4_388731816309167768.mp3
7.66M
#وفات
#حضرت معصومه سلام الله
#واحد_سنگین
🎧#حاج محمدرضا بذری
#یه_خواهری_رومیشناسم
یه خواهری رو میشناسم
تا وارد قم شده بود
پر از تبسم شده بود
از بس که گل ریختن براش
لای گل ها گم شده بود
یه خواهری رو میشناسم
همش می گفت خدا خدا
همش می گفت رضا رضا
آخه بگو سراغتو
داداش بگیرم از کیا
( ببین قیامته قم
رحمت به غیرت قم)2
به من میگفتن دختره امامه
برید کنار که خواهره امامه
به دستم شاخه نبات می دادن
به دور من هی صلوات می دادن
زنا گرفتن دور محملم رو
کسی نیومد بشکنه دلم رو
با شاخه گل همش دورم حجاب بود
چه بزمی بود دست همه گلاب بود
( وای وای امون ای دل ) 4
یه خواهری هم میشناسم
تا وارد شام شده بود
خارجی اعلام شده بود
گل نیاوردن زخمیه
سنگ لب بام شده بود
یه خواهری هم میشناسم
همش می گفت حسین حسین
غریب عالمین حسین
اینجا کجاست تو مردمش
رفته حیا از بین حسین
( ببین جنایت شام
لعنت به غیرت شام )2
مگه که زینب دختر امام نیست
عمه ی سادات خواهر امام نیست
اونا که سایشونو هم ندیدن
حالا کجان تو مجلس یزیدن
مردا گرفتن دور محملش رو
میکشیدن چادر محملش رو
اونجا که حرف از گل بود و گلاب بود
چه بزمی بود دست همه شراب بود
(زینب و اسارت باور نکن
زینب و جسارت باور نکن
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
▪️السّلام علیک ای نور کبری ای نیّره عظمی
سلام بر تو ای شیرین لقای از دست رفته #محمد(ص)!
▪️ای چراغ روشن شب های رسالت، کاش هنوز بودی و بقچه محبتت را تا غار حرایِ تنهاییِ رسول، به دوش می کشیدی، تا اوج وفای خود را با پرچم صفای زنانه ات، بر قله کوه های مکه به تماشا بگذاری!
▪️سلام بر تو ای انیس تهی دستیِ دین، ای مونس محمد امین!
▪️در تعریف خدیجه(س) همان بس که #فاطمه(س) از دامان او برخاست و محمد با تکیه بر حمایت های او بر قلّه رسالت نشست.
🏴 #وفات نخستین بانوی لبیک گوی رسالت، الهه کرامت و آبروی نجابت، #حضرتخدیجهکبری(س) را تسلیت می گوییم.
💛
#روضه
#حضرت_ام_کلثوم_س
🎧#سیدرضانریمانی
#وفات
#حضرت_ام_کلثوم
#سلا م الله علیها
مینویسم برای آن بانو
که زند صبر پیش او زانو
بانویی که بهراه زینب بود
شاهد اشک و آه زینب بود
😭😭😭
بانویی که شکسته شد بالش
و نگفتند شرحی از حالش
دختر فاطمهست این خانوم
نام او هست ، حضرت کلثوم
مثل زهرا شریف و با عزّت
مثل حیدر غیور و با غیرت
خلق و خویش به مرتضی رفته
غربتش هم به مجتبی رفته
با برادر به کربلا رفت و
قاضریه به نینوا رفت و
شد علمدار خواهرش زینب
سپر و یار خواهرش زینب
کربلا پابهپای زینب بود
گریههایش برای زینب بود
روضههایی عجیب را دیده
بدنی را هجا هجا دیده
بدن پارهپارهای را دید
روی نیزه ستارهای را دید
شاهد کشتن برادر بود
شاهد نالههای خواهر بود
کعبه نی خورده او بهجای همه
ضربه هی خورده او بهجای همه
چادرش چنگ خورده چندین بار
بهسرش سنگ خورده چندین بار
بعد روز دهم اسارت رفت
زیو آلات او به غارت رفت
بر سر و روش بیامان میزد
دست او بسته و سنان میزد
سر بازار بردنش ای وای
بین اغیار بردنش ای وای
شمر و خولی تمسخرش کردند
بسکه پست و کثیف و نامردند
@Navaymagtal