مناجات با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام به نفس استاد حاج منصور ارضی
اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلايَ صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ، عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا، وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا، وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا، حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ، وَ عَنْ وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ عَنِّي مِنَ الصَّلَوَاتِ وَ التَّحِيَّاتِ، زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ، وَ مُنْتَهَى رِضَاهُ، وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ، وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ، اللَّهُمَّ [إِنِّي ] أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ، وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً فِي رَقَبَتِي ، اللَّهُمَّ كَمَا شَرَّفْتَنِي بِهَذَا التَّشْرِيفِ، وَ فَضَّلْتَنِي بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ، وَ خَصَصْتَنِي بِهَذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلَى مَوْلايَ وَ سَيِّدِي صَاحِبِ الزَّمَانِ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ، وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ، وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ، فِي الصَّفِّ الَّذِي نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ، فَقُلْتَ: «صَفّاً كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ» عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ وَ آلِهِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ، اللَّهُمَّ هَذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ فِي عُنُقِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
دعایِ بین طلوعین مستجاب شود
اگر زمان مناجات گریه باب شود
عروج اهل سحر را دو قطره هم کافی ست
چرا که دیدۀ تر ، بال و پر حساب شود
دلیلِ تزکیۀ نفس حُسن تاثیر است
که گر به سنگ بگویی ببار آب شود
چقدر سوخت دلت از گناهکاریِ من
چقدر سوخت دل تو دلم کباب شود
تو را به حضرت زهرا بیا درستم کن
بیا اجازه مده نوکرت خراب شود
به برده هایِ سر این گذر نگاهی کن
یکی شبیه به من شاید انتخاب شود
چقدر ندبه بخوانیم و « أین أین » کنیم
چقدر پرسش عشاق بی جواب شود
سوارِ مرکبِ امید می رسی از راه
به شرط آن که دلِ شیعه پا رکاب شود
تو را قسم به علمدار کربلا برگرد
بیا که روضه به اذن تو فتح باب شود
بنا نبود که آبی به خیمه ها نبرد
بنا نبود که سقا ز غصه آب شود
قرار بود به شش ماهه دست کم برسد
بنا نبود که شرمندۀ رباب شود
پس از پسر به خدا هم دهیم اگر همه عمر
برایِ اُم بنین آب ها سراب شود
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#گریز حضرت علمدار
|⇦•ای اُم عشق مادرِ ..
#روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ استاد حاج منصور ارضی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
ای اُم عشق مادرِ سرلشکر ادب
وی سایه سارِ قد تو رویِ سر ادب
بانویِ سرسپردۀ همسنگرِ ادب
در آسمان ملقبِ بر مادرِ ادب
از لحظه ای که واردِ بیت الکرم شدی
با احترام کردن خود محترم شدی
روزِ عروسیت شد و اوجِ عزیزیت
مبهوت شد زمانه از آن اشک ریزی ات
قربان آن درایت و دشمن ستیزی ات
رفتی به بیت عشق به شرط کنیزی ات
از ابتدا بنایِ تو بر احترام بود
جان تو نذرِ خدمتِ چندیدن امام بود
در ظّل نورِ فاطمه با غم عجین شدی
شمس الضحی مکتب حق الیقین شدی
ماه تمام چهار مه جبین شدی
دادی بَنی و حضرتِ اُم البنین شدی
ام البنین شدی و به تو التفات شد
آغوشِ تو پناه زنان و بنات شد
بانو تو کیستی که بنازد کرم به تو
باب النجات داده کلیدِ حرم به تو
غرق توسل است عرب تا عجم به تو
داده امام عصر، خدا را قسم به تو
یعنی تو شاهراهِ نزولِ عنایتی
سجادۀ عبادتی و باب حاجتی
عالم به حیرت است از این جانثاریات
مادر شدی و برف شدی بهر یاری ات
جان ها فدای مادری افتخاری ات
قربان این تفضل و این سفره داری ات
خورشیدِ در تلألؤیی و ذره پروری
تو باب فضلی و به اباالفضل مادری
مادر شدی که داغ ببینی کمان شوی
در هر بهار راوی فصل خزان شوی
باران شوی، خمیده شوی، نیمه جان شوی
گریان شوی و مادر گریه کنان شوی
ما را ز اشک خویش تو تزکیه کرده ای
خاکِ بقیع را تو حسینیه کرده ای
بعد از حسین از دل و جانت سرور رفت
گریان شدی و نالۀ تو تا قبور رفت
بر پیکری که زود سرش در تنور رفت
از بس گریستی تو، زِ چشم تو نور رفت
آه از جگر کشیدی و قلبت کباب شد
بعد از حسین خانۀ شادی خراب شد
بعد از حسین زنده نمودی قیام را
گریان نمود گریۀ تو خاص و عام را
زینب که رفت داغ تو انگار تازه شد
یعنی دوباره داغ علمدار تازه شد
زینب که رفت پیر و خمیده کمر شدی
نالان شدی شکسته شدی مختصر شدی
یعنی که رو به قبله شدی محتضر شدی
چشم انتظارِ دیدنِ روی پسر شدی
اما یلان تو همه در خاک خفته اند
در بین خاک با تن صد چاک خفته اند
وقتش رسیده روضه حساس را بخوان
در بزم گریه عطرِ گل یاس را بخوان
مجلس بگیر نوحۀ احساس را بخوان
یک چند صفحه مقتل عباس را بخوان
شرح نزول ساقی سرمست را بگو
از مرکب افتادن بی دست را بگو
*وقتی خواست از رو اسب به زمین بیاد همه شنیدن، بی دست بوده .. از روی اسب به زمین افتاد ..*
برگو چگونه عطش گریه خیز شد
جسمش چگونه مرکز ثقلِ ستیز شد
شمشیر حمله کرد و سرنیزه تیز شد
بالا بلندِ خیمه تنش ریز ریز شد
برگو چگونه نالۀ زن ها بلند شد
با پارچه سرش به روی نیزه بند شد
برا بی بی ام البنین روضه بخوانیم .. همون روضه ای که خودش خوانده : باور نمی کنم کسی جرائت کرده باشه بر سر مبارکت زده باشه اون هم با عمود آهن .. اما شنیدم اول دست هاتُ قطع کردن .. دوم شنیدم تیر به چشمت زدن .. آنگاه عمود آهن بر سرت زدن .. سرت از هم پاشیده شد .. همچین که رو زمین خواست بیفته صدا زد داداش زود بیا «اخا ادرک اخا ..» ابی عبدالله به سرعت آمد .. راوی میگه تو این آمدن دیدن به لحظه ایستاد، پیاده شد، شی رو برداشت به چشم گذاشت .. جلوتر آمدم دیدم دست های عباسِ .. با همون وضع آمد تا رسید به بدن یه نگاه به آن بدنِ پاره پاره و تیر باران خورد کرد، صدا زد «أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي..»(1) بمیرم برات .. دیگه کسی نیامد سمتِ این بدن .. کار حسینم بعد از این تمام شد .. دشمن فرصت پیدا کرد .. اول بدن رو غارت کرد بعد طوری به بدن صدمه زد که امام چهارم حضرت رو به سختی جمع کرد .. همه گفتن عباس قد رشیدی داره .. اما هرکی رفته سردابِ آقا میگه یه قبرِ کوچکی قرار دارد ..
منابع:
1) موسوعة الامام الحسین (ع) ج ۴، ص ۲۳۱
البحرانی، العوالم، ۱۷ / ۲۸۳ - ۲۸۴، ۲۸۵
بحار الأنوار، ج45، ص: 41
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
•شد بنده پشیمان ...
#مناجات وتوسل به حضرت علی اکبر علیه السلام ویژۀ ماه مبارک رمضان اجراشده سال ۱۴۰۱
شد بنده پشیمان و خدایش، بخشید
هر کس که رسید و زد صدایش، بخشید
انگار نه انگار گُنه کاری دید
زود از سرِ مغفرت خطایش بخشید
مَخلوق حیا نکرد هنگام گناه
درد است که خالق از حیایش بخشید
تا بنده دلش نرم شود، گریه کند
شیرینی و لذت دعایش بخشید
هر کس، که خدا خیر وصلاحش را خواست
از دوستی آل عبایش بخشید
بخشید به هر بهانه ای هر کس را
ما را به علی و رَبَنایَش بخشید
هر آنچه خدا از شرف و عزت داشت
بر ساحتِ پاک مرتضایش، بخشید
از شاه نجف هر که فلاحش را خواست
فِی الفور براتِ کربلایش بخشید
بی نام حسین، هر مناجاتی بود
باید که عطایش به لقایش بخشید
امشب دلِ من رفته به پایین، پایش
ارباب مرا به خاکِ پایش بخشید
آن کهنه عبا که بر سرِ پنج تن است
زهرا به حسینِ مصطفایش بخشید
امشب دلم هوای علی اکبرت نموده
ثمر وجودم، علی اکبرم
*همه ی اهل بیت حرم دارن ولی کربلا میری میبینی حالت شش گوشه داره،چه احترامی این پیمبر زاده داره. اول بدنی که جمع شدحالا بوریا نبود عبا بود، بدن روجمع کرد،همونطوری امام چهارمم دفنش کرد...*
«ای وای که از کار، گره وا نشده
در وسعتِ این عبا علی جا نشده»
توان و قوّت حسین رو داغ علی اکبر گرفت لذا گفت :بذارحالا که اجازه نمیدن تشییع جنازه ای تو این کربلا بشه یه دونه تشییع جنازه رو بذارخودم که زنده ام باشه. همه رو صدا زد بدن رو ریختند تو عبا بلند کردن، راوی خبرنگار دشمنه، میگه دیدم از گیسوان علی، همینطوری خون میریزه....*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_دعا
#ماه_مبارک_رمضان
#استاد_حاج_منصور_ارضی
|⇦•مرده بودم در پی مَحیای مَحیا ..
#روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
مرده بودم در پی مَحیای مَحیا آمدم
لطف کردی جلوه کردی در تجلی آمدم
من ندیده عاشقت گشتم جنونم ذاتی است
از ازل مجنون شدم دنبال لیلا آمدم
گرچه دارم در اطاعت چشم پوش بسته ایی
تا دهی در روضه برمن چشم بینا آمده ام
من تهی دستم فقیرم مستمند و بی کسم
دست گیری کن که با دست تمنا آمدم
نه هراس از نار و نه شوق جنان دارم به دل
نه همین امروز با امید فردا آمدم
مادرت از قبل خلقت انتخابم کرده است
پس به هیات با دعای خاص زهرا آمده ام
نسل در نسلم غلام حلقه در گوش توام
ناگهان در پی ارثیه اجداد و ابا آمده ام
اشک هم مال خود من نیست روزیه شماست
با همین قطره که دادی سمت دریا آمده ام
*دیگه کم کم داره عاشورا نزدیک میشه .. امشب عرض میکنم بی بی جان خوب حسینت رو نگاه کن ..*
گرچه کوتاهی در انجام وظیفه میکنم
در پی دستور تو با حکم اجرا آمدم
فیضِ عامت در محرم شاملِ حالم شده
یک شبیه صدهاهزاران پله بالا آمدم
فاطمه درهم خریده این گواهِ گفته ام
با همه خوبان منِ بد نیز اینجا آمدم
پاک گشتم مثلِ طفلِ تازه دنیا آمده
با همه آلودگی در روضه ات تا آمدم
از تو ممنونم که با این ناله این غم زنده ام
باز هم امسال در ماه محرم آمدم
*گفت عبدالله یادت باشه من باید هر روز حسینم رو ببینم .. وگرنه میمیرم .. دوم شرطم اینه هرجا حسینم بره منم باید برم .. عبدالله ابن جعفر گفت خانم من غلامتم هرچی شما بگی درسته .. درستِ من شوهرِ شما هستم ولی بدون منم غلام شما هستم .. با عشقِ ابی عبدالله بچه هاش رو بزرگ کرد .. عرضه داشت داداش جان، برادرم .. همه رو قبول کردی، بچه های حسنم رو قبول کردی؛ میخوای این دو تا بچه رو قبول نکنی!! ..*
زینبم جلوۀ ذاتِ تو حسین
متحیر زِ صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملاتِ تو حسین
سفره دارِ حرمت خواهرِ توست
بی قرارِ کرمتخواهرِ توست
ما دو تا گریه کنانِ حسنیم
مثلِ یک روح میانِ دو تنیم
پیشِ هم در صددِ سوختنیم
تا به کی حرف دو پهلو بزنیم
جان من جان خودت جان حسن
این دلِ خواهرِ خود را نشکن
آمدم پیشِ تو بهتر بشوم
جرعه ای می بده کوثر بشوم
مثلِ زهرایِ تو حیدر بشوم
با پسرهام دو لشکر بشوم
خواهشا نهی موکد نکنی
دستِ خالی مرا رد نکنی
جانِ زهرا پُرم از خون جگری
مردم از دلهره و بی خبری
کاشکی دو پسرم را بخری
این دو را هم پی قاسم ببری
من به تنها شدنت حساسم
به خدا شیر تر از عباسم
*طوری شد وقتی این بچه ها اومدن رجز خواندن خودشون رو معرفی کردن امیری حسین و نعم الامیر .. یکی به دیگری گفت اینا کی هستند؟! گفتن اینا فرزندانِ خواهرش زینب هستند .. ان شالله کربلا بریم اونجا بتونیم عرض ادب کنیم ..*
پیچیده در عالم چاووشِ محرم
این روضه بخواند مادر با قدی خم
ای مذبوح عریان، ای آقای عطشان
مانده پیکرِ تو بی سر در بیابان
واویلا حسین جان ..
ای هستی زینب طفلانم فدایت
هرچه در توان بود آوردم برایت
این دو هدیه های زینب بر خدایند
این دو لاله های دشتِ کربلایند
واویلا حسین جان ..
دارم از تو خواهش بنما رو سپیدم
چون لیلا و نجمه کن ام الشهیدم
در داغِ گلانم بر غم می نشینم
اما ای برادر غربتت نبینم
واویلا حسین جان ..
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
1⃣
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_منصور_ارضی
توسط #دکتر_محمد_فراهانی
📌نوآوری در روضه
من بکی او ابکی فله الجنه
ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع
@Navaymagtal
پاسخگویی به سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
2⃣
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_منصور_ارضی
توسط #دکتر_محمد_فراهانی
📌نوآوری در روضه
من بکی او ابکی فله الجنه
ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع
@Navaymagtal
پاسخگویی به سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
3⃣
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_منصور_ارضی
من بکی او ابکی فله الجنه
ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع
@Navaymagtal
پاسخگویی به سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
4_5992039630633959966.mp3
4.03M
🏴فایل صوتی تحلیل دکتر فراهانی🏴
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_منصور_ارضی
من بکی او ابکی فله الجنه
ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع
@Navaymagtal
پاسخگویی به سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
🍂🍁🔴روضه و توسل سنگین و جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها استاد حاج منصور ارضی🔴🍁🍂
═══✼🍃🌹🍃✼═══
دفن شد زهرا شبانه
مرتضی آمد به خانه
*خدا رحمت کنه مرحوم رنجی رو ... پیرمردها یادشونه ...*
دفن شد زهرا شبانه
مرتضی آمد به خانه
زینبش در این بهانه
کإی پدر ، کو مادر ما؟
مادرِ غم پرور ما
زیر گِل خوابیده مادر
درد و محنت دیده مادر
✫┄┅═══════════┅┄✫
دیدی که از فراغ تو بی بال و پر شدم
*زهرا جانم*
بین مدینه فاطمه جان٬ بی سپر شدم
دیگر صدای سرفه ی تو بین خانه نیست
جانت به لب رسید اگر جان به لب شدم
بعد از تو احترام علی را شکسته اند
*(باید زخم زبان بخوری،تا بفهمی من چی میخونم ... منم باید بفهمم)*
بعد از تو احترام علی را شکسته اند
زخمیِ طعنه های سرِ هر گذر شدم
*(دیدی آخر علی از پا افتاد ....)*
*....«لعنت به درب خانه ، که ازمن تو را گرفت»....*
✫┄┅═══════════┅┄✫
یک لحظه خواب برد دو چشم تر مرا
دیدم به خواب باز دوباره پدر شدم
گفتن علی چه زندگیش خوب و خرم است
با چشم های شور مدینه نظر شدم
دست پیمبر آمد و تحویل دادمت
من از خجالت پدرت محتضر شدم
*آره ... وقتی کسی بالای قبر بدن رو میاره ... یه نفر، دو نفر میرن پائین ، جنازه رو میگیرم از محارم ... حسنین که کودکند ، عقب وایسادن ... اصحاب هم عقب ایستادند ... با اینکه دیگه وزنی نداشت ... روایت میگه مثل خیال شده بود ... آب شده بود ... روی دستش گرفت ... علی مونده چه جوری توی خاک قبر بذاره ... یه وقت دید دستهای پیغمبر نمایان شد ... *
*علی جان!
بدن زهرامو به من بده ... *
✫┄┅═══════════┅┄✫
*ماها میگیم ... اصلا پیغمبر گِله نمیکنه ... زهرا جان! ما داریم روضه میخونم ، شاید بتونیم اینطور بگیم ... پیغمبر فرمود این همان امانتی ست که من به دست تو دادم ... امیر المؤمنین فرمود : آقاجان ، یا رسول الله ... دخترت رو سؤال پیچ کن ... به من که از دردهای نگفت ...
اینجا دستهای پیغمبر معلوم شد ... بدن نازنین فاطمه رو قبول کرد و روی خاک گذاشت ...
اما کربلا یه جور دیگه شد ... دقت کنید ...
چون حضرت توی گودال افتاده ... بدن پاره پاره س ... دیگه جا به جاش نکرد ... آروم حصیر با بوریا رو کشید زیر بدن ، بدن متلاشی نشه ... همون گودال رو کم کم خاک ریخت ... با انگشت سبابه روی خاک نوشت :
« هذاٰ قَبرُ حُسَینُ ابنُ عَلي إبنِ أبیطالب ألذي قَتَلوهُ عَطشاٰناٰ ...»*
✫┄┅═══════════┅
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
#استاد_حاج_منصور_ارضی
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج منصور ارضی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای اُم عشق مادرِ سرلشکر ادب
وی سایه سارِ قد تو رویِ سر ادب
بانویِ سرسپردۀ همسنگرِ ادب
در آسمان ملقبِ بر مادرِ ادب
از لحظه ای که واردِ بیت الکرم شدی
با احترام کردن خود محترم شدی
روزِ عروسیت شد و اوجِ عزیزیت
مبهوت شد زمانه از آن اشک ریزی ات
قربان آن درایت و دشمن ستیزی ات
رفتی به بیت عشق به شرط کنیزی ات
از ابتدا بنایِ تو بر احترام بود
جان تو نذرِ خدمتِ چندیدن امام بود
در ظّل نورِ فاطمه با غم عجین شدی
شمس الضحی مکتب حق الیقین شدی
ماه تمام چهار مه جبین شدی
دادی بَنی و حضرتِ اُم البنین شدی
ام البنین شدی و به تو التفات شد
آغوشِ تو پناه زنان و بنات شد
بانو تو کیستی که بنازد کرم به تو
باب النجات داده کلیدِ حرم به تو
غرق توسل است عرب تا عجم به تو
داده امام عصر، خدا را قسم به تو
یعنی تو شاهراهِ نزولِ عنایتی
سجادۀ عبادتی و باب حاجتی
عالم به حیرت است از این جانثاریات
مادر شدی و برف شدی بهر یاری ات
جان ها فدای مادری افتخاری ات
قربان این تفضل و این سفره داری ات
خورشیدِ در تلألؤیی و ذره پروری
تو باب فضلی و به اباالفضل مادری
مادر شدی که داغ ببینی کمان شوی
در هر بهار راوی فصل خزان شوی
باران شوی، خمیده شوی، نیمه جان شوی
گریان شوی و مادر گریه کنان شوی
ما را ز اشک خویش تو تزکیه کرده ای
خاکِ بقیع را تو حسینیه کرده ای
بعد از حسین از دل و جانت سرور رفت
گریان شدی و نالۀ تو تا قبور رفت
بر پیکری که زود سرش در تنور رفت
از بس گریستی تو، زِ چشم تو نور رفت
آه از جگر کشیدی و قلبت کباب شد
بعد از حسین خانۀ شادی خراب شد
بعد از حسین زنده نمودی قیام را
گریان نمود گریۀ تو خاص و عام را
زینب که رفت داغ تو انگار تازه شد
یعنی دوباره داغ علمدار تازه شد
زینب که رفت پیر و خمیده کمر شدی
نالان شدی شکسته شدی مختصر شدی
یعنی که رو به قبله شدی محتضر شدی
چشم انتظارِ دیدنِ روی پسر شدی
اما یلان تو همه در خاک خفته اند
در بین خاک با تن صد چاک خفته اند
وقتش رسیده روضه حساس را بخوان
در بزم گریه عطرِ گل یاس را بخوان
مجلس بگیر نوحۀ احساس را بخوان
یک چند صفحه مقتل عباس را بخوان
شرح نزول ساقی سرمست را بگو
از مرکب افتادن بی دست را بگو
*وقتی خواست از رو اسب به زمین بیاد همه شنیدن، بی دست بوده .. از روی اسب به زمین افتاد ..*
برگو چگونه عطش گریه خیز شد
جسمش چگونه مرکز ثقلِ ستیز شد
شمشیر حمله کرد و سرنیزه تیز شد
بالا بلندِ خیمه تنش ریز ریز شد
برگو چگونه نالۀ زن ها بلند شد
با پارچه سرش به روی نیزه بند شد
برا بی بی ام البنین روضه بخوانیم .. همون روضه ای که خودش خوانده : باور نمی کنم کسی جرائت کرده باشه بر سر مبارکت زده باشه اون هم با عمود آهن .. اما شنیدم اول دست هاتُ قطع کردن .. دوم شنیدم تیر به چشمت زدن .. آنگاه عمود آهن بر سرت زدن .. سرت از هم پاشیده شد .. همچین که رو زمین خواست بیفته صدا زد داداش زود بیا «اخا ادرک اخا ..» ابی عبدالله به سرعت آمد .. راوی میگه تو این آمدن دیدن به لحظه ایستاد، پیاده شد، شی رو برداشت به چشم گذاشت .. جلوتر آمدم دیدم دست های عباسِ .. با همون وضع آمد تا رسید به بدن یه نگاه به آن بدنِ پاره پاره و تیر باران خورد کرد، صدا زد «أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي..»(1) بمیرم برات .. دیگه کسی نیامد سمتِ این بدن .. کار حسینم بعد از این تمام شد .. دشمن فرصت پیدا کرد .. اول بدن رو غارت کرد بعد طوری به بدن صدمه زد که امام چهارم حضرت رو به سختی جمع کرد .. همه گفتن عباس قد رشیدی داره .. اما هرکی رفته سردابِ آقا میگه یه قبرِ کوچکی قرار دارد ..
منابع:
1) موسوعة الامام الحسین (ع) ج ۴، ص ۲۳۱
البحرانی، العوالم، ۱۷ / ۲۸۳ - ۲۸۴، ۲۸۵
بحار الأنوار، ج45، ص: 41
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
@Navaymagtal
2.1M
#مناجات_باخدا
#شب_قدر
#استاد_منصور_ارضی🎤
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🥀🥀🥀💔
مولایَ یا مولای ، سرتاپا گناهم
عذری ندارم ، شرمسارم ، روسیاهم
مولایَ یا مولای ، بیرونم مینداز
چیزی نمی خواهم ، گدای یک نگاهم
قلبم به ذکرت زنده می ماند حبیبم
ای منتهای حاجتم ، ای تکیه گاهم
تا پای من لغزید ، دستم را گرفتی
از کودکی دادی نجات از پرتگاهم
قدری مصیبت ، های و هویم را در آورد
غافل ازین بودم که هستی خیرخواهم
مولایَ یا مولای ، با قبرم چه سازم ؟!
دلواپسِ تاریکی آن جایگاهم
از مادریِ فاطمه بالانشینم
بیرون کشیده بارها از قعر چاهم
شاهم فقط مولا علی باشد ولاغیر
دور از ضلالت با علی در شاهراهم
مولایَ یا مولای ، از هجرش خرابم
دلتنگِ ایوان طلا و صحن شاهم
یاد وداع آخرش با بچه هایش
در پشت درب خانه اش افتاده راهم
مولایَ یا مولای ، کوفه بی علی شد
چون پیر مرد کوفه غرق اشک و آهم
پشتم شکسته گرچه ، شکرش باز باقی است
بین کفن پیچیده شد پشت و پناهم
کوفه کفن هم داشت پس ! ماندم که از چه
بهر حسینش بوریایی شد فراهم ؟!
بیچاره ام کرده غمش ، گریان برای ...
آن جسم گرمادیده بین قتلگاهم
با مداحی اهلبیت علیهمالسلام
#استاد_حاج_منصور_ارضی🎤
🥀🥀🏴
@Navaymagtal
روضه - @hajmansourarzi.mp3
4.69M
روضه خوانی #استاد_حاج_منصور_ارضی به مناسبت شهادت #شهید_مظلوم حضرت آیت الله دکتر رئیسی 🏴
@Navaymagtal
|⇦•اگرچه ظاهرا طفلی رضیع ..
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اگرچه ظاهرا طفلی رضیع است
میان عرشیان شأنش رفیع است
قیامت اختیاراتش وسیع است
تمام سینه زن ها را شفیع است
علی را بی ولی، میلِ نفس نیست
حسینی تر ازین شش ماهه کس نیست
به گوش عالمی مانده صدایش
صدای غربت بی انتهایش
هدایت کرده ما را روضه هایش
چه ها کرده است با رأس جدایش
چنان عباس برپا این علم کرد
یزید و لشگرش را متهم کرد
*در بعضی روایات میگن وقتی سرها رو آوردن، سرِ ابی عبدالله با سرِ علی اصغر با هم تو یه طشت بوده .. یکی صدا زد این بچه چقدر شبیه این باباست ..*
چه ابیات پر از دردی سرود و
به روی گونه، رد خاک و دود و
دو چشم بی رمق، رنگ کبود و
لبش مانند چوب خشک بود و
به حال سختیِ جان کندن افتاد
سرش از تشنگی بر گردن افتاد
اصلا طوری شد سر از تشنگی دیگه افتاد .. سپیدی گلو معلوم شد نانجیب تیر رو زد سر کاملا به پوست آویزان شد .. ابی عبدالله یه دست سر رو گرفته بود یه دست بدنُ ..
دو چشمش رفته، بی تغییر مانده
علی لالا چه بی تأثیر مانده
بمیرم مادرش بی شیر مانده
میان خیمه غافلگیر مانده
ربابه خیره سوی اصغرش شد
چه خاکی بود آخر بر سرش شد
*لالا لالا لالا اصغر بخوابه ..*
حسین آمد علی را دید بیهوش
گرفتش با دو چشم تر در آغوش
همین که برد او را بر روی دوش
سه شعبه ذبح کردش گوش تا گوش
به دستی ماند جسم پاک اصغر
سر اصغر میان دست دیگر
پدر ماند و رضیعی سر بریده
مردد مانده و رنگش پریده
عبایش را روی اصغر کشیده
به پشت خیمه ها رفته خمیده
*یه موقع ابی عبدالله شنید خانم زینب داره صدا میزنه داداش صبر کن .. بزار رباب یه بار دیگه این صورت قشنگش رو ببینه ..*
وداع آخر است و مادر آمد
کنار زینب آمد بر سرش زد
ازین پس غصه هایش بی حساب است
عزداری فقط کار رباب است
تمام روز، زیر آفتاب است
همیشه خیره سوی ظرف آب است
بمیرم که چهل منزل پیاپی
سر شش ماهه اش را دید بر نی
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
ــــــــــــــــــ
ای گلت صید خوارج یا رباب
مادرِ باب الحوائج ای رباب
کودکت را خوب کردی تربیت
بر تو و بر شیرخوارت تهنیت
شیرخوارت هدیهای مولایی است
گاهوارش هودجی زهرایی است
در بلوغ عشق ماه آورده ای
ماه پاره در سپاه آورده ای
چون تو ای بانو حرم را یار کیست؟!
هیچ کس قربانیاش شش ماهه نیست
ام لیلا را خجالت داده ای
اکبری از بعدِ اکبر زاده ای
مادری کردی تو با این کودکت
چند عباس است طفل کوچکت
ای ملائک عاشقِ نوزادِ تو
میرسد از آسمان امدادِ تو
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
@Navaymagtal
|⇦•خداوندی که لیلای حسین است..
#روضه و توسل به حضرت اباعبدالله علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
السلام علیک یا بقیه الله ..
خداوندی که لیلای حسین است
خودش هرجوره شیدای حسین است
زگریه پاک کردم چشم خود را
چرا آخه به روی چشم من جای حسین است
اگر هرشب به هیئت می روم من
دلیل آن به فرمای حسین است
به جای خوب ها من را سوا کرد
خدایی عشق معنای حسین است
ملالی نیست دنیا دوستم من
اگر دنیام دنیای حسین است
گناه از شهر رفت و نور آمد
خدا رو شکر غوغای حسین است
چرا بیمارها نومید باشند
امید ما مداوای حسین است
حسین جان حسین جان
خوشم با آفتاب کربلایش
گلستان بین صحرای حسین است
برات اربعینم را بگیرید
آخه علاج کار امضای حسین است
شب آخر است امشب شب آخر من و تو
چه قیامتیست اینجا شده محشرِ من و تو
برویم در بیابان بکَنیم هرچه خار است
نگران بچه ها شد دلِ مضطرِ من و تو
تو ببین رباب و لیلا همه عزم جنگ کردند
صفِ این زنانِ بی کسشده لشکرِ من و تو
علی اکبر امشب آمد پی دست بوسی من
به عبا رسیده فردا تنِ اکبرِ من و تو
تو نگو زِ غارتِ من که نگویم از لباست
به خدا که قلبِ زهرا زده پرپر من و تو
*داره شمشیرش رو تیز میکنه .. همینطور که داشت شمیشیر تیز میکرد صدا میزد یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ .. یه وقت دید پرئۀ خیمه باز شد خواهرش سراسیمه دامنکشان خودش رو رسوند به ابی عبدالله .. حسین جان مگه میخوان فردا تو رو بکشن ؟!! .. عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة هست .. هنوز باور نمیکنه .. تو رو میخوان بکشن ..؟! بعد حضرت شرح داد دونه ذونه جدم کجا رفت ؟ بابام علی کجا رفت .. دونه دونه گفت یه وقت فرمود اگه فردا من مرغ قنطاره باشم بالاترین نقطۀ این سرزمینم برم منو میگیرن و میکشن .. روایت داره چنان با سیلی به صورتش زد غش کرد افتاد .. دستاش رو گرفت یکی یکی بوسید گفت من از تو خواهشی دارم میشه فردا به این لشکر بگی به جای تو سر از تن من جدا کنن .. من طاقت ندارم ..
تو نگو زِ غارتِ من که نگویم از لباست
به خدا که قلبِ زهرا زده پرپر من و تو
طرفی به تازیانه طرفی به تیغ و نیزه
همه میزنن زخمی روی پیکرِ من و تو
هلال ابن نافع میگه دیدم حضرت از خیمه اومد بیرون دورِ خیمه و یکم فاصله دار از خیمه ها رفت .. میگه ترسیدم دست به شمشیر آهسته مواظب بودم نامردیاز پشت نزنه حضرت رو دیدم هی میشینه رو زمین پا میشه .. یه وقت صدا زد کیه دنبالِ من؟.. زود صدا زدم غلامت هلال ابن نافع ترسیدم به شما زخمی بزنن محافظت وار اومدم دنبالِ شما .. آقاجان چه کار میکنی تو این بیابان؟ فرمود فردا شب بچه های من آواره میشن .. دارم دونه دونه خارهارو جمع میکنم ..
ــــــــــــــــــ
خورشیدِ صبح فردا بالا نیاید ای کاش
وقت جدایی از هم، بر ما نیاید ای کاش
یک لحظه هم نباشی در دردسر میافتم
دلشوره ام زیاد است، فردا نیاید ای کاش
بگذار تا بمانم خیره به چشم نازت
قرآن بخوان برایم با صوتِ دلنوازت
گفتی که در نمازم باشم به یادت اما
خیلی مرا دعا کن امشب سرِ نمازت
کرده غمت دلم را هر لحظه سخت تهدید
خیلی دلم سر شب با گریه هات لرزید
طاقت نداشتم خب، آتش به سینه ام زد
خاری که پشت خیمه، دست تو را خراشید
ای وای اگر بسوزی، در التهاب باشی
لب تشنه باشی اما محروم از آب باشی
خواهر بمیرد اما این صحنه را نبیند
از درد زخم هایت در پیچ و تاب باشی
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
@Navaymagtal