#اعتمادبهنفس
من از وقتی دنیا اومدم لب شکری بودم...
با وجودی که جراحی روی صورتم انجام شده بود اما چهرم کمی زشت شده بود همیشه فکر میکردم با وجود این چهره هیچوقت نمیتونم ازدواج کنم و با قضیه کنار اومده بودم تازه لیسانس گرفته بودم که پسرخالم اومد خواستگاریم... اما مدتی بعد از ازدواج خیلی اذیتم میکرد ومیگفت از قیافم بدش میاد و ازینکه من زنشم پیش بقیه خجالت میکشه... اونرمان امکانات جراحی پلاستک مثل الان نبود که برای صورت من کاری بکنه... هفت سال از ازدواجمون میگذشت که دوتا بچه ی پنج و دوساله داشتم
همسرم که برعکس من چهره ی زیبا و جذابی داشت مدام ازم ایراد میگرفت و بهونه ای برای کتک زدن و تحقیر کردنم پیدا میکرد، یبار بهش گفتم اصلا چرا با من ازدواج کردی گفت یه غلطی کردم که حالا توش موندم، با این حرفش خیلی دلم شکست ...
ادامه دارد
کپی حرام