eitaa logo
نوای مقتل
5.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
7هزار ویدیو
376 فایل
کانال ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع @Navaymagtal ضامن اشک مقتل امام حسین ع @zameneashk1 پاسخگویی به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1288755945.mp3
زمان: حجم: 1.67M
حضرت زهرا حضرت زینب سلام الله حاج منصور ارضی ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
🔊 روضه باز کوچه بنی هاشم 🔘شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ***************** فصل باریدن باران شده و حیران شده ام آخر سال رسیده است پریشان شده ام اولین نام که آمد به لبم نام تو بود از تولد به خدا مست حسن جان شده ام مادرم دست مرا داد به دستان کریم بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام *آی امام حسن! آخرِ سالِ،هر جا بری دارن حساب و کتاب می کنند، حساب مارو زدی یا نه؟ یه محرم داشتیم،یه فاطمیه،یه ماه رمضون،من حساب از راه دور رو قبول ندارم،من رو یه حرمی ببر،رو در رو،اون وقت هر چی تو بگی من بدهکارم،اما برا مادرت کم گریه نکردم،پا به پات برا مادرت گریه کردم،ما برا مادر خودمون خیلی گریه کنیم یه هفته، اما سه ماهه شب و روزمون شده زهرا،راستی آقا یه سئوال ازتون دارم:شنیدم مادرتون رو بد زد،این راسته؟ شنیدم بیست سالگی موهات سفید شد،این راسته؟ شنیدم هر کار کردی دستت نرسید،این راسته؟...* خواب دیدم حرم و گنبد و ایوان داری در میان حرمت خادم و دربان شده ام خواب دیدم که به همراه همه سینه زنان به غذا حضرتی ناب تو مهمان شده ام ✍️شاعر : حبیب باقرزاده *دست امام حسن رو گرفت گفت:بریم من حقم رو بگیرم،اومد جلو اولی، راه نداد حرف بزنه،به این دلیل، به این دلیل فدک مال ماست، دیگه کم آورد گفت:قلم بیارید،کاغذ بیارید،نوشت فدک رو تحویل زهرا بدید،مهر خلافت زد... هنوز خانوم بیرون نرفته بود، گفت:برید به دومی بگید:دادن حقش با من،گرفتنش با تو، خانوم با یه ذوقی، دیگه چیزی تا خونه نمونده بود،رسیدن کوچه، مثل اراذل و اوباش راه رو بست،پاش رو روی دیوار گذاشت... گرفتی داری میری؟ فکر کردی؟ یه زن متدین چشم تو چشم با نامحرم نمیشه... امام حسن میگه: روش رو گرفت، سمت دیوار رو نگاه کرد،برو کنار،من دختر پیغمبرم... اون حرامزاده قباله رو کشید،پاره کرد،پرت کرد،آب دهان ریخت روش..گفت:حالا برو.... مادر سادات فریاد زد: خدا شکمت رو پاره کنه....نمیدیدش،روش به دیوار بود...امام حسن میگه:یهو دستش رو برد بالا..* چنان سیلی،سریع و بی هوا آمد.... *اینجا یه دونه زد خانوم افتاد،اما یه جا رو سراغ دارم،بچه رو آورد بالا،ای کاش یه دونه میزد می افتاد،هر چی خواست این بچه رو زد،خانوم اگه افتاد زبونش نگرفت،چشماش نمیدید،اما این دختر زبونش گرفت، چشمش هم نمیدید،رو کرد سمت علقمه،عمو.....یتیم گیر آوردن....حسیــــــن.....* ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
جواد مقدم4_422275948977586450.mp3
زمان: حجم: 9.52M
خادم اهل بیت 🌺: جواد مقدم ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
‍ روضه و توسل جانسوزشهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه فاطمیه🌷🍃 ◀️مجمع مداحان اهلبیت علیه السلام قم ▶️ ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ دستم از شانه شکسته به تنم می اُفتد۲ نفس از سینه به هر خم شدنم می اُفتد نمی دونم چی جوری زده بودن .... گاه یک دست ورم که ز بس سنگین است وسط ذکر قنوت از بدنم می اُفتد ..... مادر .... مادر ... درد هر بار که در پهلوی من می پیچد ناله ی ناد علی در دهنم می اُفتد انقدر علی رو دوست داشت .... هر زمان یاد غریبی علی می اُفتم ناگهان لرزه به این جان و تنم می اُفتد چادر از صورت من تا به کناری برود ذهنم ای وای به یاد حسنم می اُفت اخه تو کوچه بود . دانی ای دختَرکَم این گل بستر از چیست؟ لاله هایی است که از پیروهنم می اُفتد هر زمانی که سخن از کفن آید به میان دیده ام بر پسر بی کفنم می اُفتد .... پسرکم ..... بنی ..... از روز اول که شنید و دید کفن ها مخصوص هر کسی هست ... اولین کفن رو که برا مادرش خرج کردن ، پیغمبر فرمود این کفن هم مال منه .... این کفن هم مال تو و علی و اینم کفن از اون روز به یادش بود .... یه پیراهنی ببافه . الله اکبر ..... گریه کرد گفت عزیزم گریه نکن ، دخترم ، بعد از من خانه دار این خانه ای .... اول مواظب بابات باش .... بچه ها رو به تو می سپارم .... به بابات علی ام سپردم .... بعضی ها این طوری فرمودن ، فرمود دخترم ، حسینم شب ها از خواب بیدار میشه .... تشنه ش میشه .... آب براش ببر .... راوی میگه سراسیمه خودش رو به قتلگاه رساند ..... شاید اومده بود ببینه برادر آب خورده یا نه ..... دید داره سر و می بره ... حسین .. ▫️استاد حاج منصورارضی ▪️روضه حضرت زهراسلام الله علیها ▪️روضه امیرالمومنین علیه السلام ▪️روضه سیدالشهداعلیه السلام ▪️روضه حضرت زینب سلام الله علیها ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
‍ روضه و توسل جانسوزشهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه فاطمیه🌷🍃 ◀️مجمع مداحان اهلبیت علیه السلام قم ▶️ ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ دستم از شانه شکسته به تنم می اُفتد۲ نفس از سینه به هر خم شدنم می اُفتد نمی دونم چی جوری زده بودن .... گاه یک دست ورم که ز بس سنگین است وسط ذکر قنوت از بدنم می اُفتد ..... مادر .... مادر ... درد هر بار که در پهلوی من می پیچد ناله ی ناد علی در دهنم می اُفتد انقدر علی رو دوست داشت .... هر زمان یاد غریبی علی می اُفتم ناگهان لرزه به این جان و تنم می اُفتد چادر از صورت من تا به کناری برود ذهنم ای وای به یاد حسنم می اُفت اخه تو کوچه بود . دانی ای دختَرکَم این گل بستر از چیست؟ لاله هایی است که از پیروهنم می اُفتد هر زمانی که سخن از کفن آید به میان دیده ام بر پسر بی کفنم می اُفتد .... پسرکم ..... بنی ..... از روز اول که شنید و دید کفن ها مخصوص هر کسی هست ... اولین کفن رو که برا مادرش خرج کردن ، پیغمبر فرمود این کفن هم مال منه .... این کفن هم مال تو و علی و اینم کفن از اون روز به یادش بود .... یه پیراهنی ببافه . الله اکبر ..... گریه کرد گفت عزیزم گریه نکن ، دخترم ، بعد از من خانه دار این خانه ای .... اول مواظب بابات باش .... بچه ها رو به تو می سپارم .... به بابات علی ام سپردم .... بعضی ها این طوری فرمودن ، فرمود دخترم ، حسینم شب ها از خواب بیدار میشه .... تشنه ش میشه .... آب براش ببر .... راوی میگه سراسیمه خودش رو به قتلگاه رساند ..... شاید اومده بود ببینه برادر آب خورده یا نه ..... دید داره سر و می بره ... حسین .. ▫️استاد حاج منصورارضی ▪️روضه حضرت زهراسلام الله علیها ▪️روضه امیرالمومنین علیه السلام ▪️روضه سیدالشهداعلیه السلام ▪️روضه حضرت زینب سلام الله علیها ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
جواد مقدم4_422275948977586450.mp3
زمان: حجم: 9.52M
خادم اهل بیت 🌺: جواد مقدم ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
🔊 روضه باز کوچه بنی هاشم 🔘شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ***************** فصل باریدن باران شده و حیران شده ام آخر سال رسیده است پریشان شده ام اولین نام که آمد به لبم نام تو بود از تولد به خدا مست حسن جان شده ام مادرم دست مرا داد به دستان کریم بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام *آی امام حسن! آخرِ سالِ،هر جا بری دارن حساب و کتاب می کنند، حساب مارو زدی یا نه؟ یه محرم داشتیم،یه فاطمیه،یه ماه رمضون،من حساب از راه دور رو قبول ندارم،من رو یه حرمی ببر،رو در رو،اون وقت هر چی تو بگی من بدهکارم،اما برا مادرت کم گریه نکردم،پا به پات برا مادرت گریه کردم،ما برا مادر خودمون خیلی گریه کنیم یه هفته، اما سه ماهه شب و روزمون شده زهرا،راستی آقا یه سئوال ازتون دارم:شنیدم مادرتون رو بد زد،این راسته؟ شنیدم بیست سالگی موهات سفید شد،این راسته؟ شنیدم هر کار کردی دستت نرسید،این راسته؟...* خواب دیدم حرم و گنبد و ایوان داری در میان حرمت خادم و دربان شده ام خواب دیدم که به همراه همه سینه زنان به غذا حضرتی ناب تو مهمان شده ام ✍️شاعر : حبیب باقرزاده *دست امام حسن رو گرفت گفت:بریم من حقم رو بگیرم،اومد جلو اولی، راه نداد حرف بزنه،به این دلیل، به این دلیل فدک مال ماست، دیگه کم آورد گفت:قلم بیارید،کاغذ بیارید،نوشت فدک رو تحویل زهرا بدید،مهر خلافت زد... هنوز خانوم بیرون نرفته بود، گفت:برید به دومی بگید:دادن حقش با من،گرفتنش با تو، خانوم با یه ذوقی، دیگه چیزی تا خونه نمونده بود،رسیدن کوچه، مثل اراذل و اوباش راه رو بست،پاش رو روی دیوار گذاشت... گرفتی داری میری؟ فکر کردی؟ یه زن متدین چشم تو چشم با نامحرم نمیشه... امام حسن میگه: روش رو گرفت، سمت دیوار رو نگاه کرد،برو کنار،من دختر پیغمبرم... اون حرامزاده قباله رو کشید،پاره کرد،پرت کرد،آب دهان ریخت روش..گفت:حالا برو.... مادر سادات فریاد زد: خدا شکمت رو پاره کنه....نمیدیدش،روش به دیوار بود...امام حسن میگه:یهو دستش رو برد بالا..* چنان سیلی،سریع و بی هوا آمد.... *اینجا یه دونه زد خانوم افتاد،اما یه جا رو سراغ دارم،بچه رو آورد بالا،ای کاش یه دونه میزد می افتاد،هر چی خواست این بچه رو زد،خانوم اگه افتاد زبونش نگرفت،چشماش نمیدید،اما این دختر زبونش گرفت، چشمش هم نمیدید،رو کرد سمت علقمه،عمو.....یتیم گیر آوردن....حسیــــــن.....* ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal