13.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بࢪق نگاهت...✨
قدرت گناه را از من گرفته
من تا ابد به عهد خویش با چشمانت پایبندم...
وقتی نگاهت به من است!
مگر میشود دست از پا خطا کرد⁉️
تو هم شاهدی و هم شهید...
#شھیدانہ/#شهیدنویدصفری♥
https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
📯#چله_زیارت_عاشورا📯 به نیابت از شهید نوید هدیه به امام حسین (ع) شروع چله(۸خرداد) پایان چله مصادف ب
رفقاااااا این بنر رو برای دوستان و آشنایان و کانال های خود بفرستید و ازشون بخواهید ک توی این چله شرکت کنن
از عنایت شهید نوید هم بهشون بگید و بگید قول حاجت روایی داده🥺📣
بهشون بگید مطمئن باشید دست خالی نمیرید💖🦋
به قول شهید نوید صفری:
کار رو خوبه خدا درست کنه🌱
پاسدار شهید مدافع حرم «نوید صفری» سال ۱۳۶۵ در تهران متولد شد و در مردادماه سال ۱۳۹۶، در سومین مأموریت خود به سوریه رفت و در عملیات آزادسازی شهر بوکمال سوریه شرکت کرد. وی در ۱۸ آبان سال ۱۳۹۶ مصادف با اربعین حسینی به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی خود رسید.
پیکر این شهید والا مقام به دلیل آزاد نبودن منطقه ۲۰ روز بعد از شهادت، تفحص و شناسایی شد و پنجم آذرماه سال ۱۳۹۶ به ایران بازگشت و طبق وصیت شهید، ابتدا در حرم حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) طواف داده شد و سپس در بهشت زهرای تهران در جوار مزار شهید مدافع حرم «رسول خلیلی» که ارادت خاصی به این شهید داشت، به خاک سپرده شد.
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری
سلام!
مسابقه امشب به این شکله
که در کانال بنری گذاشته میشه و شما با فرستادن برای دوستان و آشنایان و کانال های خود در این مسابقه شرکت داده میشید😉💯🎁
هر بزرگواری که این بنر رو برای دوستان و آشنایان و...خود فرستاد عکس فرستادن بنر رو در پیوی بنده میفرسته و یه کد داده میشه🎉📯
💌
@motahareh_sh
«زیارت عالی و پرفیض زیارت عاشورا را بخوانید از طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید. آه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یک مرتبه نصیبم نشد و بدانید هرکه ۴۰ روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد، حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم. حتی یک عاشورا هم قیامت میکند با روضه ارباب از زبان مادر و خواهرش. انشاءالله شرمنده شما نباشم.»
https://eitaa.com/Pack_martyrs
https://eitaa.com/Pack_martyrs
امامزادگان عشــق😍❤️
مسابقه سین زنی
فرصت مسابقه تا دوشنبه ظهر 🦋🎁
هدیه ی جذاب🎁🥳
لطفاً لطفاً کسانی که کتاب شهید نوید صفری رو دارن در این مسابقه شرکت نکنن
تا کسانی که این کتاب زیبا رو نداره
هدیه بگیره 🎊💯
بزرگواران بین کد های داده شده قرعه کشی میشه
حواستون باشه!
فرصت مسابقه ان شاءالله تا دوشنبه ظهر هست💯🦋
ان شاءالله حاجت روایی و عاقبت بخیری همه 💕🌱
ارسالی مخاطب
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای مهم و توصیه شده آیت الله بهجت
چه دعایی بکنیم در حق خودمون بهتر از این دعا!
•|﷽|•
💌#بخشیازوصیت_نامه_شهیدذوالفقاری:
✍ از خواهران می خواهم که حجابشان
رامثل حجاب حضرت زهرا(س)رعایت کنند🦋
نه مثل حجاب های امروزچون این حجاب ها
بوی حضرت زهرا (س) نمی دهد🌼
💖چهاردهمین روز#چله_دعای_فرج💖
#شهید_هادی_ذوالفقاری🌱
#امام_زمان(ع)
کانال رسمی شهید نوید صفری
نوید دلها 🫀🪖
سلام! مسابقه امشب به این شکله که در کانال بنری گذاشته میشه و شما با فرستادن برای دوستان و آشنایان و
این مسابقه تا دوشنبه ظهر فرصت هست
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 عشق در یک نگاه💗
قسمت51
سال تحویل شد و همه به هم تبریک گفتیم
نیم ساعت بعد تلفن خونه زنگ خورد
زهرا گوشی رو برداشت
نمیدونستم داره باکی صحبت میکنه که اینقدر خوشحاله
زهرا: نرگس خانم ،بیا یه نفر پشت خطه کارت داره
- با من؟ کیه؟
زهرا: بیا خودت میفهمی عزیز جان
گوشی رو برداشتم
- الو ( با شنیدن صدای حسام نشستم روی زمین )
حسام: نرگسم ،عیدت مبارک خانومم
- عید تو هم مبارک اقا
حسام: شرمندم ،که این لحظه کنارت نیستم
- دشمنت شرمنده، همین که الان صداتو میشنوم ،به یه دنیا میارزه !
کی بر میگردی حسام جان
حسام: بعد عید بر میگردم خانومی ، پسر گلمون چه طوره؟
- خوبه ، ،اونم مثل من ندیده عاشقت شده
حسام: شرمنده تونم حلالم کنین
- حسام جان ،نمیشه بیشتر زنگ بزنی ،تا صداتو بشنوم
حسام: شرمنده خانومی ،اینجا اوضاع زیاد مناسب نیست،واسه همین اجازه نمیدن زیاد صحبت کنیم
- باشه عزیزم
حسام: نرگسم ،کاری نداری ،باید قطع کنم ،بچه های دیگه باید تماس بگیرن با خانواده هاشون
- مواظب خودت باش
حسام: تو هم مواظب خودت و پسرمون باش ،خیلی دوستت دارم ،یا علی
با قطع شدن تماس ،گریه ام شدت گرفت
تمام امیدم این بود که قراره زود برگرده
در نبود حسام از خونه غافل شده بودم با زهرا رفتیم خونه رو تمیز کردیم
و باهم رفتیم بازار یه کم خرید واسه خونه کردیم
آخرای عید بود و من خوشحال برای دیدن عشقم
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 عشق در یک نگاه💗
قسمت52
از آخرین تماسمون ،حسام دیگه تماس نگرفت، دلشوره گرفتم ،ولی خودمو قانع میکردم به اینکه
حتمن اجازه نداره زنگ بزنه ،یا حتمن خطا خراب شده
دلشوره امانمو بریده بود
چند شب ،پشت سر هم خوابهای آشفته میدیم
با دیدن خوابها ،دلواپسی و دلشوره هام زیاد شد
یه روز صدای زنگ در اومد
چادرمو سرم کردم در و باز کردم
بابا بود
لباس مشکی به تن داشت
- سلام بابا جون
بابا: سلام دخترم
- اتفاقی افتاده؟
بابا: نه بابا جان، لباست و بپوش بریم جایی
( توی راه دلم مثل سیر و سرکه میجوشید ،مسیری که میرفتیم سمت معراج بود ،تپش قلبم شدت گرفت )
- بابا جون داریم میریم معراج؟
( بابا دستش اشکای چشمشو پاک میکرد
رسیدیم معراج و زهرا و مامان و اقا جواد با چند نفر دیگه هم بودن)
دلم نمیخواست از ماشین پیاده شم
دلم نمیخواست چیزی به من بگن
که نمیتونم باورش کنم
دست و پام میلرزید
بابا در و برام باز کردو زیر بغلمو گرفت
زهرا و مامان با دیدنم شروع کردن به گریه کردن
وارد یه اتاقی شدیم
یه تابوت وسط اتاق که با پرچم ایران تزیین شده بود
نشستم کنار تابوت
به عکس روی تابوت نگاه کردم
عکس حسام من بود
زبونم نمیچرخید
شروع کردم به پاره کردن پلاستیک دور تابوت
که بابا و زهرا اومدن جلو و نذاشتن باز کنم
منم جیغ میکشیدم
- برین کنار، مگه حسام من اینجا خوابیده نیست ،مگه این تابوت عشق من نیست ،چرا نمیزارین ببینمش ( بعد ها متوجه شدم که به خاطر پرتاب بمب ،سر حسام از بدنش جدا شده بود و به همین خاطر نمیزاشتن ببینمش)
حسامم بلند شو ،حسام نمیزارن صورت خوشگلت و برای آخرین بار ببینم
حسامم بهشون بگو ،من بدون تو میمیرم
اقای من مگه قول ندادی اتاقمونو رنگ بزنی ،
تو که بد قول نبودی عشق من
اینقدر عاشق رفتن بودی که حتی دلت نمیخواست پسرت و بغل کنی
حسام من بدون تو چیکار کنم، مگه قول نداده بودی منم همرات میبری
چقدر بی وفایی چقدر راحت فراموش کرد
اینقدر گریه کردم که از هوش رفتم
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#تلنگرانہ 🌱
باخودتمیگےفقط؛
یھچتسادسهمین !
ولے↯
حواستباشہ؛¡
اونلبخندۍڪھرویلبتھ↓
آغازسرازیرےِگنـــــاهه🙃
گفتندشھیدگمنامه...😇
پلاکهمنداشت❗️
اصلاهیچنِشونهاۍنداشت🔍
امیدواربودمزیرپیراهنشاسمشرونوشته🕊
باشه،امانوشتهبود:⬇️
اگربراۍخداستبگذارگمنامبمانم💚🌿
#شهیدانھ♨️
#تلنگرانھ🖇
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
•~🕊~•
قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى
اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا میگویم❤️
و از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید🌱
--سورهیوسفآیـ۶ـه--
#شُکردرسختےها
آخرین صحبتی را که با ایشان قبل از شهادتش کردید، خاطرتان است؟
همسر شهید:
بله؛ یادم است که من برای پیاده روی اربعین به کربلا رفته بودم و به میگفت در زمانی که آنجا هستی، برای شهادتم دعا کن و از آقا کم نخواه و در آخرین صحبتی و البته آخرین تماسی که باهم داشتیم از او پرسیدم چه دعایی در حرم حضرت عباس(ع) برایت کنم؟ مکثی کرد و گفت دعا کن اربعین، کربلایی شوم و من در جوابش گفتم انشالله میشوی و تلفن قطع شد و آقا نوید در روز اربعین به شهادت رسیدند.
ما را به دوستان خود معرفی کنید 👇🏻🌱
کانال رسمی شهید نوید صفری🥀
از ارادت همسرتان به اهل بیت برای ما بگویید؟
خانم کشوری: آقا نوید ارادت بسیار زیادی به امام رضا(ع) و حضرت رقیه (س) داشتند، ولی قرائت قرآن را به نیت حضرت زهرا (س) می خواندند و توسلاتشان برای شهادت را با حضرت رقیه درمیان میگذاشتند و قبل از شهادت، دوستاش دیده بودند که در حرم حضرت رقیه(س) خیلی به ایشان توسل میکردند. روز قبل از شهادتش روز عید غدیر، دو بار خواب دیده بودند که دختری سه ساله به منزل پدری شان آمده و به آنها گفتند که من به این جا آمدم تا هرکاری که دارید را برایتان انجام دهم و در زمانی که میخواستند به عملیات بروند برای شهادتشان به ایشان متوسل شده بودند
مارا به دوستان خود معرفی کنید 👇🏻🥀
کانال رسمی شهید نوید صفری 😢