🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🤚 #سلام_امام_زمانم💖🌸
💎صوت زیبای #تو آرامشِ جانَست بیا
💎وَجه پُرنور تواز دیده نهانَست بیا
💠دل عُشاق بِسوزد زغمِ دوریِ تو
💠قَدعالم ز #فراقِ_تو کمان است بیا😔
🤲#اللهـم_عجل_لولیک_الفـرج 🌸
سلام رفقا🤚💐
#صبحتون_بخیر 🌤
#روزازنو🌞
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞🌸💞
🌸💞
💞
🌹#شروع امروز با یک تلاوت زیبا🌻
#استادمنشاوی ازسوره حشر
🌿💐🌿
#تلاوت_نور53
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #تماشایی | فرصتِ خلوت
😌 اگر این فرصت را هم از دست بدهیم، زمان دیگری باقی نمیماند....
#کلام_یار
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
📌تداوم، رمز موفقیت است ✅
💫💫💫
#درسخوان
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
📲💻⌨
💎نظر ارزشمند کاربر نوجوان تنها مسیری درمورد کانال نوجوان😍
سلام ممنون از اینکه دلگرمی ماهستید🙏🌹🌺
#ارسالی_کاربران
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا او #سردار_دلها ست؟
💠 دیدار صمیمی 🌷شهید سلیمانی با نوجوانان و جوانان در ایام فاطمیه کرمان را #ببینید♻️
#الگوی_خودسازی
#سردارشهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠آموزش هفت سین 🌿🌺🌿
💎ظرفهای لبه دار سنگی خیلی مد شدن
اما قیمت بالایی دارن
اگر دوست دارین از این مدل ظرفها فقط برای هفت سین استفاده کنید
این آموزش رو ببینید🧐
✅اگر به برچسب دسترسی ندارین
این کار باچسب و کاغذ کادو های زیبا با تنوع بالا مناسب باهر سلیقه ای هم قابل اجراست👌
#ایده🌸
#خلاقیت❄️
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
دایره ی آتش🔥 . قسمت سوم 🔰کلاس هفتم شروع آن یک روز شوم بود اواخر مهر ماه با فریبا آشنا شدم فریبا ه
دایره ی آتش🔥 قسمت چهارم
🌀دنیای فریبا دنیای متنوع و پرآشوبی بود که با سرعت به سوی بی هدفی پیش می رفت
💢 دنیایی که اهداف متعالی وارزشهای انسانی معنا و مفهومی نداشت❌
📌چون دنیایی که تار و پودش از پول باشد غم و شادی، شکست و موفقیت، رکورد و پیشرفت محبت و نامهربانی با پول خرید و فروش میشود♨️
معیار همهچیز حتی انسانیت ثروت می شود⭕️
〽️کاش اینها را همان روز اول می دانستم 😒
فکر میکنم انسان تا درکش رشد نکرده نباید به هرکس یا هرچیزی نزدیک شود
شب که به خانه آمدم با خودم می گفتم کاش میشد زیبایی ظاهری دنیای فریبا را با محبت و آرامش دنیای خودمان ترکیب میکردیم🧐
شاید راه سومی برای زندگی در پیش پای بشر قرار میگرفت🔶
ولی نزدیک شدن به دنیای تصنعی فریبا، لباس شیک و پول تو جیبی برای دختری که پدرش آن را با درد کمر و پینه های دست تهیه می کند و ناراحتی وجدان؛ زندگی در دو دنیای فریبا و خودم را به کامم تلخ کرده بود 💵😟😔
♻️امروز اتفاق دیگری افتاد که متوجه آن نبودم و آن این بود که بعد از 8 سال برای اولین بار چادرم را از سرم برداشته بودم 🚫چادری که تمام زیبایی ها و ارزش های مادری کدبانو و مهربان را در آن می دیدم 😎
چادری که مرا از آغوش گرم پدر و مادر تا مسجد و جلسه قرآن و اردو و جشن تکلیف می برد 📿🕍
تا می خواستم از دنیای فریبا فاصله بگیرم و به دنیای مهربانی و آرامش خود برگردم↪️
دوستم فریبا می گفت چرا همش آرامش و مهربانی⁉️
هر چیزی در کنار ضدش معنا پیدا میکند و به چشم می آید.
آرامش وقتی مزه می دهد که بلوا و آشوب را تجربه کرده باشی. ❌😳
مهربانی وقتی می چسبد که کسی به آدم تندی کند.☹️
اینکه همیشه احترامت کنند لطفی ندارد.
خوب است بیجهت کتک بخوری بعد نازت کنند.😏
تا قهر نباشد ناز، ناز نمیشود.⭕️
روز را شب، سفیدی را سیاهی، خوبی را بدی، زیبایی را زشتی معنا می دهد. هرکدام حذف شود دیگری معنا پیدا نمیکند.
اصلا همین تضاد هاست که تنوع نشاطآور را جایگزین یکنواختی خستگی آور می کند😟
پریسا جون.شوخی کن بخند فریاد بزن ترانه بخوان برقص سر به سر این و آن بگذار تیپ بزن آرایش کن گردش کن رفیق باز باش یک خانه کوچک و یک پدر و مادر کم سواد و آرام و یک چادر که زندگی نمی شود ⛔️
با این توجیه، بهشت خانه برایم زیبایی قبل را نداشت. می خواستم آنچه که تا قبل از این برایم بهترین بود ضدش را تجربه کنم😣😠☹️
دوستم می گفت متفاوت باش.
کسب تجربه های متفاوت اقتضای کنجکاوی است و کسی که کنجکاو نیست انگار بیمار است😳
نمی دانم فریبا که بود اما هر که بود درسش را خوب بلد بود و می دانست کجا چگونه به چه کسی چه چیزی را باید بگوید😬
آن روز خیال میکردم آدمجدیدی شدهام و چیزهایی را می فهمم که پدر و مادر ببخشید آقا کرمعلی و اشرف خانم نمیفهمند.❌
آنها قدیمی اند ولی من آدم امروزم و میتوانم به روز باشم⭕️
ولی امروز می گویم کاش پای دلم می شکست و گرفتار این همه وهم و خیال نمی شد و در کلاس درس آن شبح موهوم وارد نمیشد😥😭😒
ولی خوب، چه می شود کرد این را دیر فهمیدم😔😞
رفت و آمد ما به خانه یکدیگر ادامه داشت اما مثل همیشه هر وقت در خانه ی فریبا و دنیای فریبا بودم چادر نمی پوشیدم و همین رفت و آمد هم بین ما صمیمیت شدید ایجاد کرده بود و هم از نداشتن چادر دیگر احساس بدی نداشتم
تا اینکه یک روز⁉️
توی مدرسه فریبا با خوشحالی خیلی زیاد گفت :پریسا جون موبایلی خریدم که همه جور امکاناتی داره برای اولین بار با ژست های مختلف فیلم و عکس سلفی گرفتن آن هم با گوشی ای که کیفیت دوربینش بالا بود هیجان انگیز و لذت بخش بود😌😊☺️
از طریق فریبا به خطرناک ترین جای دنیا یعنی همان فضای مجازی کم کم پایم باز شد اما به قدری سرگرم کننده بود که خطرش را نمی فهمیدم 📛
مثل ترقه بازی بچه ای که ترقه توی دستش منفجر می شود💥
ورود در شبکه های اجتماعی و گروه ها، پیام دادن💌 و پیام دیدن به خصوص پیامهای خنده دار😁😂 یا عاشقانه ، استیکر های خنده و گری😂😭ه و تعجب و عصبانیت و قلب های سرخ و صورتی❤️💗 و دسته گل 💐به این و آن فرستادن خواندن و خندیدن، دعوا و مجادله، اظهار دوستی کردن و کلاس گذاشتن، خود را چیز فهم و باکلاس معرفی کردن، و رد و بدل کردن عکس و فیلم خنده دار و دیدنی، ارتباط مجازی با افراد ناشناس،سرکار گذاشتن این و آن، هیجانی فوق العاده داشت☺️😊❌
#رمان_دایره_آتش
#قسمت_چهارم
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🌾🌻🌾
🌻🌾
🌾
⚠️ تلنگر
💧استخرها زلال اند؛ چرا❓
چون هوای دریچه های اطراف خود را دارند؛ و از آنچه دارند سر ریز می کنند.
❄️ می خواهی زلال باشی ❓
بخشنده باش❗️
🤲اَللّهـــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــکَ_الفَـــرَج🌸
#تلنگر
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌿✨
سلام دوستان تنها مسیری گل✨🌿
صبحتون بخیروبرکت🌷
امروزمون وبایه تلاوت زیبا شروع میکنیم✨🌿
📖 تلاوت آیه 12 سوره مبارکه حجرات
#تلاوت_نور54
#روزازنو
#صبحتون_نورانی
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🙇♂💁♂🙅♂🙆♂🙋♂🤦♂🤷♂ 😆آموزش احکام درقالب طنز ....همون یکی سطل زباله دو روز شستنش طول می کشه 🤦♂ غ
🙇♂💁♂🙅♂🙆♂🙋♂🤦♂🤷♂
🔷آموزش احکام در قالب طنز
🤗......ببین این سرای طویل استه یه تانکر با پومپ پیشار داروم با آن راحت میشه کف سرای و پرش ها و همی جا را شوشته کرد✨
😁غلام گفت الان که دیگه آقای صبوری نیست چرا اینجوری حرف می زنی ⁉️
گفتم می خوام تو هم متوجه نشی من هوشنگم
آخه می ترسم پیش آقای صبوری منو لو بدی🤣
نمی دونم غلام چرا دندوناشو به هم می فشرد احتمالا دندوناش می خارید 😬
غلام گفت خوب پاشو برو تانکر رو بیار
گفتم صبر کن الان می پاشم
😄
سریع رفتم تانکر رو با یک وانت آوردیم وسط حیاط گذاشتیم 🚚 شیلنگ تانکر به همه جای خونه می رسید غلام گفت حیاط و سرویس ها رو بشور تا من اتاق ها رو گرد گیری کنم 🛢
پمپ رو روشن کردم فشار آب خیلی زیاد بود سر شیلنگ رو گرفتم سمت باغچه 🌺🌸🌾
آب وقتی به گل و گیاه و سبزی می رسه باید جون بگیره اما باغچه ی این خونه برعکس بود تا سر شیلنگ رو سمت باغچه می گرفتم گل و گیاه و سبزه و شاخه های درخت تکه تکه می شدن،
فشار آب می خورد به خاک باغچه و خاک و گل پرتاب می شد روی حیاط و لباسام، 🧟♂
خیلی خوشحال شدم آخه باغچه صاف و آماده برای کشت جدید شد 😂
🚿شیلنگ رو گرفتم سمت شیشه های پنجره اتاق که بشورم یهو شیشه ها خرد و خاکشیر شدن😨 و پاشیدن توی سر و کله ی غلام و صورت غلام زخمی شد 🤕 داشتم صحنه رو نگاه می کردم که یادم اومد شیلنگ آب هنوز سمت اتاقه، آب پاشید توی اتاق و فرش ها هم خیس شدند 🤦♂
فکر کنم تاریخ مصرف شیشه ها تموم شده بود 🤷♂
با خودم گفتم شیشه ها رو آب می کشم تا شیشه های به درد نخور بریزن پایین، تا آقای صبوری مجبور بشه شیشه های محکم بذاره 🙆♂
یک دفعه غلام داد زد مواظب باش، و دوید طرفم شیلنگ رو بگیره گفتم ممنون مواظب خودم هستم 💁♂نمی خواد کمک بدی خودم تنهایی می شورم که یهو شیشه پای غلام رو برید خون زد بیرون 💉
شیلنگ رو انداختم رفتم طرف غلام که کمکش کنم پای من هم برید و فرش های اتاق نجس شدن
💉🌡
غلام خواست با دست خون ها رو پاک کنه دستش نجس شد دست گرفتیم به دیوار که بلند شیم دیوار هم نجس شد لی لی کنان🤔🙅♂ خواستیم بیاییم از اتاق بیرون اون یکی پامون هم زخمی شد پاهای خونی مون رو کردیم توی کفش و با دوچرخه رفتیم 🚲داروخانه دوچرخه و کفش ها هم نجس شدن 🤨
و توی راه خدا خدا می کردیم که آقای صبوری از راه نرسه😱
چسب و باند گرفتیم و اونها رو هم نجس کردیم و پا هامون رو پانسمان کردیم عینهو چارلی چاپلین برگشتیم خونه ی آقای صبوری🙄😆
چشمتون روز بد نبینه پاهامون زخمی دستامون خونی شیشه ها شکسته فرش ها خیس باغچه داغون، حیاط گل آلود،🤭😩
غلام بی چاره هم چون منو خیلی دوست داشت به خودش نفرین می کرد و می گفت خدایا منو بکش تا از دست این هوشنگ راحت بشم🤩
کنارش نشستم و گفتم واقعا غلام تو خیلی فداکاری😎
من خرابکاری کردم ولی تو خودت رو نفرین می کنی تو چقدر خوبی،🤪 بی زحمت قبل از اینکه خدا تو رو بکشه خرابکاری های من رو هم به گردن بگیر🤓 آبروم پیش آقای صبوری نره، من اون دنیا برات جبران می کنم یهو می بینی آینده به جای داستان دهقان فداکار نوشتن غلام فداکار ☹️😁
حرفای من معجزه کرد آخه غلام یهو صورتش سرخ شد☺️ غاره ای کشید پاش خوب شد و بلند شد و با همان پای زخمی چنان لگدی بهم زد که پاش در رفت و نشست روی زمین 🤣و به خاطر اینکه منو زده بود خیلی دلش سوخت و گریه می کرد و می گفت
خدایا من بمیرم و اینو نبینم..🤲 گفتم غلام جان غصه نخور باور کن من اصلا دردم نیامد آخه برس فرش شویی توی جیبم بود لگدت به اون خورد🙄😜
اصلا من چیزیم نیست هرچی من دلداریش می دادم اون بیشتر خودشو می زد. آدم نباید اینقدر دل نازک و مهربان باشه😆😅😂
ادامه دارد......
#آموزش_احکام_درقالب_طنز
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی
#قسمت_بیست_ویکم
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri