#زیادهخواهی ۱
من و خواهرم با هم جاری بودیم شوهرم خوب کار میکرد اما درامدش برکت نداشت چون عموما نصف درامد ماهانه ش هزینه دوا و درمان خودش میشد .
همیشه هم غر میزدم و میکفتم همه اونایی که همزمان با ما ازدواج کردند از جهت مالی خیلی جلو افتادند اما ما همچنان درجا میزنیم.
یه بار خواهرم گفت تو خیلی بی انصافی ناصر با این حال مریضش عین یه ادم سالم کار میکنه تو هنوز توقعت بالاست.گفتم تو نمیفهمی من بدبخت با نداری چطور سر میکنم.
وقتی رفت ناصر که توی اتاق صدای جروبحثمون رو شنیده بود خیلی ناراحت گفت ازین به بعد دکتر نمیرم شاید این قلب از کار بیفته هم من راحت میشم و هم حقوق بعد از مرگم همش پس انداز میشه برات و هرچی دلت خواست میتونی بخری.
دوسه سال گذشت و ناصر کمتر از قبل اظهار درد میکرد و به سختی با اصرار و تمنای مادرو برادرش پیگیر دکتر رفتن میشد.
ادامه دارد
کپی حرام
#زیادهخواهی ۲
تقریبا بمقدار خیلی خوب پول دستم میموند و پس انداز میکردم و بعد از چند ماه یه وسیله ی جدید میخریدم.خلاصه کل خونه رو نونوار کردم حالا نوبت ماشینمون بود یه صندوق قرض الحسنه ی خونگی ترتیب دادم و به اندازه ی چهار سهم برای خودم حساب باز کردم تا جایی که میشد از هزینه ها میزدم تا بتونیم پولی که برای تعویض ماشین میخوایم جور بشه.
یروز که قیمه درست کردم چون رب نداشتیم و میدونستم ناصر هم پولی نداره دوتا گوجه ی گندیده ی داخل جامیوه ای رو رنده ریز کردم و همراه با زردچوبه زیاد توی خورشت ریختم بدرنگ شده بود ولی طعم خوبی داشت.
سر سفره بچه ها غذاشون رو میخوردند اما ناصر گفت ضروری ترین نیازها رو از لیست خرید ماهانه حذف میکنی تا ماشینو بخری؟
اخه این انصافه من از سه وعده غذای روزانه فقط شام توی خونه هستم نهار و صبحونه یه لقمه نون پنیر میخورم اونوقت تو همین شام رو هم ازم دریغ میکنی.
ادامه دارد
کپی حرام
#زیادهخواهی ۳
خدا خیر بده خانم همکارم اقا رستمی رو که برای اون نهار بیشتر میفرسته گاهی منم دوقاشق ازش میخورم.
اخه اینم شد زندگی؟ چه بساطیه برامون درست کردی؟
اما غرغرای ناصر هیچ تاثیری در تصمیم گیری من نداشت گفتم هرچقدر دلت میخواد غر بزن اما من از تصمیمم کوتاه نمیام الان همه خواهربرادرای خودم و خودت بهترین خونه و زندگی و ماشین رو دارن اونوقت ماچی؟
با غصه گفت ببخشید اگه تاحالا با ناز و اطوارها و دکتر رفتنام پولای زحمت کشی تورو هدر دادم.ازینکه بهم تیکه انداخت و منظورش این بود که چون اون پول درمیاره و فقط خودش باید برای خرج کردنش تصمیم بگیره حرصم گرفت چندروز تو فکر این بودم که چطور میتونم خودم درامد زایی داشته باشم هیچ حرفه ای هم بلد نبودم تا اینکه یروز شیشه ی مغازه ای زده بود نیاز به پرستار نیمه وقت برای سالمند دارند.
شنیده بودم این ادمای پولدار این موقعا هزینه ی خورد و خوراک پرستار رو هم تامین میکنند شماره رو تو گوشیم سیو کردم و
ادامه دارد
کپی حرام
#زیادهخواهی ۴
وقتی رسیدم خونه زنگ زدم اقایی پشت خط توضیح داد و گفت خواهرو برادرم خارج زندگی میکنند منم برای درمان پسرم مجبورم مدتی برم خارج
یه خواهر عقب مونده ی ذهنی و جسمی دارم و کسی نیست بهش رسیدگی کنه و هرکسی بعنوان پرستار دوسه روز مشغول بوده اما یا خواهرم باهاشون مشکل داره یا پرستار پشیمون میشه اگه بمدت شش ماه ازش مراقبت کنی حقوق خوبی بهت میدم...
اون شب به همسرم که گفتم خیلی ناراحت شد و گفت تو توی زندگی هیچی کم نداری بخاطر زیاده خواهی هات داری با ابروی من بازی میکنی.من روز و شب با درد قبلم و سردردهای خیلی بدم زحمت میکشم تا شما چیزی کم نداشته باشید اما تو اصلا چیزی به چشمت نمیاد.
به حرفش اهمیت ندادم و رفتم به ادرسی که دیروز گرفته بودم.
سوگل خواهر اقای نادری چهل ساله و چاق بود مسوولیتهایی که بهم محول شده بود خیلی سخت و سنگین بود اما همه رو انجام میدادم تا بتونم حقوق خوبی بگیرم.
بچه هارو پیش خواهرم میذاشتم اما به کسی نگفته بودم کجا کار میکنم شبها خسته وکوفته به خونه برمیگشتم.
ادامه دارد
کپی حرام
#زیادهخواهی ۵
غذای اضافه مونده از خونه ی نادری رو به خونه میاوردم وبجای شام بخورد شوهرم و بچه ها میدادم ...همسرم در اون مدت خیلی باهام سرسنگین بود و من فکر میکردم بخاطر اینه که دارم میرم سر کار پس اهمیتی نمیدادم.
تا اینکه یروز صبح وقتی رفتم خونه ی سوگل دیدم همه ی درها بازه با عجله داخل سدم که سوگل رو روی تخت غرق در خون و کشته دیدم.همه وسایل زینتی وگرونقیمت دزدیده شده بود
وقتی با پلیس تماس گرفتم من رو بعنوان اولین مظنون بازداشت کردند
اقای نادری برگشت اما هیچکس باور نمیکرد من بیگناهم حتی همسرم بمن ظنین بود میگفت تو برای پول ممکنه هرکاری بکنی.
ولی دفعه بعد که به ملاقاتم اومد گفت حرفایی که زده رو از حرص و عصبانیت زده گفت برام وکیل گرفته تا بیگناهیم اثبات بشه.
چندروز بعد سارقین خونه حین فروش وسایل مسروقه دستگیر و اعتراف به قتل سوگل کردند و من ازاد شدم.
ادامه دارد
کپی حرام
#زیادهخواهی ۶
نادری جهت عذرخواهی ازین که بهم تهمت قتل زده مبلغ بسیار بالایی بهم پول داد حالا میتونستم بهترین ماشین رو بخرم.
اما همون سه هفته ای که توی زندان بودم فهمیدم پول و ثروت و مادیات هیچوقت به اندازه ی سلامتی و ازادی ارزش نداره.
همسرم بخاطر مشکل قلبش خیلی دقت پیش بابد عمل میشد این رو وقتی فهمیدم که یروز خواهرم با غصه گفت ناصر از ترس اینکه تو بخاطر هزینه های بیمارستانش پس بیفتی صداش در نمیشد.
اون پول رو صرف عمل ناصر کردم درسته هنوز ماشین رو تعویض نکردیم اما زندگی بدون ناصر برام معنی نداشت.
ناصر اول قبول نمیکرد اما وقتی تهدید کردم که اگه عمل نکنه طلاق میگیرم قبول کرد.
ابروی رفتم دیگه براحتی جمع نمیشد برای همین بخاطر ارامش بچه ها اومدیم شمال زندگی کنیم زندگی هنوز سختیهاش رو داره اما وجود بهضی چیزا خیلی مهمتر از پول و رفاهه..
من با زیاده خواهی و بی توجهی به بیماری همسرم و عزت نفس اون داشتم همه چی رو توی زندگیم خراب میکردم که به لطف خدا و بخشش ناصر دوباره همه چی درست شد
پایان
کپی حرام