عِندَما أَتَذكَّر أَن كُلَ شَئْ بِيَدَالله يَطمئِن قَلــــبى...
‹ وقتـــىيادمميـــفتـهكههــمهچـــيز
دســتخُداســتقلبــ♥️ـــمآروممــيگيره
💫بخشے از دست نوشته هاے شهید:
دوست دارم در منتهای بیڪسے باشم🙃
در منتهاے گمنامے دوست دارم بدنم زیر آفتاب
سه شبانهروز بماند. دوست دارم بدنم از زخمهاے
جاے پاے دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست
دارم سرم را از پشت سر ببرند، همه این ها را
دوست دارم زیرا نمیخواهم فرداے قیامت ڪه حضرتزهرا(س) براے شفاعت امت پدرش ظهور
میڪنند من با این جسم ڪم ارزش خود سالم
حاضر باشم🙂
دوست دارم وقتے نامه عمل من باز شد و سراسر
گناه بود حضرت اشارهاے و نگاهے به بدن من
ڪنند و بگویند به حسینم او را بخشیدم❤️
انشاءالله خدا ما را فرداے قیامت شرمنده
حضرت امابیها(س) قرار ندهد📿
به ما رحم ڪن اے ارحم الراحمین🤲
#شهیدانه/#شهید_نوید_صفری🕊♥️
بہ خدا گفت :
خداوندا عزیزترین بندگانت
چه کسانی هستند ؟
خداوند فرمود :
آنان که میتوانند تلافی کنند
'' امابه خاطر من میبخشند (:🌿''
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزها رفت و فقط حسرت دیدارِ رُخَت
مانده بر این دلِ یعقوبی ما، آقاجان!
#صاحبنا💚
#امام_زمان❤️
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
ابراهیم می گفت:
همسرشمابراۍخودِشماست،نهبراۍنمایش
دادنجلوۍدیگران..!
مۍدانۍچقدرازجوانانمردمبادیدنهمسر
بۍحجابشمابهگناهمۍافتند...!؟؟
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ❤️
「🦋🌱」
-میگفت..
مشکلکارهایماازکجاست،
مشکلاکثرماازناحیهزباناست!
وقتیدرخانه،سریکموضوعسادهدلِفرزند
یاهمسرترامیشکنیوبااوتندیمیکنی،
آیامتوجههستیکهخودتراازبرکاتالهی
محروممیکنی؟!
پناهمیبریمبهخداازاینزبان!💔
#آیتاللهفاطمینیا🥀
•https://eitaa.com/Navid_safare
چله#دعای_فرج😍
روز: پانزدهم
به نیت:↷
شهید رضا رحیمی 💚
۱_تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج)
۲_حاجت روایی شما بزرگواران
۳_عاقبت بخیری همه جوونااا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
کانال رسمی شهید نوید صفری♥️
چله#زیارت_عاشورا
به نیابت از#شهید_نوید_صفری
هدیه به#امام_حسین(ع)
حاجت روایی شما بزرگواران😍
روز: یازدهم
ڪانال رسمـے شهیـد نوید صفرے♥️
🌙⃟❤️ #ثارالله
تنگهدلم...
برایکربلا'برایبینالحرمین:)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت87
بعد تمام شدن کلاس رفتیم سمت دفتر بسیج
چند تقه به در زدیم و وارد شدیم
- سلام
سارا: سلام
خانم منصوری: سلام بچه ها خوبین،تعطیلات خوش گذشت
سارا: عالی
به سارا یه نگاهی کردمو خندم گرفت ،با چه ذوقی گفت
منصوری : بچه ها بشینین
نشستیم روی صندلی و به عکسای روی میز نگاه میکردیم
عکسای راهیان نور
با دیدن عکسا خاطره ها تو ذهنم نقش بست
یه دفعه در اتاق باز شد
و هاشمی به همراه صادقی وارد شدن
بلند شدیمو بعد از احوالپرسی دور میز نشستیم
صادقی: همین الان یه خبر به ما دادن
منصوری: چه خبری؟
صادقی: قرار یه شهید گمنام بیارن دانشگاه
سارا: واااییی خدای من ،یعنی یه شهید میارن اینجا
منصوری: خدا رو شکر بلاخره بعد از چند سال موافقت کردن ،حالا کی میارن شهید و؟
صادقی: پنجشنبه
هاشمی یه نگاهی به من کرد و گفت: حالتون خوبه خانم هدایتی ؟
یه دفعه اشکم جاری شد
سارا: الهی قربونت برم ،چرا گریه میکنی
- الان باید چیکار کنیم
هاشمی: باید واسه مراسم استقبال شهید آماده شیم
منصوری: آیه تو ایده ای نداری؟
- من الان تو شوکم ،باید یه کم فکر کنم
هاشمی لبخند زد و گفت: باشه ،فقط زودتر ،البته خودمم چند تا ایده دارم ،حالا شما هم طرحتون و بگین هر کدوم بهتر بود انجام میدیم
- چشم
صادقی : پس کارا رو سپردم دست شما ،خیالم راحت باشه؟
هاشمی: خیالتون راحت...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت88
خدا حافظی کردیم و از اتاق اومدیم بیرون
از دانشگاه زدیم بیرون سوار ماشین شدیمو راهی خونه شدیم
خیلی خوشحال بودم
اینقدر خوشحال که رفتم توی اتاق و مشغول فکر کردن به اینکه چه طور استقبال شهید بریم که در خور مقام و شخصیتش باشه
اینقدر فکر کردم که زمان از دستم در رفت و هوا تاریک شد با شنیدن صدای اذان بلند شدمو رفتم وضو گرفتم و برگشتم توی اتاق
سجاده مو پهن کردم نمازمو خوندم بعد نماز زیارت عاشورا خوندم
نشستم کنار سجاده مشغول ذکر گفتن شدم که یه دفعه یادم اومد که چیکار کنیم
بلند شدمو رفتم سمت گوشیم شماره هاشمی رو گرفتم
که جواب نداد
گوشیمو گذاشتم کنار و سجادمو جمع کردم رفتم از اتاق بیرون امیر و سارا روی مبل نشسته بودن
- چه طورین مرغ عشقا
سارا: اه نپوسیدی توی اتاق
- نخیر
سارا: حالا این همه تو اتاق بودی هیچی به فکرت رسید
- اره
سارا: چی ؟
- بعدا بهت میگم ،الان فعلا گشنمه
همین لحظه در خونه باز شد و بابا وارد اتاق شد
رفتم نزدیکش
- سلام بابا جون ،خسته نباشی
بابا انگار عصبانی بود آروم جواب سلاممو داد و از کنارم رد شد
رفتم سمت آشپز خونه
- مامان گشنمه غذا آماده نشد؟
مامان: چرا آماده است! ظرفا رو بزار رو میز
- ساراااا،دل بکن از شوهر جان ،بیا میزو آماده کن
مامان: من به تو میگم تو به سارا میگی؟
- عع مامان خسته ام اذیت نکن...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت89
دور میز نشسته بودیم و مشغول غذا خوردن شدیم
بابا: آیه تو کسیو میخوای؟
غذا پرید تو گلوم ،امیرم محکم میزد به پشتم که با دست بهش اشاره کردم کافیه
یه لیوان آب خوردم و چیزی نگفتم
بابا: نشنیدی چی گفتم
مامان: احمد آقا ،بزار بعدأ صحبت کنیم
بابا: بعدأ،تو میدونی وقتی پسر حاجی اومده میگه دخترت یکی و میخواست واسه چی گفتین من بیا خواستگاریش ،دلم میخواست زمین دهن باز کنه برم داخل
- بابا جان پسر حاج مصطفی بد متوجه شده
بابا: خوب تو چی گفتی بهش شاید من متوجه بشم
- بابا جان من اصلا نمیخوام ازدواج کنم ،نه با این پسر نه با هیچ کس دیگه ای
بابا: مگه دسته خودته ،آبروی چندین چند ساله مو به خاطر یه حرف احمقانه تو به باد رفت
مامان: احمد آقا ،حالا که طوری نشده ،اومدن خواستگاری جواب منفی شنیدن آسمون که به زمین نیومده
بابا نگاهی به من کرد
بابا: آیه از الان اولین خواستگاری که اومد داخل این خونه مورد تایید من بود باهاش ازدواج میکنی
- اما بابا...
بابا: کافیه دیگه چیزی نمیخوام بشنوم
بغض داشت خفم میکرد،بلند شدمو رفتم سمت اتاقم درو بستمو روی تختم دراز کشیدم و شروع کردم به گریه کردن صدای زنگ گوشیمو شنیدم
نگاه کردم هاشمی بود
اصلا نمیتونستم تو این شرایط باهاش صحبت کنم گوشیمو خاموش کردم و پرت کردم روی میز صبح زود بیدار شدمو دست و صورتمو شستم و لباسامو پوشیدم بدون اینکه سمت آشپز خونه برم از خونه زدم بیرون رفتم سمت دانشگاه
کلاسم نزدیک ظهر شروع میشد ولی به خاطر تدارک مراسم باید زودتر میرفتم تا کارا رو شروع کنیم بعد از مدتی که به دانشگاه رسیدم اول تو محوطه نگاه کردم دیدم ماشین هاشمی نیست متوجه شدم هنوز نیومده رفتم یه گوشه نشستم و مشغول کتاب خوندن شدم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
گاهـےبعضےنگـاهها...🙂🌱
چشـمدلراروبـهسوےخـدا❤️
بازمیڪند:)🚪
مخصوصـااگـرآننگـاهازقـاب🖼
چشمانـےآسمانـےباشد☁️🦋
مراقبدلـمباشعزیزبـرادرم🥺🌷
شادےروحشهداصلوات📿
بارالها..!
امیدوارمگناهانیراکه
تابهحالکردهامببخشیوازسرِ
تقصیراتاینبندهپُرگناهبگذری
خدایا..!
تورابهاباعبداللهالحسین(ع)قسممیدهم
کهماراازفیضِشهادتمحرومنفرما
وازپدرومادرودوستانخویش
میخواهمکهفقطوفقطبرایِمظلومیتِ
حضرتثارالله(ع)گریهکنند...
#شهیدوحیدزمانینیا🪴
https://eitaa.com/Navid_safare 🌸
[ #واجبه_مثل_نماز 📬]
💌پیامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) :
گروهى هستند كه نه پيامبرند و نه شهيد ولى مردم به مقامى كه خداوند به خاطر امربهمعروف و نهىازمنكر به آنان عطا فرموده غبطه مى خورند.
📚مستدركالوسائل،ج۱۲،ص۱۸۲
قراره حسرت بخوری😩؟!
یا به اون مقام برسی🌱...؟!
🌺کانالرسمیشهیدنویدصفری
نوید دلها 🫀🪖
[ #واجبه_مثل_نماز 📬] 💌پیامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) : گروهى هستند كه نه پيامبرند و نه شهيد ولى م
اگه امر به معروف و نهی از منکرت صحیح نباشه ، از اون مقام دورت هم میکنه😕...
مهربانی ، قاطعیت و احترام رو تو گفتارت داشته باش😊👌🏼
انشاءالله روش درست انجام این واجب رو هم کنار هم یاد میگیریم😍
#واجبه_مثل_نماز 😉
.
.
صبحکهازخواببیدارمیشوی
مؤدببایستوصبحترابا
سلامبهامامزمانتشروعکن
وبگوآقاجاندستمبهدامانت
خودتیاریامکن ...🌿
#آیتاللهبهجت✨
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
در حال آماده کردن پک های احیا هستیم
ان شاءالله عکس و فیلم هم فرستاده میشه 😍🦋
ان شاءالله همگی حاجت روا 🤲🏻
https://eitaa.com/Navid_safare