▪️✨▪️✨▪️✨▪️✨▪️✨▪️
سلام ممنون از پسرگلمون🌷
ان شاءالله راه کربلا بازبشه وروزی هرساله تون باشه🙏
#خاطره_اربعین
#محمدتاجیک_ورامین
#ممدبر 😂😁
#ارسالی_کاربران
#ماملت_امام_حسینیم
🖤 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
▪️✨▪️✨▪️✨▪️✨▪️✨▪️ سلام ممنون از پسرگلمون🌷 ان شاءالله راه کربلا بازبشه وروزی هرساله تون باشه🙏 #خاط
▪️✨▪️✨▪️✨▪️✨▪️✨▪️
#خاطره_اربعین
سلام علیکم.✋
من محمد تاجیک هستم از شهر ورامین.
دو سالی می شد که پدرم وقتی که زمان اربعین فرا می رسید راهی کربلا می شد به همراه چند تن از دوستانش.
بعد از کلی اصرار از جانب من پدرم راضی شد که من را هم با خود ببرد،حالا فقط یک مشکل داشتم؛رضایت مادر!با لطف خدا آن مشکل هم حل شد و من در سال95 برای اولین بار اربعین راهیه کربلا شدم.البته پدرم یک گاری دست ساز درست کرد برایم تا مثلا من وقتی خسته میشوم در راه روی آن بنشینم و من را با خود بکشند که الحمدلله من زیر بار این کار هیچوقت نرفتم (البته به جز یک بار😅) آن گاری دستی ما که سوژه همراهان ما و حتی بقیه زوار شده بود،اسمش را گذاشته بودند {ممد بر}چون اسم بنده محمد بود و اون گاری برای من ساخته شده بود بهش میگفتند ممد بر😂.البته این گاری به جز مزایایی از جمله حمل وسایل ما همانطور که در تصویر میبینید معایبی هم داشت،یکی از این معایب صدای گوش خراشی بود که این گاری در هنگام راه رفتن از خود تولید میکرد،صدایی شبیه صدای دستگاه چرخ گوشت.واین تازه یکی از چندین معایب ممد بر بود برای مثال وقتی ما به جاهای شلوغ مسیر میرسیدیم چون ارتفاعش کم بود مردم نمیدیدند و پایشان یکسره میخورد به این ممد بر ما و آه و ناله مردم بود که به آسمان میرفت.البته بعضی جوان های عراقی عزیزمان در بین راه میامدند و پایشان رامیزدند به ممد بر و آن را از راه به در میکردند.آن سفر یک سفر به یاد ماندنی برای من شد و از آن سفر تجربه هایی برای سفر های بعد کسب کردم مخصوصا در غذا گرفتن😁برای من همان یک سفر کافی بود تا دیگر نتوانم از اربعین دل بکنم و به لطف خدا و اهل بیت امام حسین 4 سال مرا طلبید.
#خاطره_اربعین
#محمدتاجیک_ورامین
#ممدبر 😂😁
#ارسالی_کاربران
#ماملت_امام_حسینیم
🖤 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri