eitaa logo
نهضت سواد رسانه ای
1.2هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
20.8هزار ویدیو
135 فایل
مسئول نهضت: @Mahdi_Mashhademogadas قائم مقام نهضت: @mohammad12544 مسئول شورای راهبردی نهضت: @Mh1344 دبیر نهضت: @Qaemi125 مسئول روابط عمومی و رسانه نهضت: @yazahra8797 پیگیریهای نهضت: @PLAK8agamahdi لینک کانال:
مشاهده در ایتا
دانلود
نهضت سواد رسانه ای
✍️رمان: «سپرسرخ» قسمت دوم: 💠 ذهنم هنوز درگیر نگاهش بود و برای فهم هر کلمه به زحمت افتاده بودم تا بلا
✍️رمان؛ «سپر سرخ» قسمت سوم: 💠من و نورالهدی متعجب مانده بودیم و ابوزینب لحظاتی پیش از موکب برگشته و از ماجرا مطلع بود که صورت سبزه و مهربانش از خنده پُر شد و رو به ما خبر داد: «این خانم خبرنگار شبکه العالمه. می‌خواست با حاج قاسم مصاحبه کنه، حاجی قبول نکرد! به جاش انگشترش رو داد به خادم موکب که بده به این خانم و از دلش دربیاره. حالا اینم انگشتر رو پس داده و میگه انگشتر نمی‌خوام، من به شبکه العالم قول مصاحبه با سردارسلیمانی رو دادم!» و سوالی که در ذهن من بود، نورالهدی پرسید: «چرا مصاحبه نمی‌کنه؟» به سمت نورالهدی چرخید و در همه این سال‌ها حاج قاسم را با تمام وجود حس کرده بود که با لحنی محکم جواب داد: «تو رو نمی‌شناسی؟ از هر چی که بخواد بزرگش کنه، فرار می‌کنه!» 💠وهنوز کلامش به آخر نرسیده، اتومبیلی کنارمان توقف کرد و کسی صدا رساند: «دخترم میشه گریه نکنی؟حالا بگو چی بگم!» نگاهم چرخید و باورم نمی‌شد سردارسلیمانی را می‌بینم که با متانت از ماشین پیاده شد و با لبخندی دلنشین به سمت خبرنگار رفت. 💠خانم خبرنگار هم به آنچه می‌خواست رسیده بود که هیجان زده به طرف سردار رفت و پاسخ داد: «هرچی درحق این مردم باید گفته بشه، بگید!» سردارسلیمانی مقابلش رسیده بود، دوربین و پروژکتور آماده فیلمبرداری شدند و شروع به مصاحبه کرد. 💠دراین سال‌ها در عراق و فلّوجه از زیاد شنیده و آنچه می‌دیدم فراتر از همه آن‌ها بود که یک ژنرال نظامی با آن‌همه قدرت و ابهت، دلِ دیدن اشک خبرنگاری را نداشت. پس از صرف شام، ما در قسمت زنانه موکب، تکیه به دیوار خستگی این روز طولانی را در می‌کردیم و صدای صحبت مردها از آن طرف شنیده می‌شد که نورالهدی با دقت گوش کشید و زیرکانه حدس زد: «صدا ابومهدی میاد!» 💠ظاهراً حاج قاسم و ابومهدی هم امشب مهمان همین موکب بودند و دلم می‌خواست بیشتر صدای حاج قاسم را بشنوم که شنیدم جوانی ایرانی به سختی صحبت می‌کند و ظاهراً خطابش به ابومهدی بود: حاجی یکی از تهران زنگ زده میگه شنیدیم حشدالشعبی با تانک‌هاشون تا خوزستان اومدن و شادگان رو هم گرفتن!» همهمه آرام خنده در سمت مردان پیچید و لحن نرم ابومهدی در گوشم نشست: «بگو اگه جز لودر و بیل مکانیکی چیزی همراه ما دیدن، غنیمت بگیرن، آهنش رو بفروشن خرج سیل زده‌ها بکنن!» 💠 از شوخی شیرین ابومهدی، خنده مردها در فضای موکب پیچید و نورالهدی طوری به خنده افتاد که با دست مقابل دهانش را گرفت تا صدای خندیدنش به گوش نامحرمان نرسد و من دلخور پرسیدم: «یعنی چی؟» نورالهدی از خنده سرخ شده بود، نفسی گرفت و با همان خنده پاسخم را داد: «از وقتی حشدالشعبی برا کمک اومده خوزستان، بعضیا شایعه کردن که ما اومدیم اینجا سرکوب ایرانی‌ها!» 💠وحکایت به همینجا ختم نمی‌شد که کم‌کم رنگ خنده از صورتش رفت، دردی در نگاهش پیدا شد و انگار قلب صدایش شکست: «حتی ابوزینب عصری می‌گفت بعضیا توئیت زدن که چرا عراقی‌هایی که جوونای ما رو کشتن باید بیان کمک سیل‌زده‌هامون!» از سنگینی حرف‌هایی که از زبان نورالهدی می‌شنیدم خستگی امروز مثل آواری روی دلم خراب شد و صدای نورالهدی غرق غم بود: «آخه مگه شهدای ایرانی تو جنگ رو ما کشتیم؟ اصلاً انگار نه انگار که ما شیعه‌های عراق خودمون بیشترین ظلم رو از صدام دیدیدم! حتی تو جنگ ایران و عراق، صدام جوونای ما رو به جرم حمایت از ایران اعدام می‌کرد!» 💠ودیگر فرصت نشد بیشتر شرح این شایعه را بدهد که دوباره طنین کلام ابومهدی در فضا پیچید: «زمان داعش ملت ایران خالصانه و بی‌توقع کمک ملت عراق کردن! الانم که تو کشور شما سیل اومده ما احساس وظیفه کردیم برا جبران قسمت کوچیکی از محبت‌هاتون بیایم کمک.» صدای تشکر میزبانان ایرانی میان صحبت‌های ابومهدی شنیده می‌شد و او همچنان با مهربانی و آرامش می‌گفت: «البته ما فقط وسایل مهندسی آوردیم برا کمک به جلوگیری از پیشرفت سیل.گروه بهداری هم اوردیم برا اینکه مریضی‌های بومی ما با منطقه شما یجوره! از طرفی پزشک و پرستار ما عرب زبانه و راحت‌تر با مردم عرب‌زبان شادگان و سوسنگرد ارتباط برقرار می‌کنه!» 💠 تلخی طعنه‌های فضای مجازی با شیرینی کلام ابومهدی کمتر میشد و دلم می‌خواست باز هم بگوید که لحن محجوب به دلم نشست: «ما با این‌همه نیرو درست نیس مزاحم صاحبخونه باشیم، پس عزیزان حرکت!» شاید دل دریایی او هم از تیرهایی که به سمت رفقای عراقی‌اش هدف گرفته بودند، شکسته و می‌خواست با ابومهدی خلوت کند که به نیت بازدید از مناطق سیل زده از موکب خارج شدند و من تا صبح از غصه قصه غریبانه‌ای که شنیده بودم، خوابم نبرد... ☫به جمع سوادرسانه ای.امام رضایی ها بپیوندید https://eitaa.com/gggvabSvadResany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه الگوی شهید : ۱- شهید در روحیه جهادی ۲- شهید بهشتی در صبر و سعه صدر ۳- شهید در مردمی بودن 🗣 seyed mohammad hosseini ☫ به نهضت سواد رسانه ای بپیوندید👇 https://eitaa.com/NhztSavadResani