#انگیزشی
✨لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا ما آتاها سَيَجعَلُ اللَّهُ بَعدَ عُسرٍ يُسرًا
🌺خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایی که به او داده تکلیف نمیکند؛ خداوند بزودی بعد از سختیها آسانی قرار میدهد!
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
#تلنگر⏰
رفیق ..؟
چند ساعت فیلم میبینی👀،؟
چند ساعت بازے میکنے 🕹،؟
چند ساعت وقتت بیهوده داخل فضایمجازے گذشت📱،؟
حساب کردم اگر ما
"روزے 5 دقیقه" مطالعه
براے شناخت امام زمان بگذاریم؛
هفته اے 35 دقیقه ،
ماهے 150 دقیقه
و سالے 1825 دقیقه
درباره امام زمان مطالعه کردیم🍃:)
اینطورے ساݪ دیگه اسم سرباز امام زمان بیشتر بهمون میاد✌️☺️
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
❤️ #در_محضر_بزرگان
#تنبلی عمر را ضایع میکند...
#استاد_پناهیان
🔶 شرح در تصویر 👆
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید حجتالله رحیمی:
🌷┤♥️ ! '
ای وای بر ما که کوری خود را همیشه با تعبیر غیبتِ تو میآوریم و در این مسئله هم تو را متهم میکنیم و دائم میگوییم تو بیا! اما نمیدانیم که هم تو آمدهای و هم آمادهای، ولی تنها ندای هل من ناصر تو غریبانهتر از جدت حسین(ع) است و هیچ گوش شنوایی برای این ندای مظلومانه نمییابی!
#الگوی_خودسازی
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔
🔹بچه #شیعه باید همه شهدای کربلا و مرام شونو بشناسه
انشاءالله هر روز یک شهید را معرفی میکنیم با هشتگ #شهدای_کربلا
🌷شهید امروز : حجاج بن مسروق... موذن کربلا.. او که دشمنان را در حد رجز هم لایق ندانست و رجزش را خطاب به مولایش حسین علیه السلام خواند..
#محرم #عاشورا #اربعین
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۱ " فرزند کوچک من " 🔹 هر روز که می گذشت علاقه م بهش بیشتر می شد... ⭕️ ل
🎇 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 12
💮💖💮
"رحمت خدا"
🔸 مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت ...
بیشتر نگران علی و خانواده اش بود ...
و می خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها و برخورد های اونها باشم ...
🔸 هنوز توی شوک بودم که دیدم علی توی در ایستاده!
👌🏼تا خبردار شده بود، سریع خودش رو رسونده بود خونه
چشمم که بهش افتاد گریه ام گرفت...
🔹نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ... خنده روی لبش خشک شد.
🔻با تعجب به من و مادرم نگاه می کرد ... چقدر گذشت، نمی دونم ... 😓
مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین:
- شرمنده ام علی آقا،دختره 😢
نگاه علی خیلی جدی شد.
هیچ وقت، اون طوری ندیده بودمش!
با همون حالت، رو کرد به مادرم:
- حاج خانم، عذرمی خوام ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید؟☺️
🔹مادرم با ترس ،در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد رفت بیرون ...
❤️ اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ... دیگه اشک نبود... با صدای بلند زدم زیر گریه...😭
🔻 بدجور دلم سوخته بود ...
- خانم گلم ... آخه چرا ناشکری می کنی؟!☺️
دختر رحمت خداست ، برکت زندگیه ... خدا به هر کی نگاه کنه بهش دختر میده...
عزیز دل پیامبر و غیرت آسمان و زمین هم دختر بود ...
و من بلند و بلند تر گریه می کردم ...
🔹با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد ...
و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاقه و با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می کنه ... 😭
دخترم رو بغل کرد ... در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار زد/
چند لحظه بهش خیره شد ...
حتی پلک نمی زد ... در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود ... 😊
دونه های اشک از کنار چشمش سرازیر شد ...
- بچه اوله و این همه زحمت کشیدی ؛ حق خودته که اسمش رو بزاری😊☺️
🔸اما من می خوام پیش دستی کنم ... مکث کوتاهی کرد ...
زینب یعنی زینت پدر ... پیشونیش رو بوسید...💞
خوش آمدی زینب خانم... خوش اومدی عزیز دل بابا...😌
و من هنوز گریه می کردم ...
اما نه از غصه، ترس و نگرانی.... از سر شوق...
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۳
🌷 عین پاکی...
🔹 بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود، علی همه رو بیرون کرد ...
⭕️ حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه! اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت...
🔸خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل یه پرستار ... و گاهی کارگر دم دستم بود ... تا تکان می خوردم از خواب می پرید ...
🔸 اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ...😢
🔸اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد ...
بعد از اینکه حالم خوب شد ...
با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ...
🔹اون روز ... همون جا توی در ایستادم ... فقط نگاهش می کردم ... با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ...
🔹همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ...
چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ...
- چی شده؟ ...
چرا گریه می کنی؟ ...🙄
🔹تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ...
- چی کار می کنی هانیه؟ دست هام نجسه!
🔸 نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین می اومد ...
- تو عین طهارتی علی ...
عین طهارت ...
هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ... 😭
🔸من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت... اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد...
ادامه دارد .....
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
#سلام_امام_زمانم 🤚
هر لذتی که ...
لذت دیدار تــو ؛
نمی شود
سلام حضرت دلبـر....
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿
سلام عزیزان🤚
چشم دلم به سمت حرم باز می شود
با یک سلام صبح من آغاز می شود
صبحتون حیدری☺️
لبخند موالا امیرالمومنین علی علیه السلام نصببتان ان شاالله.
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آبشار #زمرد_گیلان
🇮🇷#ایران_زیبا
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
‼️زیارت اربعین بدون اجازه پدر
🔷س : من دانشجوی ترم آخر دانشگاهم. دوست دارم برای اربعین عازم کربلا شوم؛ مطمئناً پدرم به خاطر شلوغ بودن در حین اربعین و برخی مسائل دیگر اجازه نمی دهد. آیا می شود بدون اطلاع خانواده حرکت کرده و در حین سفر به آنها اطلاع دهم؟
✅ج: اجازه گرفتن از پدر واجب نیست، ولی نباید به گونه ای عمل کنید که موجب ایذاء ایشان شود.
📕منبع: leader.ir
#احکام
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی | پیش به سوی خوبیها
3️⃣ قسمت سوم
✅ احتمال تأثیر #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر قطعی است 😉
👀 به دنبال احتمال تاثیر نباشید!
#کلام_رهبری
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🌷شهید کمیل قربانی🌷
"اگراهل نمازاول وقت نیستی
پس چگونه ازخداوند
طلب توفیق داری؟
درحالی که حق او را
به درستی ادا نمی کنی؟
#الگوی_خودسازی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 *اربعینیها*
*یادتان باشد که ستون به ستون، مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید*
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🏝از جا بلند شو!🏝
کاری بکن!
دعایی بخوان!
زمان به سرعت از دست میرود و کسی نمیداند برایمان چقدر فرصت باقی مانده تا بتوانیم فضیلتِ یاری و همراهیِ او در عهدِ غیبتش را نصیب خود سازیم ...
قاعدهی خداوند را که میدانی؟! سابقون مقرّبترند!
امّا جدا از ارزشِ این فرصتها،
اگر امروز سکوت کرده و کلمهای از او نگوییم، فردا چگونه میتوان صلا و دعوتش را لبّیک گفت!؟
اگر همین حالا قدمی برای جلبِ رضای او برنداریم، در آن لحظهی موعود با کدام شور و اشتیاق، بیمحابا به سویش خواهیم دوید؟
این روزها اگر از داراییهایمان در راهِ او چشم نپوشیم، چطور میشود هنگامِ ظهورش بیمعطّلی از همهی زندگی و اهل و عیالِ خود بریده و به سوی او هجرت کنیم؟!
منتظرِ فردا نشستن را باید خاتمه داد!
آری باید سعی و تلاشی کرد و ارادهای نشان داد! هر چقدر که در توانِ ماست!
اگر جایی به اندازهی یک سرِ سوزن میتوان مفید بود، سستی و کاهلی در آن مساویست با خسران و افسوسِ ابدی!
یا صاحبالزّمان مددی!
#مهدویت
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🌼 آیتالله بهجت:
اگر ما برای تعجیل فرج دعا نکنیم، یا در دعا کردن جدی نباشیم، یا آثار جدیت در ما نباشد، به ضرر دنیای ما هم خواهد بود، چه رسد به آخرت. و از شروط استجابت دعا، توبه از معاصی است.
📗 در محضر بهجت، ج3، ص60
#کلام_بزرگان
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🎇 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 12 💮💖💮 "رحمت خدا" 🔸 مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت ... بیشتر
🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 15
"من شوهرش هستم "
🔸 ساعت نه و ده شب ... وسط ساعت حکومت نظامی ... یهو سر و کله پدرم پیدا شد!!!
🔺 صورت سرخ با چشم های پف کرده ! از نگاهش خون می بارید ... اومد تو ... تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست علی!
🔸 بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش:
- تو چه حقی داشتی بهش اجازه دادی بره مدرسه؟ 😠 به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ ...
💢 از نعره های پدرم، زینب به شدت ترسید ... زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد ...
بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود ...
✅ علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم ... اما الان نازدونه علی بدجور ترسیده بود...
🔸علی عین همیشه آروم بود ... با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد ... هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟ ☺️
🔺 قلبم توی دهنم می زد ... زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم ... از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه ...
💢 آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام ... تمام بدنم یخ کرده بود و می لرزید ...
✅ علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم :
- دختر شما متاهله یا مجرد؟ ... و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید ...
- این سوال مسخره چیه؟ ... به جای این مزخرفات جواب من رو بده!😤
- می دونید قانونا و شرعا ... اجازه زن فقط دست شوهرشه؟☺️
💢همین که این جمله از دهنش در اومد ... رنگ سرخ پدرم سیاه شد ...
- و من با همین اجازه شرعی و قانونی ... مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ... کسب علم هم یکی از فریضه های اسلامه ... ✔️
⭕️ از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ...
- لابد بعدش هم می خوای بفرستیش دانشگاه؟😠
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
#رمان شب #بدون_تو_هرگز 14
"عشق تحصیل"😌
🔷 یه بار زینب، شش هفت ماهه بود، علی رفته بود بیرون، داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه😍
🔸 نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش ...📚
چشمم که به کتاب هاش افتاد، یاد گذشته افتادم 😌
عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته ... توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم ...
حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ... چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش !!!
🔸حالش که بهتر شد با خنده گفت ... عجب غرقی شده بودی... نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم 😊
منم با دل شکسته ... همه داستان رو براش تعریف کردم...
چهره اش رفت توی هم ... همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد ... یه نیم نگاهی بهم انداخت ...
🔸 چرا زودتر نگفتی؟ ... من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی ...🙄 یهو حالتش جدی شد ... سکوت عمیقی کرد ...
- می خوای بازم درس بخونی؟ ☺️
🔸 از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... باورم نمی شد ... یه لحظه به خودم اومدم ...
- اما من بچه دارم ؛ زینب رو چی کارش کنم؟🙄
- نگران زینب نباش، اگه بخوای کمکت می کنم.👌🏼
🔸ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد ... چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم ... گریه ام گرفته بود ... برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه ...
🔸 علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود .
🔷خودش پیگیر کارهای من شد ... بعد از 3 سال ... پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود ... کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد.
مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد ...
💢اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند ... هانیه داره برمی گرده مدرسه!!!
ادامه دارد.....
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
∞♥∞
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
•
سلام بر آفتـ🌸ــابۍڪه
با طلــوعـش،..✨
روشن خواهدڪرد؛
تاریڪۍهایـمانرآ>🌑^💥
•
السلامعلیڪَ..
یابقیةاللهفیارضه•°
اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج•°
༻♥️༺🌸༻♥️༺
سلااام و درودها دوستان ارزشمند و همیشه همراه تنها مسیری ما🤚🌺
صبحتون گره بہ خوشیهاااا ☺️ و به لطافت لبخند خدا☺️
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👆از این همه زیبایی لذت ببریم و سپاسگزار خداوند باشیم
🌎 هفت آبشار، تیرکن بابل مازندران
#ایران_زیبا
#گردشگری_مجازی
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
درست وقتى كرم ابريشم فكر كرد كه زندگيش تموم شده⛔️
وفشارپیله اش درحال خفه کردنش هست
و پیله اش گشوده شد
وشروع به پرواز كرد.🦋
توجه کنیم 👇
#سختیها و رنج های ما مثل پیله اند
و وجودشان برای #تکامل لازم است👌
#انگیزشی
#موفقیت
🌼
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | برات اربعین ...
🔻اللهم ارزقنا حرم
#اربعین
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
#کلام_یار
🔰 #اربعین ؛ خیمه جهانی اباعبدالله (ع)
🔺️#رهبر_انقلاب : اربعین با این حرکتی که عمدتاً بین نجف و کربلا در راهپیمایی هر سال به وجود میآید بینالمللی شد؛ چشمهای مردم دنیا به این حرکت دوخته شد؛ امام حسین (علیهالسّلام) و معرفت حسینی به برکت این حرکت عظیم مردمی بینالمللی شد، جهانی شد.
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri