eitaa logo
نگاهی نو
2.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
32 فایل
✍️ کنکاشی نو در ایران باستان 👈 اینجا از ایران و اسلام می‌گوییم آن گونه که بود... آن گونه که هست... 🇮🇷 صادقانه و بدون تعصب 🌺🌺 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282 ارتباط با ما: @coment_negahynov
مشاهده در ایتا
دانلود
خط ابداع دیوها بوده است؟! 😳 #خط #اهریمن #اوستا ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
ابداع خط توسط دیوها 😱😳 #باستان_گرایی #اوستا #خط #اهریمن ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
سنت شفاهی چیست ⁉️ #اوستا #خط #اهریمن #سنت_شفاهی ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
آموزش خط از دیوان 😳 #اوستا #خط #اهریمن ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
زن از نژاد اهریمن 👿 #اهریمن #اهورامزدا #زن_در_آئین_زرتشت ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
برابری اهریمن با اهورامزدا #اهریمن #اهورامزدا #زرتشت ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
زرتشتیان برخی حیوانات را اهریمنی می‌دانستند 🐢 #زرتشت #اهریمن ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
زرتشتیان و کشتار حیوانات 🔪 #زرتشت #احکام #اهریمن ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
از دید زرتشتیان مبدع خط چه کسی است⁉️ #اهریمن #ابداع_خط #زرتشت ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
کتیبه‌های هخامنشی 📜 #اهریمن #زرتشت #خط_میخی #هخامنشیان ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
یلدای ما، یلدای اونا❗️😳 (قسمت اول) 🌸 @Negahynov با کلافگی از اتاق بیرون اومدم و گفتم: «مامااااان! یه چیزی به این یلدا خانوم نمیگی؟!» 😤 مامان با خنده گفت: «مثلاً چی بهش بگم؟» 😁 یلدا، حق به جانب ولی بی حوصله، پشت سر من از اتاق اومد بیرون؛ کنترل تلویزیون رو برداشت و بدون این‌که روشنش کنه، نشست رو‌به‌روی تلویزیون. 😕 من که داشتم با نگاهم دنبالش می‌کردم، دوباره برگشتم سمت مامان و گفتم: «میگه نمی‌خوام فردا بیام خونه بابابزرگ اینا!» 😡 مامان یه خودکار گذاشت لای کتابی که داشت می‌خوند و کتاب رو بست. 📘 یلدا قبل از این‌که مامان حرفی بزنه، گفت: خاله جون، پارسالم و سالای قبل هم نباید می‌اومدم. اشتباه کردم! 😔 آخه تازه فهمیدم که یلدا یک جشن زرتشتی یا خورشیدپرستی بوده! خب به ما چه ربطی داره که بخوایم اونو جشن بگیریم؟! 🚫 تازه اگر دست خودم بود، اسمم رو عوض می‌کردم؛ به جای یلدا یه چیز دیگه می‌ذاشتم.» 😔 🌸 @Negahynov مامان بهش گفت: «عجب! یعنی تو توی ۱۴ سال گذشته، شبای یلدا تا صبح مشغول مراسم‌ها و کارهای خاصی بودی که به خدای روشنایی کمک کنی تا از خدای تاریکی شکست نخوره؟!» 😉 یلدا از تعجب داشت داشت شاخ درمی‌آورد! گفت: «سربه‌سرم می‌ذارید خاله؟» 😳 مامان با لبخند کم‌رنگی ادامه داد: «یا شایدم از شب تا صبح، با نگرانی و اضطراب داشتی کمک می‌کردی که ایزدِ مِهر یا همون خدای فروغ خورشید (۱) متولد بشه و صبح طلوع کنه!» 🤔 🌸 @Negahynov من دیگه از خنده غش کرده بودم. 😂😂 البته منم مثل یلدا متعجب بودم و هنوز درست نمی‌دونستم مامان داره چی میگه! گفتم: «آره. دقیقاً همین دومی بوده. میگم چرا یلدا رفته رشته تجربی! نگو می‌خواد مامایی بخونه که ایزد مهر رو راحت‌تر به دنیا بیاره!» 😂😜 یلدا اخم‌هاش رو توی هم کرد و گفت: «حالا ببینم تو که سال دیگه می‌خوای بری رشته ریاضی، چه گُلی به سر ایزد مهر می‌زنی، نرگس خانوم!» 😒 بعد رو کرد به مامان و گفت: «خاله میشه درست بگید قضیه چیه⁉️» 🌸 @Negahynov 📚 منابع: ۱- اوستا، یشت‌ها، ابراهیم پورداوود، بمبئی، ص ۴۰۵؛ شب یلدا، سیما سلیمانی، مجله بخارا، آذر و دی ۱۳۸۵، ش ۵۷، ص ۲۸۲ ادامه دارد... ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
یلدای ما، یلدای اونا❗️😳 (قسمت دوم) 📎لینک قسمت اول: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/3667 مامان گفت: «اول از همه، اینو بگم که زرتشتی‌ها نور و روز رو مخلوق اهورامزدا می‌دونند ✨ و شب و تاریکی رو مخلوق اهریمن. 😈 توی کتاب‌هاشون نوشته وقتی که اهورامزدا جهان و یک سِری چیزهای خوب رو آفرید، تمام اوقات، نیم‌روز بوده (۲). یعنی اصلاً شبی در کار نبوده.» گفتم: «آخ آخ! یعنی دو دقیقه نمی‌تونستن با آرامش چشماشونو روی هم بذارن. همش نور توی چشماشون بوده!» 😑 مامان خندید و وقتی دید یلدا داره با دقت و کنجکاوی به حرفاش گوش میده، ادامه داد: «تا این که اهریمن به آسمون حمله کرد و باعث ایجاد شب شد (۳). 🌑 دیگه از اون زمان به بعد، شب و روز درست شدند. شب، زمان غلبه و شرارت اهریمن هست و روز، زمان غلبه اهورامزدا و در نتیجه، تلاش و آبادانی و چیزهای خوب. 🌸 @Negahynov بنا بر این، شب یک پدیده بد و اهریمنی بوده. حالا به نظرتون هرچی شب طولانی‌تر باشه، طبق این افسانه زرتشتی، اوضاع بهتر هست یا بدتر❓» نصف حواسم پیش مامان بود و نصفش پیش یلدا. 🙄 یعنی بالاخره راضی میشه فرداشب بیاد مهمونی شب یلدا یا نه؟ 🤔 یلدا جواب مامان رو داد: «خب معلومه. بدتر». مامان پرسید: «و چه شبی از همه شب‌های سال، بلندتره؟» ⏳ من و یلدا دوتایی جواب دادیم: «یلدا!» 🗣🗣 مامان ادامه داد: «پس طبق تعالیم زرتشتی، شب یلدا بدترین و شوم‌ترین شب سال بوده (۴). ☠ طولانی شدن این شب، یعنی اهریمن داره بر اهورامزدا پیروز میشه و مردم باید یه جوری به اهورامزدا کمک کنند که شکست نخوره و دوباره صبح بشه (۵)‼️» 🌸 @Negahynov گفتم: «چه جوری بهش کمک می‌کردن؟!» 😳 مامان گفت: «خیلی اطلاعاتی در مورد شب یلدا در میان زرتشتی‌های دوران باستان وجود نداره (۶)؛ ولی کلاً کمک به اهورامزدا از طریق روشن کردن آتیش، دعا خوندن، عبادت (۷)، انجام کارهای خوب و هر چیزی که اهریمن از اون بَدش میاد، انجام می‌شده. 👿 در شب یلدا هم احتمالاً با بیدار موندن، دور هم جمع شدن (۸)، روشن کردن آتیش و شاید برگزاری دعا و نیایش، سعی می‌کردند به اهورامزدا کمک کنند. 🤔 خب، این از آیین زرتشت. 👌 حالا بریم ببینیم دیدگاه مهرپرست‌ها چی بوده. 🌞 🌸 @Negahynov 📚 منابع: ۲- بندهش، ص ۴۴-۴۵ ۳- همان، ص ۵۲ ۴- شب یلدا؛ علی بلوکباشی، ص ۴۵-۴۸؛ لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه یلدا ۵- پیکار روشنایی با سیاهی در شب تاریخی ایرانیان، زهرا آذرنیوش، روزنامه ایران، ۳۰ آذر ۱۳۹۶ ۶- جشن‌های ایرانی، پرویز رجبی، ۱۳۷۵، ص ۲۱۷-۲۲۱ ۷- به عنوان نمونه، ر ک: چکیده تاریخ کیش زرتشت، مری بویس، ترجمه عسکر بهرامی، ص ۱۳۲ و ۱۳۳ و ۲۱۱ ۸- ر ک: شب یلدا، سیما سلطانی (به نقل از ژاله آموزگار)، مجله بخارا، آذر و دی ۱۳۸۵، ص ۲۷۸-۲۷۹ ادامه دارد... ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
یلدای ما، یلدای اونا❗️😳 (قسمت سوم) 📎لینک قسمت دوم: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/3683 خب، این از آیین زرتشت. 👌 حالا بریم ببینیم دیدگاه مهرپرست‌ها چی بوده. 🌞 البته پیشنهاد می‌کنم قبل از بحث «ایزد مهر»، نرگس خانوم از جلوی تلویزیون بِره کنار! و حالا که سر پا وایساده، دو قدم بره آشپزخونه؛ اون ظرف میوه رو بردار بیاره تا ادامه بدیم.» 🍎🍊😉 🌸 @Negahynov یه نگاهی به تلویزیون خاموش انداختم و یه نگاهی به خودم که اصلاً حواسم نبوده و تمام این مدت، سرپا ایستاده بودم! 😳 همون‌جا نشستم و گفتم: «آخخخخخخ پاهام خشک شده! حالا یه کم استراحت کنم؛ بعد یه کاریش می‌کنیم.» 😩 یلدا هم گفت: «آره خاله، حالا بقیه‌شو بگید. میوه باشه برای بعد.» مامان گفت: «باشه. جونم براتون بگه که: یکی بود؛ یکی نبود؛ به قولِ مهرپرست‌ها، روزها همین طور داشت کوتاه و کوتاه‌تر می‌شد و شب‌ها بلند و. بلندتر. 🌑 تا این که رسیدند به بلندترین شب سال. یعنی شب آخر پاییز و اول زمستون. ❄️ این شب، طول کشید و طول کشید تااااا این که خدای فروغ خورشید یا همون مهر یا میترا (که یک ایزد مذکر بود) متولد شد. بعد از اون، صبح شد و روزها شروع کردند به بلندتر شدن. 😌 مهرپرست‌ها هم همین سال‌روز تولد مهر و تموم شدنِ اون شب شوم رو هر سال جشن می‌گرفتند.» (۹) 🌸 @Negahynov یه نگاهی به یلدا انداختم و با خنده گفتم: «یلدا جون، عزیزم! واقعاً برات متأسفم! اسم، نحس‌تر از این نبود روی تو بذارن؟!» 😜 مامان سریع گفت: «اتفاقاً جالبه که بدونید کلمه «یلدا» اصلاً ایرانی نیست. این اسم رو نه زرتشتی‌ها روی شب اول زمستون گذاشتند و نه مهرپرست‌ها...» ☝️ پریدم وسط حرف مامان و گفتم: «یلدا جون! جمله قبلی رو اصلاح می‌کنم. این دفعه دیگه جمله سؤالی نیست. خَبَریه: عزیزم وااااااقعاً برات متأسفم. اسم، نحس‌تر از این نبود روی تو بذارن. نقطه، سر خط!!» 🙃 یلدا از جاش بلند شد و دوید سمت من. منم بلند شدم و فرار کردم... 🏃 چند دور، دورِ هال رو دنبال هم چرخیدیم تا این که مامان با این جمله، جون مَنو نجات داد: «یلدا جان، خاله بیا بشین. ادامَش به نفع تو هستا!» 😉 یلدا با تردید، سر جاش ایستاد و در حالی که نفس نفس می‌زد، گفت: «واقعاً⁉️» 🌸 @Negahynov 📚 منابع: ۹- شب یلدا، علی بلوکباشی، ص ۱۷-۲۳؛ شب یلدا، سیما سلطانی (به نقل از ژاله آموزگار)، مجله بخارا، آذر و دی ۱۳۸۵، ش ۵۷، ص ۲۷۸-۲۷۹؛ فرهنگ فارسی معین، ذیل واژه یلدا ۱۰- فرهنگ فارسی عمید و فرهنگ فارسی معین و لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه یلدا ادامه دارد... ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
یلدای ما، یلدای اونا❗️😳 (قسمت چهارم) 📎لینک قسمت سوم: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/3692 یلدا با تردید، سر جاش ایستاد و در حالی که نفس نفس می‌زد، گفت: «واقعاً⁉️» مامان گفت: «بله، واقعاً. به شرط این که بیای بشینی. نرگس، تو هم دیگه آتیش نریز تا ببینیم بالاخره تکلیف این یلدا خانوم ما چی میشه!» ☝️ من دستم رو به حالتِ بستنِ زیپ، جلوی دهنم کشیدم و گفتم: «چشم، بفرمایید!» 🤐 یلدا گفت: «زیپ فایده نداره. نخ و سوزن لازمه!» 😏 مامان با ادامه‌ی صحبتش غائله رو ختم کرد: «خب به کجا رسیدیم؟» اومدم حرف بزنم که یلدا علامت زیپ رو نشون داد و خودش سریع جواب داد: «کلمه‌ی یلدا». 🙄 🌸 @Negahynov مامان گفت: «آفرین‌. این اسم رو زرتشتی‌ها روی بلندترین شب سال نذاشتند. اگر اون‌ها می‌خواستند برای این شب اسم بذارند، حتماً توی همون مایه‌ها می‌شد که نرگس گفت. یعنی یکی از نحس‌ترین اسم‌ها. ❌ ولی خوشبختانه، اسم «یلدا» بعدها روی چنین شبی گذاشته شد. کلمه یلدا به زبان سُریانی هست که هم‌خانواده‌ی زبان عربیه‌. اتفاقاً معنی قشنگی هم داره: زایش و تولد.» (۹) 🌱👌 یلدا نفس راحتی کشید؛ به من نگاه کرد و انگشتش رو چند بار زد روی نوک دماغش؛ که معنی و مفهوم آن این است: دماغ سوخته می‌خریم! 😜 به روی خودم نیاوردم. گفتم: «خب دیگه تموم؟ قانع شدی؟ افتخار میدید فردا شب تشریف بیارید خونه بابابزرگ اینا⁉️» 🌸 @Negahynov یلدا دوباره رفت توی فکر. با تردید نگاهی به مامان کرد... 🙄 مامان که می‌دونست چه سؤالی توی ذهن یلدا باقی مونده، گفت: «چرا که نه؟! حتماً میاد. 😉 مردم ایران به تدریج، اون خرافه‌ها و قسمت‌های ناخوشایندِ مراسم شب یلدا رو کنار گذاشتند و فقط دور هم جمع شدن‌ها و زیبایی‌هاش رو نگه‌داشتند. 👌 الان مراسم یلدای ما کجاش بَده؟ نه اثری از خرافات و شرک توی یلدای ما هست؛ ❌ نه با اسلام تضادی داره؛ ❌ نه کار نادرستی توش انجام میشه. ❌ فقط دور هم جمع میشیم؛ 👨👩👧👦👨👩👧👦 دیدارها تازه میشه؛ 😍 گل میگیم؛ گل می‌شنویم، حافظ و شاهنامه می‌خونیم...» 📗 منم گفتم: «هندونه می‌خوریـــــــم». 😋 دهن یلدا هم مثل من آب افتاده بود. گفت: «و انار... به خصوص اگر مامان بزرگ، دون کرده باشه...» 😍 ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
📣📣 دیوان، ابداع‌کننده خط ‼️ ✍ اینکه که چرا اوستا در زمان مادها و پارس‌ها نگارش نشده دلایل پیچیده‌ای دارد. باوجوداینکه مادها و پارس‌ها چندین دستگاه نگارش را در ایران غربی دیده بودند اما تا اندازه زیادی آن هنر بیگانه را، به دیده تردید می‌نگریستند، چون در حماسه ایرانی ابداع خط را به دیوان نسبت می‌دادند. ازاین‌رو هرچند نگارش را برای مقاصد عملی پذیرفتند، اما موبدان زرتشتی، از پذیرش آن به‌عنوان ابزاری مناسب برای ثبت اوستا، سرباز زدند.🤔 🌸 @Negahynov فکر کنید اگر همه ما به این روش عمل می‌کردیم چه بر سر منابع و متون می‌آمد ⁉️ بااین‌حال هخامنشیان نخستین، دستور دادند، کتیبه‌های سلطنتی نگارش شود. سؤالی که مطرح می‌شود این است که چرا در هر امری شاهان هخامنشی برعکس روحانیون زرتشتی عمل می‌کردند⁉️ 🌸 @Negahynov 📚 منبع: زرتشتیان باورها و آداب دینی آن‌ها، مری بویس، ص ۷۷ ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
آیا می‌دانید موبدان زرتشتی، نوشتن را اهریمنی دانسته و برای انتقال اوستا به نسل‌های آینده، از سنت شفاهی (نقل سینه‌به‌سینه) استفاده می‌کردند⁉️ #اوستا #زرتشت #خط #اهریمن 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
هدایت شده از نگاهی نو
خط ابداع دیوها بوده است؟! 😳 #خط #اهریمن #اوستا ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
اهریمن رقیب خدای زرتشتیان 👹 ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
خط، ارمغان دیوها! 👹✏️ (بخش اول) 🌸 @Negahynov زرتشتیان طبق اسطوره‌های باستانی خود، خط و نوشتن را اهریمنی و متعلق به دیوان می‌دانستند و از این‌رو، قرن‌ها از نوشتن کتاب مقدس خود، «اوستا» خودداری کردند.[۱] 🚫📝 ✍️ حکیم ابوالقاسم فردوسی این باور زرتشتیان را به شکل نسبتاً مفصلی در شاهنامه منعکس کرده است. بر اساس روایت فردوسی، تهمورس (طهمورث، تهمورث) برای اولین بار، نوشتن را از دیوان آموخت. 📖 نام تهمورس در «رام یَشت»ِ اوستا به عنوان یکی از پادشاهان سلسله پیشدادی مطرح شده است که از ایزد «اَندروای» توفیق پیروزی بر همه دیوان، مردمان ناصالح، جادُوان و پریان را درخواست می‌کند. اندَروای نیز درخواست او را برآورده می‌کند.[۲] 🌸 @Negahynov فردوسی داستان نبرد تهمورس با دیوان را این گونه سروده است: چو دیوان بدیدند کردار او کشیدند گردن ز گفتار او شدند انجمن دیو بسیار مر که پردخته مانند ازو تاج و فر چو طهمورث آگه شد از کارشان برآشفت و بشکست بازارشان به فر جهاندار بستش میان به گردن برآورد گرز گران همه نره دیوان و افسونگران برفتند جادو سپاهی گران دمنده سیه دیوشان پیشرو همی به آسمان برکشیدند غو جهاندار طهمورث بافرین بیامد کمربستهٔ جنگ و کین یکایک بیاراست با دیو چنگ نبد جنگشان را فراوان درنگ ازیشان دو بهره به افسون ببست دگرشان به گرز گران کرد پست کشیدندشان خسته و بسته خوار به جان خواستند آن زمان زینهار که ما را مکش تا یکی نو هنر بیاموزی از ما کت آید به بر کی نامور دادشان زینهار بدان تا نهانی کنند آشکار چو آزاد گشتند از بند او بجستند ناچار پیوند او نبشتن به خسرو بیاموختند دلش را به دانش برافروختند نبشتن یکی نه که نزدیک سی چه رومی چه تازی و چه پارسی چه سغدی چه چینی و چه پهلوی ز هر گونه‌ای کان همی بشنوی[۳] 🌸 @Negahynov 📚 پ ن: [۱] مری بویس، زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمه عسکر بهرامی، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۱، ص ۷۷ [۲] اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، چاپ شانزدهم، ۱۳۹۱، ج ۱، ص ۴۴۹ [۳] شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی (بر اساس نسخه معتبر مسکو)، قم: انتشارات سعید نوید، ۱۳۸۸، ص ۳۵ ادامه دارد... ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
خط، ارمغان دیوها! 👹✏️ (بخش دوم) 🖇 لینک بخش اول: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/8590 ✍️ ماجرای تهمورس و دیوان را خانم میترا مهرآبادی در قالب نثر پارسی چنین بازنویسی کرده است: چون دیوان، کردار او را بدیدند، سر از گفتار او برتافتند و بسیاری از ایشان انجمن بکردند تا او را از میان بردارند. چون تهمورس از کار ایشان آگه شد، برآشفت و به فرّ پروردگار گیهاندار، کمر را ببست و گرز گران برداشت. 😡 از آنسوی نیز نرّه دیوان و افسونگران و جادوگران سپاهی با دیو سیاه که پیشاپیش ایشان روان بود، به جنگ تهمورس شدند و فریاد ایشان به هوا خاست. جنگ در گرفت و تهمورس بزودی توانست دو گروه از ایشان را به افسون بند کند و دیگران را نیز به گرز گران نابود بساخت. و بدین سان تهمورس بر گروه دیوان پیروز گشت و دیوان را دربند، به خواری و زاری بکشیدند. 👿 دیوان که چنین دیدند، به جان خود زینهار خواستند و تهمورس را گفتند: ما را مکُش تا تو را هنری نو بیاموزیم که به کارَت آید. تهمورس ایشان را آزاد ساخت و آن ديوان، نوشتنِ نزدیک به سی زبان چون رومی و پارسی و سُغدی و چینی و پهلوی را به تهمورس بیآموختند و دلش را به فروغ دانش روشن ساختند.[۴] 📝 🌸 @Negahynov 📚 پ ن: [۴] میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی سره، تهران: نشر روزگار، چاپ اول، ۱۳۷۹، ج ۱، ص ۶۶-۶۷ ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
برخلاف آیات قرآن که سراسر توحیدی اند، اوستا دادِ دوخدایی وگاهی چندخدایی سر داده است. ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
حمله اهریمنان در شب یلدا 😱 #ایران_باستان #اهریمن #یلدا ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282