eitaa logo
ندای رضوان🇮🇷
5.1هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
91 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ به واسطه ارثیه ای که پدر مادرم به جا‌ گذاشته بود، و وضع مالی پدرم اوضاعمون خوب بود هم از طرف مادری هم پدری خیلی خوب بود هرچند نباید غافل از وضع مالی پدر خودم بشم دایی کوچکم مجرد بود و قصد ازدواج داشت مدتی بود دنبال یه دختر مناسب برای ازدواج میگذشت و هر جا میتونستیم براش یکیو پیدا میکردیم ی ایرادی میذاشت روش با کمک یکی از آشناهای خانوادگی ما موفق شد دختر خوبی رو پیدا کنه مومن بود ساکت و بی آزار خیلی مهربون بود اسمشم پریناز بود مادربزرگم از اول مخالفتش رو اعلام‌کرد میگفت هم تراز نیستیم و نمیشه داییم هم اهمیتت نمیداد و ورد زبونش شده بود پریناز وقتی دیدیم ول کنش نیست و خوشش میاد هر کاری میشد کردیم دلسرد بشه اما نشد و مادربزرگم همیشه میگفت که من نمیزارم پریناز زن هوشنگ من بشه ولی داییم مرغش یه پا داشت و تنها حرفی که میزد پریناز بود ✍ادامه دارد... ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮     @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
۲ پریناز واقعا مثل اسمش شبیه پری های توی نقاشی بود و واقعاً هم ناز زیادی داشت ته دلم بهش خیلی حسادت میکردم اون همه چیز داشت کامل بود اما من نه، اخلاق و رفتارش خوب بود و داییم انقدر اصرار کرد تا بلاخره وقتی دید مادربزرگم راضی نمیشه گفت که اگر نیاید خودم میرم خواستگاری و آبروتونو میبرم، مادربزرگ من از ترس آبروش و اینکه نقل مجالس نشه به اجبار به خواستگاری رفت پدر پریناز وضع مالی معمولی داشت نمی شد گفت وضع مالی شون خوب یا بد بود نسبت به ما تو سطح پایینی قرار داشتند از همون اول که پریناز و داییم عقد کردن ناسازگاری های مادربزرگ من شروع شد به شکل های مختلف به پریناز تیکه مینداخت اما پریناز برخلاف انتظار ما هیچی نمی گفت آروم آروم بی احترامی ها آنقدر گسترده شد که دیگه به جز مادرم و خاله هام منو دختر خاله ها و دختر دایی هامم دیگر به پریناز تیکه مینداختین هرچی که دلمون میخواست بهش میگفتیم ❌کپی حرام ⛔️
۳ انگار پریناز شده بود کیسه بکس عقده های ما که قرار بود روش خالی کنیم داییم که میدونست زنش رو اذیت میکنیم و پریناز فقط به خاطر این که دوسش داره در کنارش مونده اما خودشم رفتار خوبی نداشت وقتی براش لباس می خرید بهش میگفت تو خونه باباتم از اینا داشتی؟یا وقتی که نشستیم سر سفره داییم برای جلب توجه توجمع ما هم که شده بود بهش میگفت پرینا مامانت خورشت درست میکنه انقدر گوشت میریزه؟ به چشم می دیدم که پریناز هیچی نمیخورد و قاشق شو سرجاش میذاشت اذیت و آزار های خانوادگی ما ها انقدر ادامه داشت تا اینکه پریناز تمام حق و حقوقش رو بخشید و فقط گفت طلاق اون موقع من نفهمیدم چی شد ولی یادمه که یکبار به مامانم گفت انشالله خدا جواب همتونو بده روزگار منو سیاه کردید خودتون اومدید خواستگاری بعد از جدایی پریناز و داییم انگار مادر بزرگم خیلی خوشحال بود ولی داییم تازه به خودش اومد که چه اشتباه بزرگی کرده و زنش را از دست داده ❌کپی حرام ⛔️
۴ اون اولا همه دورش بودن اما به مرور انگشت ها به سمتش رفت همه می گفتند که تو نتونستی زنتو نگهداری هرچی دنبال پریناز رفت التماس کرد که برگرده پریناز حاضر نشد که برگرده آه پریناز همه ما رو گرفت من که با یه پسر از خانواده خودمون ازدواج کرده بودم با مخالفت و اذیت آزار شدید مادرش مواجه شدم وقتی گفتم می خوام طلاق بگیرم پدرم مخالفت کرد و گفت اجازه طلاق گرفتن نداری برو با همین بساز بین دختر دایی ها و دخترخاله ها من از همه بیشتر پریناز و اذیت کرده بودم و حالا آه اون بود که منو رها نمیکرد من مجبور شدم با یک شوهر رفیق باز بی مسئولیت و خوشگذران که ارزشی برای زن قائل نبود زندگی کنم اما انگار دست روزگار ول کن ما نبود که داییم یه بار برای اینکه حال و هواش عوض شه تصمیم گرفت بره شمال و کمی تفریح کنه ولی متاسفانه توی مسیر تصادف کرد و اسیب نخاعی دید و خبرش پخش شد، دکتر گفت داییم زمان زیادی برای درمان لازم داره و مشخصا درد زیادی هم میکشه ❌کپی حرام ⛔️
۵ تا اونروز هیچ کسی جرأت نداشت بگه که من گفتم ما داریم آه دل پریناز و پس میدیم مادربزرگم که نمی‌خواست قبول کنه بهم گفت اینا همش توهمات توئه بهش گفتم با دشمنی که بیخودی باهاش داشتی و دشمن تراشی که بیخودی برای دختر بیچاره کردی باعث شدی همه ما زندگی هامون اینجوری بشه همه بد کردیم ی نگاه به ما بکن همه یا بدبختیم یا طلاق گرفته و زندگی های داغون داربم پسرت که رو تخت بیمارستان داره جون میده منتظری خدا از اون بالا بیاد بهت بگه آره دل پریناز و شکستی دارم تقاصشو ازت میگیرم بس کنید دیگه برید ازش حلالیت بگیرید مادربزرگم تو ظاهر چیزی نشون نداد اما بعد فهمیدم که رفته و از پریناز حلالیت خواسته بود و اون هم بهش گفته بود من انقدر خوشبختم که شما و اذیت آزارتونو یادم نمیاد اما اگر از طرف من دارید اذیت میشید من حلالتون میکنم حلال کردن پرینا زندگی ما رو خوب نکرد ولی حداقل باعث شد به آرامش برسیم خواهش می کنم معیار سنجش آدما براتون پول وثروت نباشه پول نخ فرهنگ میاره نه اصالت، فکر می کردیم چون پول داریم همه باید غلام ما باشن و از همه برتریم اما باختیم و دیدیم خدا از همه توانا تره و من درس بزرگی گرفتم که دیگه کاری به کسی نداشته باشم و بخاطر دشمنی های الکی خودم رو قاطی نکنم تقاص دل شکستن خیلی سنگینه . ❌کپی حرام ⛔️