مهدی سماواتی1_243514163.mp3
زمان:
حجم:
3.81M
#مناجات_شعبانیه
با صدای #مهدی_سماواتی
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُکَ وَاْسمَعْ نِدائى اِذا نادَیْتُکَ»
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
www.shia-news.com4_6001048002414772713.mp3
زمان:
حجم:
3.25M
#دعای #ندبه
🎤 #محسن_فرهمند
مولای مهربان وتوای عشق من سلام
عجل ولیک الفرج آقای من سلام
درندبه های جمعه توراجستجوکنم
زیباترین بهانه دنیای من سلام
تعجیل درظهور مولا 14مرتبه #صلوات
متن و ترجمه دعای ندبه 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/142
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷زیارت #امام_زمان(عج) در روز جمعه
🎤با نوای استاد #فرهمند
متن و ترجمه زيارت امام زمان عج 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/152
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
87.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَسیرِ عِشقِ حٌسِینَم اَسیرْ میمیرَم
بِه شٌوقِ کَرببلاٰیَشْ حَقیر میمیرَم
لِباٰسِ نٌوکَریَت دِادهْ اِعتباٰر مَرا
اَگر چِه نوٌکرَم اَماّ اَمیر میمیرَم..
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
🌹اَلسَلامُ عَليَڪ يا اباعَبدِالله🌹
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سلام_امام_زمانم 😍✋
دیـدن روی شمـا کاش میسـر میشد
شام هجران شما کاش که آخرمیشد
بین ما "فاصله ها" فاصله انداختهاند
کاش این فاصله با آمدنت سر میشد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌴"شاید این جمعه بیاید شاید ":😢🌴
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای
با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای
زیباتر از این نام ندیدم به جهان
سید علی حسینی خامنه ای
سلامتی رهبر عزیزمان صلوات✋
♥️ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ♥️
#رهبرانه
#حضرت_آقا
#امام_خامنه_ای
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
| درعشـق،تواقتـدابہزهـراڪردۍ
| صدپنجـرهنور،برجهـانبازڪردۍ✨
| آرامـشورستگــارۍعالمرا
| درخیمـہچـادࢪٺمهیـاڪردۍ😌❤️
#ریحانه #حجاب
#چادر #عفاف
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💙🍃
🍃🍁
#نمازےویژه_درروزجمعہ
✍در بحار از حضرتامیرالمؤمنین(ع) منقول است ڪه حضرترسول(ع) فرمودند: هر ڪه بخواهد دریابد فضیلت روز جمعه را پس بجا بیاورد.
💫پیش از ظهر چهاررڪعت نماز که قرائت ڪند
💫 در هر رڪعت یڪ مرتبه سوره(حمد) و پانزده مرتبه سوره (قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدُ)
💫 پس چون از نماز فارغ شود استغفار نماید.هفتاد مرتبه (أسْتَغْغِرُ اللّهَ رَبَّی وَ أتُوبُ إلَیهِ) و بعد پنجاهمرتبه (لاحَوْلَ وَ لا قُوهِ إلاّ بِاللّهُ) و پنجاه مرتبه بگوید (لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ) و پنجاه مرتبه بگوید (صَلّی اللّهُ عَلی النِّبیِّ الاُمِّیِّ وآلِهِ)
💯✍پس چون این عمل را بجا آورد از جاے خود برنمیخیزد تا خداوند او را از آتش دوزخ آزاد فرماید و نمازش را میآمرزد و مینویسد حقتعالی از براے او به هر حرفی ڪه بیرون آمده از دهان او (یعنی در این نماز شریف و اعمال) ثواب یڪ حج و یڪ عمره و بنا میڪند از براے او به عدد هر حرفی یڪ شهرے در بهشت و عطا میفرماید به او ثواب هر ڪسی را ڪه نماز ڪرده باشد در مسجدهاے جامع شهرها با پیغمبران وبرآورده شدن تمام حاجات شرعیہ
#سوره_درمانے
#رونق_کسب
✍🏻هرگاه ڪسے بعد از نمازِ
روز جمعه آیه ۲۶ سوره اعراف را
بنویسد
و در منزل یا مغازه خود
آویزان کند ، روزیش زیاد گردد✨
📚 اسرار المقاصد ۱۰۱
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌼🌿🌼🌿🌼
🌿🌼🌿
🌼🌿🌼
🌿
🌼
@zohoreshgh
❣﷽❣
#نماز_هرشب_شعبان
#نماز_شب_بیست_و_یکم_ماه_شعبان
شعبان :فرمود هر که در شب بیست و یکم هشت رکعت نماز گذارد ( هر دو رکعت به یک سلام) در هر رکعت بعد از حمد هر یک از توحید و معوذتین را یک بار بخواند خداوند به عدد ستارگان آسمان برای او حسنات نویسد و به عدد آن درجات بلند کند و سیئات محو نماید( ترجمه اقبال، ج2، ص945).
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌼
🌿
🌼🌿🌼
🌿🌼🌿
🌼🌿🌼🌿🌼
ندای قـرآن و دعا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۵ با این ڪارش مهیا جیغی زد پسرا سه نفر بودند و شهاب تنه
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۱۶
در کنار جسم خونین شهاب زانو زد شوڪه شده بود باور نمے کرد که ایڹ شهاب است
نگاهی به جای زخم انداخت جا بریدگی عمیق بود حدس زد که چاقو خورده بود تکانش داد
_آقا ... شهاب .سید توروخدا یه چیزی بگو
جواب نشنید شروع کرد به هق هق کردن بلند داد زد
_کمک کمک.... یکی بهم کمک کنه
ولی فایده ای نداشت نبضش را گرفت کند میزد از جای خود بلند شد و سرگردان دور خودش می چرخید
با دیدن تلفن عمومی به سمتش دوید
تلفن را برداشت و زود شماره را گرفت
_الو بفرمایید
_الو یکی اینجا چاقو خورده
_اروم باشید لطفا، تا بتونید به سوالاتم جواب بدید
_باشه
_اول ادرسو بدید
....._
_نبضش میزنه؟
_آره ولی خیلی کند
_خونش بند اومده یا نه
_نه خونش بند نیومده
_یه دستمال تمیز روی زخمش میزاری و آروم فشار میدی
_خب دیگه چیکار کنم
_فقط همین...
مهیا نزاشت خانومه ادامه بده زود تلفنو گذاشت و به طرف پایگاه رفت....
و یک دستمال پیدا کرد کنار شهاب زانو زد نگاهی به او انداخت رنگ صورتش پریده بود لبانش هم خشک و کبود بودند
_وای خدای من نکنه مرده شهاب سید توروخدا جواب بده
دستمال را روی زخمش گذاشت از استرش دستانش می لرزیدند محکم فشار داد که شهاب از درد چشمانش را آرام باز کرد
مهیا نفس راحتی کشید تا خواست از او بپرسید حالش خوب است... شهاب چشمانش را بست
_اه لعنتی
با صدای امبولانس خوشحال سر پا ایستاد
دو نفر با بلانکارد به طرفشان دویدند بالای سر شهاب نشستند یکی نبضشو میگرفت یکی آمپول میزد
مهیا کناری ایستاد و ناخن هایش را از استرس می جوید...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌻🍃🌻.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۶ در کنار جسم خونین شهاب زانو زد شوڪه شده بود باور نمے کر
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۱۷
در سالن بیمارستان گوشه ای نشسته بود نیم ساعتی می شد که به بیمارستان آمده بودند و شهاب را به اتاق عمل برده بودند
با صدای گریهی زنی سرش را بلند کرد با دیدن مریم همراه یه زن و مردی که حتما مادر و پدر مریم بودند حدس زد که خانواده ی شهاب راخبر کردند
با اشاره دست پرستار به طرف اتاق عمل،
مریم همراه پدرومادرش به سمت اتاق امدند...
مریم با دیدن مهیا آن هم با دست و لباسای خونی شوک زده به سمت او آمد
_ت... تو اینجا چیکار میکنی
مهیا ناخواسته چشمه ی اشکش جوشید و اشک هایش بر روی گونه هایش ریخت
_همش تقصیر من بود
مادر و پدر شهاب به سمت دخترشان امد
_همش تقصیر من بود
مریم دست های مهیا رو گرفت
_تو میدونی شهاب چش شده؟؟ حرف بزن
جواب مریم جز گریه های مهیا نبود مادر شهاب به سمتش امد
_دخترم توروخدا بگو چی شده شهابم حالش چطوره
پدر شهاب جلو امد
ــ حاج خانم بزار دختره بشینه برامون توضیح بده حالش خوب نیست
مهیا روی صندلی نشست مریم هم کنارش جای گرفت
مهیا با گریه همه چیزرا تعریف کرد....
نفس عمیقی کشید و روبه مریم که اشکهایش گونه هایش را خیس کرده بود گفت
_باور کن من نمی خواستم اینطور بشه اون موقع ترسیده بودم فقط می خواستم یکی کمک کنه
مریم دستانش را فشار داد
_میدونم عزیزم میدونم
در اتاق عمل باز شد
همه جز مهیا به سمت اتاق عمل حمله کردند...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌻🍃🌻.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌻.🍃🌻.═╝