eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
نوید دلها 🫀🪖
{🌧☔️} 🌀خدا ما را منفعت‌طلب آفریده است و دین‌داری یعنی منفعت‌طلبی؛ منفعت‌طلب نشوی، نمی‌توانی دین‌دار
{🌧☔️} 🌿میگن اون دنیا انقدر خدا بخاطر نداشته هات تو دنیا بهت میده که آرزو میکنی ای کاش خدا هیچی بهت نمیداد... پس باید برای نداشته هات خیلی شکر کنی... یه بچه ای بخواد شب بره جایی مهمونی تو به عنوان مادر نمیذاری زیاد غذا بخوره خونه... چون میگی تو مهمونی غذای بهتری بهت میدن.یکم تحمل کن... لذت های این دنیا در برابر لذت های اون دنیا چیزی نیست... همه غصه ها برای اینه که یقین نداریم خدا میخواد بهمون بی نهایت بده‌. اگه در این دنیا چیزی در تو از دست رفت ولی غصه نخوردی یعنی باور داری خدا میخواد بهت بی نهایت بده.😊❤️ 👤استاد عظیمی
شده‌باعکس‌کسـےحـرف‌دلت‌رابزنـے؟! ودلت‌رابـھ‌همین‌شیوه‌تسلابدهـے!♥ https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری 💛❤️
نماز همہ‌حرفش‌نمازاوݪ‌ۅقٺ! همہ‌فعاݪیتش‌نمازاوݪ‌ۅقٺ! درهرشرایطےنمازاوݪ‌ۅقٺ! باجماعٺ‌ودرمسجد، یاباخانواده‌درخانه! بابچہ‌هابه‌مسجدمیرفٺ، براےنمازجماعٺ! درمھمانےیادرمسافرٺ‌برایِ‌برادرِکوچیکش، ڪه‌طلبہ‌بۅدسجاده‌پھن‌میڪرد🙃 اۅن‌امام‌جماعٺ‌میشدوپدر، اهاݪےخانه‌ۅ خۅدش‌به‌اون‌اقتدامیڪردن! درس‌میداد،میگفٺ:نمازاۅݪ‌ۅقٺ‌ دراردۅهاےآمۅزشےمیگفت:نمازاوݪ‌وقٺ! درمیدان‌جنگ‌هم،نمازاوݪ‌ۅقٺ! یاداین‌حرف‌افتادم⇩ لبیك‌یاحسین‌یعنےنمازاۅݪ‌ۅقٺ🦋 /
مهمان امشب ما 😍🌱 شهید عبد المهدی ارادت ویژه ای به حضرت زهرا (س) داشت. به طوری که حتی حرمت اسم فاطمه را هم نگه می داشت. برش اول: یک روز به من گفت: چند فرزند دختر داری؟ گفتم: پنج فرزند. گفت: آیا اسم هیچ کدام از آنها را فاطمه گذاشته ای؟ بهترین نام برای دختر فاطمه است. برش دوم: دختر دومم مدام کفش هایش را گم می کرد و پا برهنه می آمد خانه. روزی باهم داشتیم می رفتیم مسجد جامع. باز کفش هایش را گم کرده بود و پا برهنه می آمد. گفت: بابا! اگر پاهایم زخم بشود، فرش های مسجد نجس می شود چه کار کنم؟ عبد المهدی بغلش کرد. به عبد المهدی گفتم: این دختر زیاد کفش هایش را گم می کند، یک بار دعوایش کن حواسش را جمع کند. گفت: چون هم نام فاطمه زهرا (س) نمی توانم بهش چیزی بگویم. راوی: زهرا سلطان زاده؛ همسر شهید کتاب کوچه پروانه ها؛ خاطرات شهید عبد المهدی مغفوری. نوشته اصغر فکوری. ناشر: لشکر ۴۱ ثار الله. نوبت چاپ: اول-۱۳۷۸٫ صفحه ۵ https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری🌱💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصد داریم امشب به نیابت از هدیه به ختم سوره ی خونده بشه وقت خوندن امشب ساعت 20الی23 ان شاءالله همگی حاجت روا 🤲🏻 https://eitaa.com/Navid_safare
بخشی از مناجات
https://eitaa.com/Navid_safare 🌱🥺🌱🥺🌱🥺 کانال رسمی شهید نوید صفری
۱۳ رسیدیم پیش شهدای قطعه ۴۰. همین جا بود که من گفتم می خواهم از شرط و شروط های خودم حرف بزنم. اسم این ۳ شرط را هم گذاشته بودم «مهریه ی معنوی». انگشتش را کشید روی صندلی. بعد دستمال تاشده ای از جیبش درآورد و خاک صندلی را گرفت. همین طور که می نشست گفت: «خدا به ما رحم کنه!» من هم خندیدم و شروع کردم به شمردن شرط ها؛ 1⃣«اول اینکه می خوام به من قول بدید که من بعداز ازدواج هم بتونم بیام پیش شهدا🌷، حتی اگه شده هفته ای ی بار زیارت یه شهید گمنام هم باشه قبوله.» طبیعی بود که این مهریه را با جان و دل قبول می کند. 2⃣«دوم شفاعت. باید من رو شفاعت کنید اون دنیا.» برای این قلم از مهریه ی معنوی اما شرط گذاشت: «به شرط اینکه 🌷 برام بکنید.» وقتی هم که که در جوابش گفتم: « انشاالله عاقبت شما به شهادت باشه.» گفت: «انشاالله باهم» و برایم از و که در انفجار حله شهید شده بود مثال زد و گفت: «منم برای شهادت شما دعا می کنم.» 3⃣سوم اینکه معرفت و درکی رو که روزی تون می شه به منم بگید، نفقه و رزق معنوی من باشه که براتون واجب بشه اصلاً. 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۱۰۴