eitaa logo
نگاشته
1.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
138 ویدیو
4 فایل
🌱اینجا یه گوشه‌ی دنجه برای فرار از شلوغی‌های شهر! نگاشته گاه نوشته‌های #محمدجوادمحمودی 👇🏻ناشناس نگاشته https://gkite.ir/es/9432380 👇🏻پشتیبان دوره‌های آموزشی @bomb_nevis
مشاهده در ایتا
دانلود
✏️فرآیند نگر باش! یک تابلوی زیبای را تصور کن... چقدر زیباست! چقدر روح افزاست! اما خطّاط باید هزاران سیاه مشق کند، تا چنین اثر چشم‌نوازی قلم بزند... چند روزی است خبر رحلت علامه ذوفنون، حضرت آیت الله همه را متأثر کرده است... این روزها همه جا صحبت از فضایل و صفات کم‌نظیر ایشان می‌شود... -که حقیقتا آدم حیرت می‌کند- امروز، همه دوست دارند مثل ایشان شوند... چون امروز ایشان علاّمه هستند؛ چون امروز ایشان ذوفنون هستند؛ چون امروز ایشان مهذّب هستند... و بسیار صفات دیگر که ایشان در قلّه‌ی آن قرار دارند. اما کسی کم خوابی‌ها، کم خوراکی‌ها، کمبود مالی، تلاش شبانه‌روزی برای خودسازی و کسب علم، گذشتن از خیلی لذات و هزاران سختی دیگر را نمی‌بیند. چرا؟! چون متاسفانه بیشتر افراد هستند نه ... ما فقط دوست داریم علامه شویم!!! انگار یک قرص یا معجونی باید بنوشیم و تبدیل به آدمی دیگر شویم... اما هیچ گاه اینطور نیست... آیا اگر ما هم در آن شرایط -که از شدت گرسنگی حتی نانی برای خوردن نتوانستند تهیه کنند و در وصیتی که زیر سرشان گذاشتند، نوشتند: من فلانی هستم و این اصل و نسب من است و از گرسنگی و فقر، جان سپردم- حاضر بودیم مسیر علم را ادامه بدهیم؟! یا عطایش را به لقایش می‌بخشیدیم؟! و چه بسا از این شرایط بدتر؛ یعنی زمانی که این عالم بزرگوار به اندازه‌ی امروز، جایگاهشان شناخته شده نبود، برخی افراد انواع جسارت‌ها و نامهربانی‌ها نسبت به ایشان روا داشتند؛ آیا ما هم با این شرایط، به این مسیر ادامه می‌دادیم؟! باید مراقب باشیم نباشیم؛ یعنی صرفا به موقعیت فعلی بزرگان ننگریم و خودمان را به جای ایشان تصور کنیم و خیال‌پردازی کنیم، بلکه باشیم؛ یعنی بزرگان را ببینیم، و راهی را که به این موفقیت رسیدند نیز ملاحظه کنیم، و واقع بینانه برای رسیدن به این برنامه‌ریزی کنیم... علامه از همان ابتدا علامه دهر نبوده، خون دل خورده تا مس وجود را طلا کرده... «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا » سوره مبارکه ، آیه39 ✍️ @negashteh | نگاشته
✏️علم، کمال است اگر... علم، اونی هست که آدم رو نکنه؛ چون در مسیر رسیدن به ، توقف یعنی خُسران، یعنی بازموندن از ... علم حقیقی مثل آب دریاست، هرچی ازش بنوشی، بیشتر تشنه‌ات می‌کنه. در مسیر علم هم، هر چی جلوتر بری، بیشتر مشتاق میشی، بیشتر احساس می‌کنی!!! (علیه‌السلام): «هر وقتى چيزى در آن گذارند، گنجايش خود را از دست مى‌دهد، مگر ظرف ، كه با افزودن آن، گنجايشش بيشتر مى‌شود.» پس اگر یک روز دیدم، احساس بی‌نیازی می‌کنم، احساس می‌کنم دیگه بسه، فکر می‌کنم تا ته رفتم... باید بدونم رو غلط انتخاب کردم، اون چیزی که من یاد گرفتم، علم حقیقی نبوده، صرفا یکسری اطلاعات بوده که تو ذهنم انباشته شده... یا حتی بدتر، اطلاعاتی بوده که در من احساس بی‌نیازی از کمال ایجاد کرده... و چه و از این بالاتر که آدم متوقف بشه... پس اینکه در کلام بزرگان داریم گاهی خود علم میشه ، یکی از مصادیقش همینه... (ره) می‌فرمایند: «گاهی علم هم حجاب است. علم است، ‏‎ ‎‏اقامه می‌کند بر وجود حق تعالی؛ لکن است از او. همین‏‎ ‎‏برهان دورش می‌کند، از آنچه که باید باشد دورش می‌کند.» پس علم باید آدم رو به سمت سوق بده، که این میسّر نمی‌شود مگر با ... «هوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ وَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» سوره مبارکه ، آیه2 ✍️ @negashteh | نگاشته
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✏️امام‌خمینی(ره): «اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمی‌خورد.» @negashteh | نگاشته
✏️دشمنِ دوست‌نما انسان یه جوری هست که اگر یه لحظه کنی، جوری زمینت میزنه که به قیمت از دست دادن ابد، برات تموم می‌شه... دیگه نمی‌دونم با این اوصاف، چه معنایی داره، که امروز هرجا میری، صحبت از خوبیاش هست!!! اون چیزی که درسته، اینه که آدم داشته باشه، یعنی آدم بتونه، به این موجود سرکش مسلط بشه و رام خودش کنه... ولی اعتماد کردن، چیزی جز زمین خوردن در پی نداره... (صلوات‌الله): «أَعْدَي عَدُوِّك،َ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك» ‏‌ترين دشمنانت، همان تو است كه با خود دارى‏. حال باید از خود پرسید، آدم عاقل، به دشمنش اعتماد می‌کنه؟! «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيم» سوره مبارکه ، آیه53 ✍ @negashteh | نگاشته
نگاشته
✏️دشمنِ دوست‌نما #نفس انسان یه جوری هست که اگر یه لحظه #غفلت کنی، جوری زمینت
✏️لیک این نفس شوم بدکاره که هم آغوش توست همواره نه به تدبیر ازان توان رستن نه به تزویر ازان توان جستن در نگیرد بدو نه مهر و نه کین سر اعدا عدوک اینست این @negashteh | نگاشته
✏️سبک‌بال باش! ، دست و پای آدمی را می‌بندد، او را می‌کند... و تعلق، به همراه دارد. باید بدانم، هر چه بیشتر رشته‌ی را از دلم ببُرم، آسوده‌ترم... در بزنگاه‌ها، تعلقات، من را مجبور به آنچه می‌کنند، که خودشان می‌خواهند... و صد افسوس، که هرچه دایره ، تنگ‌تر می‌شود، تعلقات بزرگ‌تر می‌شوند و رنج‌ها بیشتر... غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست چه بسا آدمی، مغروق دلبستگی‌ها می‌شود. شرط است زیستن... «مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا الْغُرُورِ» سوره مبارکه ، آیه20 ✍ @negashteh | نگاشته
✏️کشته‌ی فتنه‌ها سخن گفتن از دوران مبارزات (ع)، بسی سنگین و تحلیل کردن آن دوران، حقیقتا نیازمند نگاه تیزبینانه و بابصیرت است. علت این سنگینی و سختی در این است که زمان امامت ایشان در برهه‌ای قرار گرفته‌ که از طرفی پیش از ایشان، حکومت در دستان امیرالمؤمنین(ع) بوده و ایشان باید این مسئولیت مهم را که با سختی و گذر از فتنه‌های گوناگون برای جامعه‌ی اسلامی فراهم شده بود حفظ می‌کردند؛ و از طرفی دشمن، با تزویر به مبارزه با ایشان برخاسته بود نه با شمشیر و همین امر، تشخیص را برای خواص سخت کرده بود چه برسد به عوام جامعه... تفاوت دوران ایشان با دیگر ائمه(ع) در این است که در آن دوران‌ها دشمن یا همچون زمان (ع) با شمشیر به میدان آمد، نه با تزویر... و یا اگر دشمن با تیغ تزویر به پیش آمده بود، ائمه‌ی دیگر، شرایطی همچون امام حسن(ع) در مبارزه نداشتند چرا که وظیفه امام حفظ جایگاه حکومت بود و وظیفه دیگر ائمه(ع)، بازپس گیری آن. تزویر دشمن از یک سو و بی‌بصیرتی خواص و بی‌وفایی یاران از سوی دیگر! تزویر فضا را به گونه‌ای غبار آلود می‌کند که تشخیص حق، نه فقط در همان زمان، بلکه در قرن‌های آینده نیز برای افراد، مشکل می‌شود؛ آن روز، بی‌بصیرت ها ایشان را مذلّ المومنین خواندند، و امروز، ایشان را امام صلح خواندند، اما نه به معنای صلحی که ما قدرت بازدارندگی آن را برابر با قیام امام حسین(ع) می‌دانیم، بلکه صلحی به معنای منفعل بودن و کوتاه آمدن در مقابل دشمن... باید بگوییم ایشان مظلومیتی دارند، به وسعت تاریخ!!! (علیه‌السلام): بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه را با چشم خود ببینی، حق است و آنچه را شنیدی یا آنکه برایت نقل کنند، چه بسا باطل باشد. ✍️ @negashteh | نگاشته
✏️جعل شخصیت! از دلایلی که امروزه به طرز شگفت‌انگیزی در میان جوامع گسترش و محبوبیت پیدا کرده، این است که محدودیت‌های فضای حقیقی را ندارد؛ یعنی همانقدر که عدم محدودیت زمان و مکان در این مجازی، باعث تسریع انتقال پیام برای بشر شده، امکان به نمایش گذاشتن آنچه که افراد دوست دارند باشند(نه آنچه که هستند) در مقابل دیگران، به راحتی فراهم شده است. در این زمینه قانونی هم وجود ندارد که جعل شخصیت را جرم بشمارد، چون انقدر این مسئله گسترده است که به راحتی قابل تشخیص نخواهد بود و البته جذابیت کار هم به همین است. همانطور که اگر روزی در فضای حقیقی جعل امضا قابل تشخیص نباشد، خیلی افراد سود خواهند برد، از اینکه جعل شخصیت در این فضا به راحتی قابل شناسایی نیست نیز خیلی افراد لذت می‌برند؛ پس شبکه‌های اجتماعی می‌شود جولانگاه انواع و سازی‌ها! عکس پروفایل‌ها به ما یک زندگی آرمانی از شخص مقابل را نشان می‌دهد و ما هم به راحتی شرایط خودمان را با آن فضای آرمانی مقایسه می‌کنیم و از کمبودها می‌رنجیم امّا کم نمی‌آوریم، خدا را شکر فضای مجازی، راه خودنمایی را برای همه آزاد گذاشته!!! در نتیجه ما هم در جبران این حسرت، یک پروفایل خفن‌تر انتخاب می‌کنیم تا کمی سوز دلمان کم شود امّا غافل از اینکه اگر بخواهیم با تک تک این سراب‌ها خودمان را در بیندازیم، تا نا کجا آباد باید پیش برویم چون این مسیر انتها ندارد تا به فروپاشی روانی برسی... خلاصه اینکه محبوبیت فضای مجازی به این دلیل است که آدم‌ها می‌توانند آن چیزی که دوست دارند بشوند را به نمایش بگذارند و از آن لذتی خیالی ببرند. کسی که دوست داشته آدم باسوادی شناخته بشه، یک جور ویترین باز می‌کند، شخصی که دوست داشته آدم پولدار و مشهوری باشه، یک مدل ویترین می‌سازد، و این داستان سر دراز دارد... سعی کنیم از فضای مجازی آن چیزی را استفاده کنیم که سبب ارتقای خودِ حقیقی‌مان می‌شود! چه زندگی‌ها که با این مقایسه‌ها فروپاشید، خانواده‌هایی که خودشان را با چیزی مقایسه کرده‌اند که در حقیقت وجود نداشته و زندگی را برای هیچ و پوچ از دست داده‌اند! چه استعدادها که با این مقایسه‌ها نا امید شدند و از بین رفتند... هر کاری نیاز به مهارت دارد و استفاده از فضای مجازی هم نیازمند مهارت‌آموزی است... ✍ @negashteh | نگاشته
✏️یک خط ... آل محمد(ص)؛ بر سرکشیده، به گمانم، جفا را سرکشیده... (علیه السلام) @negashteh | نگاشته
✏️اقناع یا اسکات؟! آدمی چون خودش را دوست دارد، هنگام ارتکاب خطا، کارش را توجیه می‌کند، تا دلش قانع شود. هزار و یک دلیل می‌تراشد تا صدای بی‌یار را که از هزار دالان وجود، بر دل او فریاد می‌زند؛ نشنود! با خود می‌گوید: همه انجام می‌دهند؛ یا این کار من به خلاف گنده‌ترها نمی‌رسد؛ یا هر کس جای من باشد این کار را انجام می‌دهد. امّا اسم این‌ها، قانع کردن نیست؛ بلکه ساکت کردن است. اقناع زمانی است که دلیل صحیح برای کارمان داشته باشیم؛ نه صرفا توجیهاتی برای خفه کردن وجدان. و اثر این کار در بزنگاه‌ها ظاهر می‌شود؛ آنجایی که بین دو راهی‌های حسّاس و سرنوشت‌ساز درمانده می‌شویم! و وجدان نالان ما، زیر خروارها خاکی که قبلا رویش ریخته‌ایم، دیگر نایی برای برآوردن ندارد... آن‌جاست که دیگر قدرت تشخیص حق از باطل نداریم، و چه بسا قلب‌مان سخت و سنگ شده باشد... «فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰكِن قُلُوبُهُمۡ و زَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ» پس چرا هنگامى كه كيفر ما به آنان رسيد تضرع نكردند، بلكه دلهايشان شد و آنچه را كه انجام مى‌دادند براى آنان آراست. سوره مبارکه ، آیه43 باید مراقب عقربه‌ی دلمان باشیم، تا در بزنگاه‌ها ما را از هلاکت نجات دهد... «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ » «اگر از خدا پروا کنید، براى شما نيروى‌ تشخيص حق از باطل‌ قرار مى‌دهد.» سوره مبارکه ، آیه29 ✍️ @negashteh | نگاشته
✏️مفهوم نگر؛ مصداق گرا! خیلی اوقات برای اینکه برای آینده یا هدفی رو تعیین کنیم، فرض‌ها و اهداف مختلفی رو تصور می‌کنیم و بر اساس اونها برنامه‌ریزی رو پیش می‌بریم. از اونجایی هم که ما انسان‌ها موجوداتی بهترطلب و یا به تعبیر دیگر طلب هستیم، معمولا در تعیین اهداف، فقط به صرف اون اکتفا می‌کنیم و راحت‌ترین راه ممکن هم توی ذهنمون پیدا می‌کنیم و شروع به کار می‌کنیم؛ ولی بعد از چند روز یا چند هفته می‌خوریم! چرا؟! چون تصور کار خوب و ارزشمند راحت هست و چه بسا برنامه‌ریزی هم براش آسون باشه. مثلا با خودمون میگیم: من میخوام یکی از بهترین مفسّرین بشم، خب پس برنامه‌اش این هست که از صبح تا شب مشغول خواندن و تحلیل کتب تفسیر مختلف بشم... یا مثلا با خودم میگم چقدر خوبه که آدم یه ریاضی‌دان تمام عیار بشه، برنامه‌اش هم این میزارم که روزانه ده ساعت بنشینم کتب ریاضی رو از اول تا آخر بخونم و .... همه‌ی اهداف قشنگ و والا در مرحله تصور قشنگ هستن؛ اما باید توجه داشت، در عالم ذهن تصویر کردن، یک مسئله است، و اینکه در عالم واقع چجور اتفاق می‌افته یک بحث دیگه. برای ریاضی‌دان شدن توی عالم ذهن، در کسری از ثانیه خودت رو میتونی یه ریاضی‌دان تمام عیار فرض کنی، اما در واقعیت -که مصداقی از اون تصویر ذهنی تو هست- باید پنجاه سال؛ شبانه روزی وقت بگذاری تا به اون نتیجه برسی...(این کجا و آن کجا) در نتیجه، برای تعیین هدف باید در ذهن به حساب و کتاب بپردازیم، اما برای عملیاتی کردن اون هدف، نمیشه آرمانی فکر کرد چون نتیجه‌اش میشه شکست، لذا همانطور که گذشت، عالم ذهن با عالم واقعیت فرق داره. اینجاست که اهمیت تجربه روشن میشه؛ یعنی در مرحله انتخاب هدف باید از ذهن استفاده کرد؛ اما برای برنامه‌ریزی و عمل باید به سراغ کسانی رفت که این راه را در حقیقت رفته‌اند و می‌دانند این مسیر، چه چالش‌ها و سختی‌هایی دارد. ما خیال می‌کنیم در سختی مسیر همین که می‌دانیم دچار فقر می‌شویم، -یا هر سختی دیگه که در اهداف مختلف وجود داره- کافی است برای راه؛ اما این فقط مفهوم فقر است که تصور کرده‌ایم و برای اینکه بفهمیم آیا ما هم می‌توانیم این کار را به سرانجام برسانیم یا نه، باید به سراغ کسی برویم که این را، این پولی را لمس کرده و خودش چشیده. این است فرق مفهوم و مصداق... در مقام واقعیت و خارج از ذهن، باید مصادیق و را بررسی کرد و بر اساس واقعیت‌ها برنامه‌ریزی کرد و گرنه ما هم می‌شویم شبیه میلیون‌ها انسان که همه شان دوست داشتند شوند امّا... چند روایت از (علیه السلام) را در باب اهمیت تجربه: - خردمند كسى است كه تجربه‌ها او را پند دهد. - تجربه‌ها دانشى اكتسابى‌اند. - روزگارتجربه مى‌آموزد. - تا كارى را نيازموده‌اى اقدام مكن. - ثمره تجربه گزينش نيكوست. - تجربه‌ها بهترين آموزگارند. ✍ @negashteh | نگاشته