eitaa logo
『³¹³ نحن ابناءالمہــدۍ』
3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
56 فایل
「••بِسِمِ‌رَبَّ‌المَـهدۍ✋🏻」 به‌وقت‌⇦²⁹ /¹⁰ /⁹⁹ 🗓••🕊⃞•• ❁الجهاد في سبيل الإمام❁ ♡تو رو مولا دعوت کرده حرف قایمکی♡ https://harfeto.timefriend.net/16617046309439 『مدیر』 • @ALAMDAR18 • 『تبادل』 • @Gomnam313u • 『شرایط‌تبادل‌وڪپے』 • @Nahno_abna
مشاهده در ایتا
دانلود
معلم جدید بود مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین برجا ! بچه ها نشستندهنوز سرش را بالا نیاورده بود،دست به سینه محکم چسبیده بود به نیمکت خانم معلم آمد سراغش دستش را انداخت زیر چانه اش که « سرت را بالا بگیر ببینم» چشم هایش را بست سرش را بالا آورد ‏از کلاس زد بیرون تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود. دیگه نمی خوام برم هنرستان. آخه برای چی؟ معلم ها بی حجابن. انگار هیچی براشون مهم نیست. میخوام برم قم؛ حوزه. ☫➜ @Nhno_almhdi
خبر رسید که ضد انقلاب با حمله به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به اسارت برده است صبح اول وقت راه افتادیم. مصطفی، عمامه به سر، اما با بند حمایل ویک نوار فشنگ تیر بار دور کمر قوت قلب همه بود. پیش مرگ های کرد که درکنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به مصطفی نگاه می کردند باور نمی کردند او اهل رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به شهادت رسانده بود، امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند. یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت:اینو میگن آخوند، اینو میگن آخوند ....مصطفی میخندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت: اینو میگن سبیل اینو میگن سبیل روایتی از زندگی ‎ كتاب بوي باران نوشته ي سيد علي بني لوحي ☫➜ @Nhno_almhdi