخوانم و در کارهایم اولویت ام رضای خدا باشد. تا جایی که توان دارم از برنامه خودسازی شهید الگو برداری می کنم و سعی می کنم با مطالعه و ورزش و مناجات، شخصیتم را به او نزدیک تر کنم. می دانم که به خواست خداوند و لطف ائمه اطهار علیهم السلام به ويژه حضرت زینب کبری سلام الله علیها که شهید دانشگر خود را در راه دفاع از ايشان فدا کرد، شهید با اخلاص و مهربانی اش انتخاب شده است تا دست من را هم به عنوان یک جوان بگیرد تا شاید من هم لایق باشم تا ادامه دهنده راه شهدا باشم، تا من هم مثل او یکی از جوانان مومن انقلابی آینده باشم. از خدا مي خواهم مانند حضرت زينب سلام الله علیها، روايتگر زندگي شهدا باشم به خصوص براي هم سن و سال هاي خودم. از برادر شهیدم می خواهم تا محضر اهل بیت علیهم السلام و خداوند متعال واسطه شود تا توفیق روایتگری خاطرات شهدا نصیبم گردد. 📗 نویسنده: مصطفی مطهری نژاد ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
37.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔹آیین اختتامیه و شب خاطره جهادی قرارگاه جهادی شهید عباس دانشگر با حضور سردار زهرایی ( رئیس سازمان بسیج سازندگی کشور ) برادر مهرداد پاکار (همرزم شهید عباس دانشگر / دستیار وزیر و فرمانده مرکز مقاومت بسیج وزارت جهاد کشاورزی ) 🗓 آذرماه ۱۴۰۳ 📌قرارگاه جهادی شهید عباس دانشگر 📌بسیج دانشجویی شهرستان قاینات وزیرکوه 📌کانون شهید دانشگر خراسان جنوبی(قائنات) @jahadi_ghaenat @basijqaenat ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯