eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
10.8هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
6.3هزار ویدیو
476 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ قلبــ مــرا هـواے تو پر مےڪند باهرسلام با حـرمـٺ حال مےڪند دارم یقین ڪه حضرٺِ عالےجنابِ عشق ڪربُـــبَلا نصیــبِ من امسـال مےڪندالسَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ ⚘وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ⚘وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ ⚘وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن 😍✋ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💖 😍✋ 🤍 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ 💖 یا اباصالحَ المَهدي 🤍 یا خلیفةَالرَّحمن 💖 و یا شریڪَ القران 🤍 ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ 💖 سیِّدے و مَولاے 🤍ْ الاَمان الاَمان هنوز اگر تو بیایی دوباره می‌شوم آغاز اگر چه خسته‌تر از آفتاب برلب بامم اللهمَّ بِحَقِ زهرا(عَلَیْهاسَلٰامُ) 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
اے نَفَس‌هاے تو عطرآگین یاس اے بہ جان خود حرم را داده پاس ✨اے ‌خوشا با تو بہ سردارےِ نور یارےِ مهدے بہ هنگام ظهور عاشقان را با تو دیگر عهدے اسٺ آن علمدارے تو با مهدے اسٺ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
بانوے ایرانے...! غرب تو را نشــانہ رفتـــہ است چــون خـوب مـے داند تـو قـلـ♡ـب یک خـانـوادہ اے... ↫پس علـمدار« حیــــاے فاطمـــے» در جبهہ ے جنگ نـرم باش↬ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✍هر کس نمــاز دوشنبه را بخواند ثواب ۱۰ حج و ۱۰ عمره برایش نوشته شود دو رکعت ؛ در هر رکعت بعد از حمد یک آیة‌الکرسی ، توحید ، فلق و ناس بعد از سلام ۱۰ استغفار🌸🍃 🌸✨هر کس در روز دوشنبه دو رکعت نمازحاجت بگذارد و پس از نماز در سجده هفتاد مرتبه《 》بگوید تـوانگـر شـود✨ 📚 صحیفه مهدیه ۱۴۰ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔴 پزشکان بیمارستان شفا مجبور شده‌اند که به علت قطع جریان اکسیژن نوزادان را از دستگاه انکوباتور جدا کنند 🔸تا این لحظه دو نوزاد به دلیل قطع شدن برق بیمارستان فوت شدند. همه کودکان و بیماران این بیمارستان  تنها  چند ساعت فرصت دارند. همچنین منابع فلسطینی اعلام کردند که فقط در حال حاضر پیکر نزدیک به ۸۰ شهید در حیاط بیمارستان الشفاء غزه منتظر محیا شدن شرایط تدفین هستند. 🌪 🇵🇸 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیداری معنوی یعنی همین. مردم مستضعف فکری ولی خوش سیرت جهان در هنگام ظهور همینجوری به صفوف حق‌طلبان اضافه خواهند شد حتی اگر تا اون لحظه نام ولی‌عصر ارواحنافداه به گوششون نخورده باشه. ده‌ها بار این کلیپ زیبا رو دیدم ولی سیر نشدم. (اولین شخص حاضر در ویدیو یک اینفلوئنسره معروفه) @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💢 خانه اش پایین آمده، ولی حجابش نه!! به کمک کنندگان گفت: من خوبم... تا کسی به او دست نزند!! شکوه در زمان جنگ!! عفت در زمان برهنگی!! 🔻 آفرین بر زنان غزه... چیزهایی به ما آموختند که ما بلد نبودیم!!! 🔻 آفرین بر جامعهٔ پاکان و راستگویان. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
این کالاها را نخریم تا سودش در جیب اسرائیلی‌ها نرود بخشی از پول شما بمب می‌شود روی سر مردم فلسطین! از سرلاک، کیت‌کت، مگی، کافی میت، نسکافه و دنت گرفته تا دامستوس و سیف و صابون‌های لوکس ، کوکاکولا، پپسی جزء کالاهای اسرائیلی است که در بازار فراوان است و دانسته و ندانسته مصرف کردیم. می‌‌توانیم در حمایت از فلسطین با تحریم این کا‌لاها از پر شدن جیب اسرائیلی‌ها جلوگیری کنیم. برای اینکه یک کالا اسرائیلی باشد لازم نیست که خود کارخانه دقیقا در تل آویو باشد. تحت لیسانس بودن، سهامداری و سرمایه‌گذاری اصلی برای آنها بودن و سودی که بابت برند باید به شرکت اصلی داده شود و… همه این‌ها می‌شود منفعت مالی برای اسرائیل. نگوییم که کارخانه‌اش در ایران هست پس آن کالا ایرانی است. در ایران تولید می‌شود اما بخشی از سود فروش برای صاحب نام و برند و… است امام خمینی(ره) فرمودند: «مسلمین باید از استعمال کالاهای اسرائیلی خودداری کنند و رابطه با اسرائیل و عمّال آن، چه رابطه تجاری، چه رابطه سیاسی حرام و مخالفت با اسلام است.» @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️همبستگی جالب طرفداران تیم فوتبال رئال سوسیداد اسپانیا با مردم غزه آقایون فوتبالی و فوتبال دوست نکنه ماها عقب بمونیم و شرمنده بچه های و بشیم ناراحتی و گریه و چند پست کافی نیست تو سالن ها و باشگاهها و استادیوم ها باید چندتا حرکت مشتی بزنیم @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔴یکی از جملات مهم و پرتکرار در فضای مجازی در حال حاضر ، جمله‌ی سید حسن نصرالله سیدحسن نصرالله: نسل ما نابودی اسرائیل و آزادی فلسطین را خواهد دید. عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴😭🏴 ⚫️🇵🇸 گورهای دسته جمعی؛ در یک زمین شنی در کنار بیمارستان اندونزی ، جایی که اجساد ناشناس دفن می شوند. 🌪 عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️صدراعظم آلمان: ایران ابر قدرت خاورمیانه است و قدرت نظامی عجیبی‌ دارد. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🚨ترامپ، منجی صهیونیست ها؟! ➕ قیاس ترامپ با کوروش هخامنشی توسط یهودیان صهیونیست! 🎞 ضرب سکه کوروش و ترامپ! معبد سوم و سکه ترامپ: ⭕️ خیال خام ایدئولوژیک ترین قوم تاریخ، از همبستگی بساط زر و زور و تزویر تو این روزها تعجب نکنید. 📌 دیپلمات روسی ویاچسلاو ماتوزوف: "از دیدگاه اسلام و ارتودُکس، ساخت معبد سوم به معنای آمدن دجال و پایان جهان است. این آخرالزمان است، نابودی عمومی بشریت. بدون این معبد، شیطان یا دجال نمی‌تواند وظیفه خود را انجام دهد." ✍ یهودیان دقیقاً دیدگاه مخالف دارند: برای آنها این ناجی است، نه دجال. اما این معبد برای طرفداران دین یهود بسیار مهم است که معتقدند در مرکز معبد باید تاج و تختی وجود داشته باشد که ماشیاخ (منجی خودساخته‌ی صهیونیست ها) ادعا می کند. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 پایان انسانیت در غزه؛ بیمارستان‌ها از برق و اکسیژن تهی شده‌اند 🔻 حملات پی در پی رژیم صهیونیستی به بیمارستان‌های غزه، باعث ایجاد شرایطی فوق بحرانی برای بیماران و مجروحان شده است. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍بولدوزرهای رژیم صهیونسیتی و شهدای مقاومت💔😡 🌪 🏴🇵🇸 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
خدایا🤲 خدایا🤲 💠بحق شیرخواره امام حسین علیه السلام کودکان فلسطین را👶 بحق حضرت رقیه، دختران فلسطینی رو🧕 🍁بحق حضرت قاسم بن الحسن ، نوجوانان فلسطین👩‍🚀 ❇️بحق حضرت علی اکبر علیه السلام جوانانشون رو🙋‍♂ بحق حضرت زینب س زنان فلسطینی رو 🧕 🕊و بحق شهدای کربلا همه رزمندگان اسلام🥷🥷🥷 علی الخصوص فلسطینی رو نصرت عنایت فرما و شر دشمنان اسلام رو به خودشون برگردان👹 به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد✅ همین الان دعای فرج رو زمزمه کن💚 🌪 🏴 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📚پروتکل هشتم کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون(قسمت‌ هشتم ، بخش دوم) 🔰منظور از مسائل ،حساس تمایلات علای
🔰مقام معظم رهبری «مدظله العالی» در رابطه با کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون: 🔹️کتاب پروتکل های دانشوران صهیون را بخوانید و از خواندن آن غفلت نکنید ، بخوانید و هر جا رسیدید در بسیج روشنگری کنید ... جالب اینجاست که دانشوران در پروتکل ها به دشمنی دیرینه با بشریت اعتراف می کنند. یک ملت باید دشمن را بشناسد ، نقشه دشمن را بداند ، خود را مجهز کند در مقابل دشمن . « در دیدار نخبگان بسیجی با رهبر معظم اتقلاب در شهریور سال ۱۳۸۴ » 💢شما میتوانید سلسله قسمت های (( )) را با این هشتک دنبال بفرمایید. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_دویست_و_
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ فردا صبح، صمد زودتر از همه‌ی ما از خواب بیدار شد. رفت نان تازه و پنیر محلی خرید. صبحانه را آماده کرد. معصومه و خدیجه را بیدار کرد و صبحانه‌شان را داد و بردشان مدرسه. وقتی برگشت، داشتم ظرف‌های شام را می‌شستم. سمیه و زهرا و مهدی هنوز خواب بودند. آمد کمکم. بعد هم رفت چند تا گونی سیمان را که توی سنگر بود، آورد و گذاشت زیر راه‌پله. بعد رفت روی پشت‌بام را وارسی کرد. بعد هم رفت حمام. یک پیراهن قشنگ برای خودش از مکه آورده بود. آن را پوشید. خیلی بهش می‌آمد. ظهر رفت خدیجه و معصومه را از مدرسه آورد. تا من غذا را آماده کنم، به درس خدیجه و معصومه رسیدگی کرد. گفت: « بچه‌ها! ناهارتان را بخورید. کمی استراحت کنید. عصر با بابا می‌رویم بازار. » بچه‌ها شادی کردند. داشتیم ناهار می‌خوردیم که در زدند. بچه‌ها در را باز کردند. پدرشوهرم بود. نمی‌دانم از کجا خبردار شده بود صمد برگشته. گفت: « آمده‌ام با هم برویم منطقه. می‌خواهم بگردم دنبال ستار. » صمد گفت: « باباجان! چند بار بگویم تنها جنازه‌ی پسر تو و برادر ما نیست که مانده آن‌طرف آب. خیلی‌ها هستند. منتظریم ان‌شاءاللّه عملیاتی بشود، برویم آن‌طرف اروند و بچه‌ها را بیاوریم. » پدرش اصرار کرد و گفت: « من این حرف‌ها سرم نمی‌شود. باید هر طور شده بروم، ببینم بچه‌ام کجاست؟! اگر نمی‌آیی، بگو تنها بروم. » 💥 صمد نگاهی به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: « پدر چان! با آمدنت ستار نمی‌آید این‌طرف. اگر فکر می‌کنی با آمدنت چیزی عوض می‌شود، یاعلی. بلند شو همین الان برویم؛ اما من می‌دانم آمدنت بی‌فایده است. فقط خسته می‌شوی. » پدرش ناراحت شد. گفت: « بی‌خود بهانه نیاور. من می‌خواهم بروم. اگر نمی‌آیی، بگو. با شمس اللّه بروم. » 💥 صمد نشست و با حوصله‌ی تمام، برای پدرش توضیح داد جسد ستار در چه منطقه‌ای جا مانده. اما پدرش قبول نکرد که نکرد. صمد بهانه آورد شمس اللّه جبهه است. پدرش گفت: « تنها می‌روم. » صمد گفت: « می‌دانم دلتنگی. باشد. اگر این طور راضی و خوشحال می‌شوی، من حرفی ندارم. فردا صبح می‌رویم منطقه. » پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت؛ اما شب رفت خانه‌ی آقا‌شمس‌اللّه. گفت: « می‌روم به بچه‌هایش سری بزنم. » 💥 بچه‌ها که دیدند صمد آن‌ها را به بازار نبرده، ناراحت شدند. صمد سربه‌سرشان گذاشت. کمی با آن‌ها بازی کرد و بعد نشست به درسشان رسید. به خدیجه دیکته گفت و به معصومه سرمشق داد. گوشه‌ای ایستاده بودم و نگاهش می‌کردم. یک‌دفعه متوجه‌ام شد. خندید و گفت: « قدم! امروز چه‌ات شده. چشمم نزنی! برو برایم اسپند دود کن. » گفتم: « حالا راستی‌راستی می‌خواهی بروی؟! » گفت: « زود برمی‌گردم؛ دو سه روزه. بابا ناراحت است. به او حق بده. داغ دیده است. او را می‌برم تا لب اروند؛ جایی که ستار شهید شده را نشانش می‌دهم و زود برمی‌گردم. » به خنده گفتم: « بله، زود برمی‌گردی! » خندید و گفت: « به جان قدم، زود برمی‌گردم. مرخصی گرفته‌ام. شاید دو سه روز هم نشود. حالا دو تا چای بیاور برای حاج‌آقایتان. قدر این لحظه‌ها را بدان. » 💥 فردا صبح زود پدرشوهرم آمد سراغ صمد. داشتم صبحانه آماده می‌کردم. گفت: « دیشب خواب ستار را دیدم. توی خواب کلافه بود. گفتم ستارجان! حالت خوب است؟! سرش را برگرداند و گفت من صمدم. رفتم جلو ببوسمش، از نظرم پنهان شد. » بعد گریه کرد و گفت: « دلم برای بچه‌ام تنگ شده. حتماً توی خاک دشمن کنار آن بعثی‌های کافر عذاب می‌کشد. نمی‌دانم چرا از دستم دلخور بود؛ حتماً جایش خوب نیست. » 💥 صمد که می‌خواست پدرش را از ناراحتی درآورد، با خنده و شوخی گفت: « نه بابا. اتفاقاً خیلی هم جایش خوب است. ستار الان دارد برای خودش پرواز می‌کند. فکر کنم از دست شما ناراحت است که این‌طور اسم‌های ما را به هم ریختید. » 💥 چشم غره‌ای به صمد کردم و لب گزیدم. صمد حرفش را عوض کرد و گفت: « اصلاً از دست من ناراحت است که اسمش را برداشتم. » بعد رو کرد به من و گفت: « حتی خانمم هم از دستم ناراحت است؛ مگر نه قدم خانم! » شانه بالا انداختم. گفت: « هر چه می‌گویم تمرین کن به من بگو حاج ستار، قبول نمی‌کند. یک بار دیدی فردا پس‌فردا آمدند و گفتند حاج ستار شهید شده، باید بدانی شوهرت را می‌گویند. نگویی آقا ستار که بردارشوهرم است، چند وقت پیش هم شهید شد. » این را گفت و خندید. می‌خواست ما هم بخندیم. اخم کردیم. پدرش تند و تیز نگاهش کرد. 💟ادامه دارد... نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_دویست_سی
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ 💥 صمد که اوضاع را این‌طور دید، گفت: « اصلاً همه‌اش تقصیر آقاجان است‌ها! این چه بلایی بود سر ما و اسم‌هایمان آوردید؟! » پدرشوهرم با همان اَخم و تَخم گفت: « من هیچ بلایی سر شما نیاوردم. تو از اول اسمت صمد بود، وقی شمس‌اللّه و ستار به دنیا آمدند، رفتم شهر برایتان یک‌جا شناسنامه بگیرم. آن‌وقت رسم بود. همه این‌طور بودند. بعضی‌ها که بچه‌هایشان را مدرسه نمی‌فرستادند، تازه موقع عروسی بچه‌هایشان برایشان شناسنامه می‌گرفتند. تقصیر ثبت احوالی بود. اشتباه کرد اسم تو که از همه بزرگ‌تر بودی را نوشت ستار. شمس‌اللّه و ستار که دوقلو بودند، نمی‌دانم حواسش کجا بود، تاریخ تولد شمس‌اللّه را نوشت 1344 و مال ستار را نوشت 1337. موقع مدرسه که شد، رفتیم اسمتان را بنویسیم، گفتند از همه بزرگتر کدامشان است؟! تو را نشان دادیم. گفتند این ستار است، بیاید کلاس اول. بقیه هم حالا وقت مدرسه‌شان نیست. خیلی بالا پایین دویدم؛ بلکه شناسنامه‌هایتان را درست کنم؛ نشد. » صمد لبخندی زد و گفت: « آن اوایل خیلی سختم بود. معلم که صدایم می‌زد ستار ابراهیمی؛ برّوبر نگاهش می‌کردم. از طرفی دوست‌ها و هم‌کلاسی‌هایم بهم می‌گفتند صمد. این وسط بدجوری گیر کرده بودم. خیلی طول کشید تا به این اوضاع عادت کردم. » صمد دوباره رو کرد به من و گفت: « بالاخره خانم! تمرین کن به حاج‌آقایتان بگو حاج ستار. » گفتم: « کم خودت را لوس کن. مگر حاج‌آقا نگفتند تو از اول صمد بودی. » صمد دیگر پی حرف را نگرفت و به پدرش گفت: « آقا جان! بهتر است شما یک دوش بگیری تا سرحال و قبراق بشوی. من هم یک خرده کار دارم. تا شما از حمام بیایی، من هم آماده می‌شوم. » 💥 پدرشوهرم قبول کرد. من هم سفره‌ی صبحانه را انداختم. خدیجه و معصومه را از خواب بیدار کردم. داشتم صبحانه‌شان را می‌دادم که صمد آمد و نشست کنار سفره. گفت: « قدم! » نگاهش کردم. حال و حوصله نداشتم. خودش هم می‌دانست. هر وقت می‌خواست به منطقه برود، این طور بودم کلافه و عصبی. گفت: « یک رازی توی دلم هست. باید قبل از رفتن بهت بگویم. » 💥 با تعجب نگاهش کردم. همان طور که با تکه‌ای نان بازی می‌کرد، گفت: « شب عملیات به ستار گفته بودم برود توی گروهان سوم. اولین قایق آمده بود تا برویم آن طرف رود. نفراتم را شمردم. دیدم یک نفر اضافه است. هر چی گفتم کی اضافه است، کسی جواب نداد. مجبور شدم با چراغ‌قوه یکی‌یکی نیروها را نگاه کنم. یک‌دفعه ستار را دیدم. عصبانی شدم. گفتم مگر نگفته بودم بروی گروهان سوم. شروع کرد به التماس و خواهش و تمنا. ای کاش راضی نمی‌شدم. اما نمی‌دانم چی شد قبول کردم و او آمد. آن شب با چه مصیبتی از اروند گذشتیم. زیر آن آتش سنگین، توی آن تاریکی و ظلمات زدیم به سیم‌خاردارهای دشمن. 💥 باورت نمی‌شود با همان تعداد کم، خط دشمن را شکستیم و منتظر نیروهای غواص شدیم؛ اما گردان غواص‌ها نتوانست خط را بشکند و جلو بیاید. ما دست‌تنها ماندیم. اوضاع طوری شده بود که با همان اسلحه‌هایمان و از فاصله‌ی خیلی ندیک روبه‌روی عراقی‌ها ایستادیم و با آن‌ها جنگیدیم. 💥 یک‌دفعه ستار مرا صدا کرد. رفتم و دیدم پایش تیر خورده. پایش را با چفیه‌ام بستم و گفتم برادرجان! مقاومت کن تا نیروها برسند. آن‌قدر با اسلحه‌هایمان شلیک کرده بودیم که داغِ‌داغ شده بود. دست‌هایم سوخته بود. » 💟ادامه دارد... نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
👆 هرمؤمنی بعدازفرایض و هنگام خواب به خواندن این آیه(۲۶آل عمران) مداومت نمایدفقر از او زایل شود و ابواب رزق براو مفتوح گردد ومالش زیاد گردد 📚قرآن درمانی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌹 یا طبیب القلوب 🌷‌آیت الله حسن زاده آملی: برادرم اگر درد داری، یکی از نامهای شریف خداوند، " " است. به قول خواجه حافظ رحمة الله علیه : عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست 📔 کتاب تازیانه سلوک، ص ۳۳ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸✨ هر کس آیه ۱۱ سوره جمعه را بنویسد و با خود داشته باشد درتجارت موفق شود✨   📚مخزن الاوفاق۱۷۳ مطالب مشابہ↩️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸✨هـــــر روز ۷۸۶ مرتبه 《 بسم الله الرحمن الرحیم 》 را بخوان و سپس ۱۳۲ مرتبه صلوات بفرست ✨ 📚 اسماﺀ الحسنی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕