#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت نودم
❇️ ارسال گزارش جنگ جمل
🔸نامهای به همه کارگزاران
🔻[ پس از پایان پیروزمندانه جنگ جمل، به همه کارگزاران کشور اسلامی نامهای نوشتم که بخشی از آن چنین بود: ]
خداوند متعال طلحه و زبیر را کشت؛ زیرا ستم روا داشتند و اختلافات افکندند و بیعتشکنی کردند. خداوند لشکر آنان را با شکست مواجه ساخت و عایشه را نیز بازگرداند، در حالی که گرفتار خسران شده بود.
❇️ نامه به مردم مدینه
🔻[ به مردم مدینه نوشتم: ]
بسم الله الرحمن الرحیم
از بنده خدا علی بن ابیطالب
سلام بر شما. خدا را سپاس میگویم که جز او، خدای دیگری نیست.
اما بعد، خداوند متعال که فضل و لطف ویژه و توجه خاص به من و شما دارد، فرمانروایی عادل است. خداوندی است که گفتارش حق است و در کتاب خود چنین فرموده است:
" إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ؛
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه در خودشان است تغییر دهند؛ و هنگامی که خدا درباره قومی اراده سوئی کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت".
🔻اکنون به شما خبر میدهم از سرانجام کار خودمان و کسانی از مردم بصره و قریش و دیگران که همراه طلحه و زبیر بودند. همانگونه که میدانید، آن دو بیعت مرا شکستند، با اینکه به میل خود با من بیعت کرده بودند. من از نزد شما خارج شدم و گروهی از مردم وفادار به بیعت من و پایدار در مسیر حق مرا همراهی کردند، تا اینکه به منزلگاه ذیقار رسیدم و فرود آمدم. در آنجا بود که جمعی از مردم کوفه نیز به ما پیوستند و با ما همراه شدند.
🔻طلحه و زبیر قبل از ما وارد بصره شدند و به فرماندار من، عثمانبنحنیف، ظلمها را روا داشتند. من نمایندگانی پیش آنان فرستادم و همهگونه دلیل و برهان آوردم و حجت را بر آنها تمام کردم. هنگامی که به نزدیکی بصره رسیدم، دوباره آنان را به حق فراخواندم و بار دیگر اتمام حجت کردم و قول دادم که از هر خطا و لغزشی میگذرم و بیعتشکنی و نقض عهد آنان را نادیده میگیرم؛ ولی آنان به هیچ چیز راضی نشدند، جز جنگ با من و همراهان من و پافشاری بر گمراهی. من نیز چارهای جز برخورد با ایشان نداشتم و از این روی راه جهاد را در پیش گرفتم. گروهی از آن پیمان شکنان را خداوند کشت و گروهی هم به میدان جنگ پشت کردند و گریختند.
🔻من شمشیر را از آنان برداشتم و همگان را عفو کردم و درباره آنان، حق و سنت را اجرا کردم سپس عبداللهبنعباس را استاندار آنان قرار دادم و اکنون، به خواست خداوند متعال به کوفه می روم. انشاالله.
🔻همچنین نامههایی به مردم کوفه و جریربنعبدالله، استاندار همدان و قرظةبنکعب و مسلمانان تحت امر وی در کوفه نوشتم و حوادث جنگ جمل را برای آنان شرح دادم و در این خصوص، روشنگری کردم.
❇️ نامهای به خواهرم
🔻[ نامهای نیز به خواهرم، امهانی نوشتم: ]
سلام بر تو. خدا را سپاس میگویم که جز او خدای دیگری نیست.
اما بعد، ما با سرکشان و ستمگران در بصره روبهرو شده و درگیر شدیم و خداوند با حول و قوه خود پیروزی را بر ما ارزانی داشت و به دشمنان ما مجازات ستمگران را داد. طلحه و زبیر و عبدالرحمانبنعتاب و گروهی بیشمار از آنان کشته شدند. از لشکر ما هم فرزندان مخدوع و دو پسر صوحان و علباء و هند و ثمامه و گروهی دیگر از مسلمانان به شهادت رسیدند که خدایشان رحمت کند. والسلام.
📚منابع:
۱. الفصول المختارة، ص۱۴۲
۲. قرآن کریم، سوره رعد، آیه۱۱
۳. الجمل، ص۳۹۵
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
33_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
12.19M
🔈 شرح و بررسی کتاب#آن_سوی_مرگ
📣 جلسه سی و سوم
* محل سکونت متناسب با مرتبه وجودی و کمالی
* طلب و تحصیل علوم به صورت عینی در برزخ
📆 1398/02/24
⏰ مدت زمان: ۲۹:۱۹
❗️برای دریافت مجموع جلسات آن سوی مرگ، از طریق لینک زیر اقدام نمایید
🌐 https://aminikhaah.ir/?p=12
🕌 #خرمشهر را
خدا آزاد کرد یعنی:
وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ
وَ لکِنَّ اللهَ رَمی...
11.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا