eitaa logo
نذیر
178 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
748 ویدیو
17 فایل
راهکارهای مهارتی در تحکیم خانواده و آسیب‌های اجتماعی جامعه، رسانه و فضای مجازی مرتبط با خانواده آی دی جهت دریافت نظرها و پیشنهادها: @V_sh655
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ خطرناکترین زندان ، زندان خرافات و ذهن است. هر انسانی باید یک بار دیگر خود را خلق کند. 🎙 دکتر ابراهیمی دینانی ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ خاک قم گشته مقدس از جلال فاطمه نور باران گشته این شهر از جمال فاطمه گر چه شهر قم شده گنجینه علم و ادب قطره‌ای باشد ز دریای کمال فاطمه... میلاد مظهر عصمت و نجابت؛ حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و روز دختر بر تمام دختران عفیف ایران زمین مبارک باد... ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 🦋 🎙 سخنران مرحوم کافی 🎙 استاد عالی 🎙 حجت‌الاسلام مجتهدی تهرانی 🎙و ... ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 💠 بانوی پربرکت 🔸حجت الاسلام انصاریان 🌸 ۱ ذی القعده، سالروز ولادت بانوی آب و آینه، خواهر شمس الشموس، بانوی کرامت حضرت معصومه سلام الله علیها را تبریک می‌گوییم. ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 📗 کتاب صوتی "مهمان ناخوانده" نسرین دختری است که بعد از فوت پدر و مادرش، با مادربزرگش زندگی می‌کند. مادربزرگ که همه به او «عزیزخانوم» می‌گویند، چند دوست هم‌سن و سال خود دارد ولی به شدت به نسرین وابسته است. این وابستگی سبب شده که نسرین به هیچ مسافرت و تفریحی نرود. «زری»، خاله ی نسرین، متوجه این وضعیت است و از مادربزرگ خواهش می‌کند اجازه دهد نسرین به همراه دختر او به سفر مشهد مقدس بروند. نسرین برای تنها نماندن مادربزرگ این پیشنهاد را رد می‌کند که این کار سبب پیش آمدن کدورتی بین عزیز خانم و دخترش زری می‌شود. در همین حال دوستان عزیزخانوم که هم‌سن او هستند، پیشنهاد می‌کنند که دسته جمعی به مناسبت ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها) به شهر قم بروند. این سفر آغاز می‌شود و چهار دوست در کنار یکدیگر راهی قم می‌شوند و ... ⏱ ۱۵۳ دقیقه 🔻کاری از ایران صدا 👇دریافت ۶ فصل فایل صوتی ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 🎧 کتاب صوتی "مهمان ناخوانده" 🎤 نسرین دختری است که بعد از فوت پدر و مادرش، با مادربزرگش زندگی می‌کند. مادربزرگ که همه به او «عزیزخانوم» می‌گویند، چند دوست هم‌سن و سال خود دارد ولی به شدت به نسرین وابسته است. ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ ✨﷽✨ 🦋 🌼 اصل در کار نیک و بد، نیت شماست ✍برخی از ما به اشتباه تصور می‌کنیم که یک گناه، زمانی گناه است که فقط پیامد و نتیجه بدی داشته باشد. به‌طور مثال، وقتی کسی به کسی تهمتی می‌زند یا توهین می‌کند، فکر می‌کند که اگر دل او را نشکند این کار او گناه محسوب نمی‌شود. در حالی که این تصور کاملاً اشتباه است، چون اگر بنا بر این باشد؛ پس وقتی به کسی هم نیکی می‌کنیم، تا او شاد نشود، نیکی ما بدون اجر و ثواب است. وقتی یک فعل گناه صادر شد؛ اصل، نیت بدی است که به پشتوانۀ آن کار بد اتفاق می‌افتد، نتیجه آن هرچه باشد زیاد مهم نیست. در کار خیر هم به همین منوال است. برای عاق والدین‌ شدن نیازی به نفرین والدین نیست. هرچند نفرین کار را سخت‌تر و بخشش را تقریباً غیرممکن می‌سازد. ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 💙 *﷽* 💙 *یڪے دیگر از زیبایے هاے زندگے* ؛ وجود پیچ و خم هاے مشکل ساز در مسیر زندگیست. آدمہاے منفے بجاے لذت بردن از زیبایے هاے این مسیر حواسشان بـــــــہ پيچ و خم هاے زندگیست. اما آدمہاے مثبت بجاے توجہ بـــــــہ پیچ و خم هاے مسیر، از زيبايے هاے آن لذت مے برند. از زیبایے هاے زندگے لذت ببر تا با حسرت بــــــہ مقصد نرسے ... ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ ✅هر مردی احتیاج به چهار زن دارد!!! ✨اولین زن اوست! زنی که با مهربانی او را بزرگ می‌کند و به او راه رفتن را یاد می‌دهد با عشق به او حرف زدن و راه درست زندگی را نشان می‌دهد! ✨زن دوم اوست! که با او غیرت را یاد می‌گیرد و هم‌بازی شدن را! ✨زن سوم اوست! کسی که عشق را با او تجربه می‌کند؛ همراه شدن و یکی شدن! ✨اما آخرین زن و از همه مهم‌تر؛ اوست! که دنیا را با او تجربه می‌کند! ❤️💗💞 👤دکتر الهی قمشه ای ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 🦜 گوشه‌ای از خلقت آفرینش رو در ۶۰ ثانیه ببینید ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 🌹 یکشنبه‌‌های ماه ذی‌القعده🌹 سیدبن‌طاووس نمازی ویژه یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده از رسول خدا﴿ﷺ﴾روايت کرده كه فضائلش این است: ✅کسیکه بجا آورد توبه‌اش مقبول و گناهش آمرزيده شود. ✅با ايمان بميرد. ✅دينش گرفته نشود. ✅قبرش گشاده و نورانى گردد. ✅والدينش ازاو راضى گردند. ✅مغفرت شامل حال والدين او و ذريّه او گردد. ✅توسعه رزق پيدا كند. ✅ملك الموت با او در وقت مردن مدارا كند و به آسانی جان او بيرون شود. چگونگی انجام این 👇 💠غسل کرده، وضو گرفته و چهار رکعت نماز بجا آورید ( ۲ نماز ۲ رکعتی مثل نماز صبح) 💠 در هر رکعت یکبار سوره حمد، سه‌بار سوره توحید، یکبار سوره فلق، یکبار سوره ناس؛ 💠بعد از پایان ۴ رکعت: هفتاد بار استغفار نموده و در پایان یک بار "لا حول و لا قوّة إلا باللّه" بگویید. 💠سپس بگویید: "یا عزیز یا غفّار اِغفِر لی ذُنوبی و ذُنوبِ جَمیعِ المؤمنین و المؤمنات فَإنّهُ لا یَغفِرُ الذّنوبِ إلّا أنت" 💐 امروز اولین یکشنبه این ماه است👌 ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ ✅ مردم چه می گویند؟؟ 🌱می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدربزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟... گفت: مردم چه می‌گویند؟!... 🌱می خواستم برای مدرسه، به مدرسه سرکوچه‌مان بروم. مادرم گفت: فقط مدرسه غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه میگویند؟!... 🌱به رشته‌ انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 🌱میخواستم با دختری ساده و صاف و صادق ازدواج کنم. مادرم گفت: من اجازه نمیدهم. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 🌱میخواستم پول مراسم عروسی را سرمایه‌ی زندگی‌ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟... گفتند: مردم چه میگویند؟!... 🌱میخواستم به اندازه‌ی جیبم خانه‌ای در پایین شهر اجاره کنم. همسرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 🌱می خواستم یک ماشین مدل پایین در حد وسعم بخرم، زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 🌱میخواستم بمیرم،‌ بالای سرم بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: قبرستان حاشیه شهر، زنم فریاد کشید. دخترم گفت: چه شده؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... .... از دنیا رفتم! ✅برای مراسم ترحیمم خواستند مجلس ساده‌ای بگیرند. خواهرم داد زد و گفت: مردم چه می گویند؟!... ✅از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم رفت و سنگ قبری با نقش صورتم سفارش داد و گفت: مردم چه میگویند؟!... ✅ حالا من در اینجا،‌ تنهای تنها در حفره‌ای تنگ خانه کرده‌ام و تمام سرمایه‌ام برای قبرم جمله‌ای بیش نیست: 🌱 مردم چه میگویند؟!... ✅مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، الان لحظه‌ای نگران من نیستند!!! هیچکدامشان کنارم نیستند!!! من هستم و اعمالم، نه پدر و مادرم، نه برادرم،‌ نه خواهرم، نه همسرم،‌ نه فرزندانم و نه هیچکس دیگری کاری برایم نمی‌کنند!! ✅و تمام عمرم فدای این جمله شد: مردم چه میگویند؟؟؟!!! ✅و چه نيكو فرموده قرآن كريم: 🍂و تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه ُ📚 سوره احزاب آیه ۳۷ و از حرف مردم می‌ترسيدى و حال آنكه خداوند سزاوارتر است از اينكه از مخالفت امر او بترسى‏. ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 🔴 در 🔹 بر مزار بی خانه‌ای نوشته بودند: 🔸شکر خدا بالاخره صاحبِ خانە و مکان خویش شدم. 🔹 بر سنگ قبر فقیری نوشته بودند: 🔸پا برهنه به دنیا آمدم، پابرهنه زیستم و پا برهنه به آخرت برگشتم. 🔹 روی سنگ ثروتمندی خواندم: 🔸همه کس را با پول راضی کردم، اما فرشته ی مرگ را نتوانستم راضی کنم. 🔹 بر مزار دلشکسته ای چنین نگاشته شده بود: 🔸قیامتی هست، تلافی می کنم. 🔹 بر گور جوانی چنین خواندم: 🔸یکدیگر را نیازارید. به خدا قسم پشیمان خواهید شد. 🔹 بر قبر کودکی نوشته بودند: 🔸خوشحالم بزرگ نشدم تا به درنده ای تبدیل شوم. 🔹 بر مزار مادری نگاشته بودند: 🔸 تو رو خدا مواظب بچه هایم باشید. 🔹 بر قبر دیوانه ای نوشته بودند: 🔸 هوشیار به دنیا آمدم، هوشیار زیستم، اما بخاطر رفتارهایتان خودم را به دیوانگی زده بودم. 🔹بر سنگ قبر دکتری چنین خواندم: 🔸 همه چیز چاره و درمانی دارد غیر از مرگ! 🔹دنیا مزرعه ی آخرت است. به عاقبت خود بیندیشیم که چه کاشته ایم، چون به جز آن درو نخواهیم کرد... 🔸 از مکافاتِ عمل غافل مَشو 🔸 گندم از گندم بروید... جُو ز جُو ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 🌼 که ترس نداره ✍️حاج آقا قرائتی: از حضرت علی علیه السلام سؤال شد که چرا مرگ را دوست داری و گاهی می‌فرمایی که انس من به مردن از علاقه طفل به پستان مادرش بیشتر است. حضرت در پاسخ فرمودند: چون نمونه الطاف خدا را در دنیا دیدم یقین پیدا کردن که آن خدایی که در دنیا آنقدر به من لطف کرد و مرا در راه فرشتگان و پیامبرانش سوق داد ، در روز قیامت هم مرا فراموش نخواهد کرد، آری من از مقصد و نوع برخورد و پذیرایی‌های آن خدای بزرگ در آن روز حساس دلهره ای ندارم. 📚معاد، استاد قرائتی، ۱۸۴ تذکر: البته این علاقه به مرگ برای کسیست که به آنچه خدا از او خواسته تا حد قابل قبولی عمل کرده و برای مرگ آماده شده است. اگر توانستیم اینگونه باشیم، دیگه خود به خود ترس بیجا از مرگ از دلهای ما خواهد رفت. ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 🌷شوخی عجیب و معنادارِ یک شهید با حجّة الإسلام و المسلمین حاج علی اکبری رئیس فعلی ائمهٔ جمعهٔ کشور، در دوران دفاع مقدّس 🌷 فقط ۳۰ ثانیه به این مطلب فکر کنیم شاید........... ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 👈❣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 👈❣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 👈❣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 👈❣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 👈🦋 سلام بر حسین 👈🦋 و بر على بن الحسین 👈🦋 و بر فرزندان حسین 👈🦋 و بر اصحاب و یاران حسین ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ ‼️ "بیوه زن" و "حضرت داوود(علیه السلام)" 💌 بیوه زنى نزد حضرت داوود(علیه السلام) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ حضرت داوود(علیه السلام) فرمود: خداوندِ عادلى است که هرگز ظلم نمى کند! مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟ زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم ریسندگى مى کنم ، دیروز شالِ بافته شده‌ی خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم. ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهی‌دست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاشِ کودکانم را تأمین نمایم. هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود(علیه السلام) را زدند! حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد. ناگهان ده نفر تاجر به حضورِ داوود(علیه السلام) آمدند و هر کدام صد دینار(جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود(علیه السلام) از آن ها پرسید: علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست؟ 👈 "ادامه‌ی داستان را در پست بعد بخوانید"... 💌 عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم! ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه‌ی سرخ رنگی بسته بندی شده به سوى ما انداخت. آن را گشودیم و در آن شال بافته شده ای را دیدیم! به وسیله آن قسمتِ آسیب دیده کشتى را محکم بستیم... و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم! و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او صدقه بدهى. حضرت داوود(علیه السلام) به زن متوجه شد و به او فرمود : "پروردگار تو" در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود: این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، "آگاهتر" از دیگران است. ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 🥀 نمـیدۅنـم‌چـرا: وقــت نـداریـم‌نمـاز‌بخۅنـیم! وقــت نـداریـم‌قـرآݩ‌بخۅنـیم! وقـت نداریـم‌بـا‌خـدا‌حـرف‌بزنیـم! وقـت نداریـم‌بـا‌امام‌زما‌ݩ‌حـرف‌بزنیم! امـا۲۴ساعـتہ‌این‌گۅشۍ‌دستمونہ.. - حقیقتا‌ تباهیم! ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ ڪترے مخصوص خانمهایے ڪہ زیاد سرشون تو گوشیه😂‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ ⚠️دنیای فردا و گسترده تر شدن ابعاد جنگ شناختی با کمک هوش مصنوعی ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 💕 تصویر زیبای روی برگ 🦋🖌 توسط هنرمندی از اندونزی ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 👈 هفت یا هشت سالم بودم، با سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد ۳۵ زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته‌ای آزارم می‌ داد. پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه از جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد گفت: آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز می‌کرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی به مادرم یکی هم به حاج صبوری! مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من! ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟ چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه كتاب های روان‌شناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه...! ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 💠 👈 مادر شوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت: تو توانستی در عرض سی روز پسرم را وادار به انجام نمازهایش در مسجد بکنی؛ کاری که من طی سی سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم....! عروس جواب داد: مادر داستان سنگ و گنج را شنیده‌ای؟ می‌گویند سنگ بزرگی راه رفت و آمد مردم را سد کرده بود، مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد. با پتکی سنگین نود و نه ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد. مردی از راه رسید و گفت: تو خسته شده‌ای، بگذار من کمکت کنم. مرد تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد. طلای زیادی زیر سنگ بود.... مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود؛ گفت: من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است. مرد گفت: چه می‌گویی من نود و نه ضربه زدم دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی! مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند، مرد اول گفت: باید مقداری از طلا را به من بدهد، زیرا که من نود ونه ضربه زدم و سپس خسته شدم دومی گفت: همه‌ی طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم... قاضی گفت: نود و نه جزء آن طلا از آن مرد اول است، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن از آن توست. اگر او نود ونه ضربه را نمیزد، ضربه صدم نمی‌توانست به تنهایی سنگ را بشکند. و تو مادر جان سی سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم...! چه عروس خوش بیان و خوبی، که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد و نگفت: بله مادر من چنینم و چنانم، تو نتوانستی و من توانستم. بدین گونه مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بی ثمر نبوده است.... اخلاق اصیل و زیبا از انسان اصیل و با اخلاق سرچشمه می‌گیرد. جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود می‌دانند کم نیستند. اما خداوند از مثقال ذر‌ه‌ها سوال خواهد كرد. ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army