صلوات بر امام کاظم(ع)
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ، الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ، النُّورِ الْمُبِينِ ، الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذىٰ فِيكَ . اللّٰهُمَّ وَكَما بَلَّغَ عَنْ آبائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَنَهْيِكَ، وَحَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ، وَكابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَالشِّدَّةِ فِيما كانَ يَلْقىٰ مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ، رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَأَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِمَّنْ أَطاعَكَ وَنَصَحَ لِعِبادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.خدایا درود فرست بر امین مورد اعتماد، موسی بن جعفر، نیکوکار وفادار، پاک و پاکیزه، نور آشکار، تلاش کننده و عملکننده برای خدا، شکیبا بر آزار در راه تو. خدایا چنانکه از سوی پدرانش، آنچه از امر و نهی تو، به او سپرده شده بود، به مردم رساند و بندگانت را به راه روشن واداشت و از اهل تکبّر و سرسختی، در اموری که از نادانان ملّت خود میدید، متحمّل زحمت و مصیبت شد، پس بر او درود فرست، برترین و کاملترین درودی که بر یکی از فرمانبران و خیرخواهان بندگانت فرستادی، به درستی که تو آمرزنده و مهربانی.
هدایت شده از 『عارف شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
rasoli-6.mp3
4.03M
🎙حـاج مـــهدی رســولی
💔غریبونه تنهای تنها...
🏴 شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام)
برشما مریدان آنحضرتش تسلیت باد⬛️
یادم می آید آن روز در بیمارستان صحرایی فاطمه زهرا، بیشتر بچه های اطلاعات مجروح و مصدوم روی تخت های بیمارستان افتاده بودند.
حال من بهتر از همه بود و تنها کاری که از عهده ام برمی آمد این بود برایشان کمپوت باز می کردم و آب آن را در لیوانی می ریختم و به آن ها می دادم.
یک مرتبه دیدم محمدحسین و چند نفر از بچه ها را آوردند.
سراسیمه به طرف محمدحسین رفتم، حالت تهوع داشت و چشمانش خیلی خوب نمی دید. او را روی تخت خواباندم.
برایش کمپوت باز کردم تا بخورد، اما او گفت :نژاد دیگر فایده ندارد واز من گذشته
گفتم :بخور! این حرف ها چیه؟ الان وسیله ای می آید و همه را به اهواز منتقل می کنند. گفت :بله! چند تا اتوبوس می آید و صندلی هم ندارند.
با خودم گفتم او که الان از منطقه آمد، از کجا خبر دارد؟ احتمالا حالش خیلی بد است، هذیان می گوید.
هنوز فکری که در ذهنم می پروراندم به آخر نرسیده بود که یکی از بچه ها فریاد زد اتوبوس ها آمدند، مجروحان را آماده کنید، اتوبوس ها آمدند به طرف در دویدم.
خیلی تعجب کردم، محمدحسین از کجا خبر داشت اتوبوس می آید.
برای اینکه مطمئن شوم، داخل اتوبوس ها را نگاه کردم، نزدیک بود شوکه شوم. هر سه اتوبوس بدون صندلی بودند. به طرف محمدحسین رفتم و او را به اتوبوس رساندم.
گفت :نژاد! یک پتو بیار و کفت ماشین بینداز. او را کف ماشین خواباندم.
گفت :حالا برو و محمدرضا کاظمی را هم بیار اینجا
از داخل پله های اتوبوس که پایین رفتم، دیدم محمدرضا کاظمی با صدای بلند داد می زند :نژاد بیا! نژاد بیا! به طرفش رفتم.
او نیز همین خواهش را داشت :نژاد من را ببر کنار محمدحسین یوسف الهی این دو نفر معروف بودند به دوقلو های واحد اطلاعات
محمدرضا کاظمی را آوردم و کنار محمدحسین قرار دادم دو نفری دستشان را روی سر هم گذاشتند و در گوش هم چیزی گفتند و لبخندی زدند.
می خواستم بروم تا به بچه های دیگر کمک کنم، محمدحسین گفت:نژاد گوش کن! من دارم می روم و این دیدار آخر است.
از قول من به بچه ها سلام برسان و بگو حلالم کنند.
وقتی این حرف را زد، دلم از جا کنده شد. به طرفش برگشتم و دستی روی سرش کشیدم و با دست دیگرم صورتش را نوازش کردم، دیدم که قطرات اشک از گونه هایش سرازیر است.
او گفت :فکر نکنی که از درد اشک می ریزم. هر اشکی به خاطر ناراحتی نیست، اشک به خاطر شوق است، من به آرزوی دیرینه ام رسیدم. فقط تنها ناراحتی من این است که با بچه ها خداحافظی نکردم.
گفتم :نه ان شا الله به سلامتی بر می گردی.
بعد با او خداحافظی کردم و از آن ها جدا شدم. هنوز از ماشین پیاده نشده بودم که دوباره گفت:نژاد! یادت نرود پیغام من را به بچه ها برسانی.
او می دانست که دیگر برنمی گردد و من نفهمیدم از کجا بعضی چیز ها را پیشگویی می کرد.
خاطره رضا نژاد شاهرخ آبادی
به مناسبت سی و هفتمین سالروز شهادت محمد حسین یوسف الهی
شادی روحش 14صلواتـ🌷
«أَكْثِروا الدُّعاءَ لِتَعجيلِ الفَرَجِ»
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
دعاهای حضرت موسیبنجعفر(علیه السلام) برای رفع بلایا
http://shabestan.ir/detail/News/907176
🏴السَّلامُ_عَلَی_الْمُعَذَّبِ_فِی_قَعْرِ_السُّجُون
و ظلم المطامیر ذی الساق المرضوض
سلام و درود الهی بر موسی بن جعفر (علیه السلام)
⚠️⚠️ زندان وحشتناک مطامیر
👈مهمترین مسئله این است که برخی مورخین قائل هستند که امام موسی کاظم (ع) در زندان نبودند.
زندان، جایی در سطح زمین است، این در حالی است که برخی میگویند:
✨حضرت موسی بن جعفر (ع) در #سیاه_چال بودند.
به این شکل که زمین را میکندند، سنگ بزرگی میگذاشتند و غذایی را با بی احترامی از روزنهای داخل سیاه چال میانداختند.
در برخی از منابع روایت است که استخوانهای حضرت (ع) بر اثر عدم مواجهه با نور خورشید، نرم شده بود.
✨#موسی_بن_جعفر (ع)در #دل_زمین و در عمق #هفت_متر استقرار داشتند. ارتفاع سیاه چال آنقدر کم بود که زندانی نمیتوانست بایستد و اگر میخواست، حرکت کند، باید کمر را خم میکرد.
⚠️علاوه بر این سیاه چال در فصول مختلف، سرما و گرمای غیر قابل تحملی داشت. رفت و آمد به سیاه چال سخت بود..
#لعنت الله علی القوم الظالمین
#امام_زمان
#شهادت_امام_موسی_کاظم
#آجرک الله _یا_ بقیة الله
«أَكْثِروا الدُّعاءَ لِتَعجيلِ الفَرَجِ»