319 Jahad ba Nafs (1402-08-16) Babe 61 Hadithe 20823 Shahre Moghaddase Ghom.MP3
15.16M
🔈 #جهاد_با_نفس
🔰 جلسه سیصد و نوزده
📌 دنیا؛ تبعیدگاه مؤمنين
* خداوند خطاب به حضرت موسی (عليهالسلام)؛ دنیا محل عقوبت است [01:03]
* دنیا تبعیدگاه است، خانه حقیقی ما آخرت بوده و هست [02:08]
* تبعید به دنیا به خاطر ناشکری و جهالت ما است [04:56]
* ماهی تا به خشکی نیفتد نمیفهمد که دریا چیست [06:27]
* دل بستن به دنیا مانند زندگی در دامنه دره و تکیه به عکس دیوار است [09:41]
* دنیا جای استراحت نیست، بلکه محل صعود و حرکت است [11:34]
* معنای ملعون بودن دنیا چیست؟ [13:09]
* آیهای که در تمام عالم حتی هیچ پیامبر یا امامی جز اميرالمؤمنين (عليهالسلام) به آن عمل نکرد [16:06]
* باید دنیا را به کار بست نه اینکه به آن دل ببندیم [17:42]
* مهاجرت مکانی مشکل ما را حل نمیکند؛ ما نیاز به مهاجرت مکانتی داریم! [20:12]
* تنوع در خشکی مشکل ماهی را برطرف نمیکند، او فقط دریا میخواهد ... [21:21]
* مقدار علم بستگی به میزان بیرغبتی به دنیا دارد [22:06]
* هیچکس دنیا را تحقیر نکرد مگر اینکه از این کار سود برد [27:31]
⏰ مدت زمان: ۲۸:۲۹
📆 ۱۴۰۲/۰۸/۱۶
🌐 https://aminikhaah.ir/?p=6251
#حب_دنیا
#هجرت
✅ توجه: با کلیک روی زمانهای نوشته شده در پایان هر جمله به همان قسمت از سخنرانی منتقل میشوید.
🔔@Aminikhaah_Media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناجات زیبای دکتر چمران🥀
خدایا
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم..
من نفهمیدم!
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد..
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست،
معنایش این نیست که تنهایم..
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت..
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم..!
دوستت دارم ، خدای خوب من💚
من مى خواهم براى تو از مادر مظلوم مدینه سخن بگویم، همسفر من باش!
بیا به مدینه سفر کنیم و از حوادثى که بعد از وفات پیامبر در آن شهر روى داد، باخبر شویم.
به راستى چگونه شد که مردم مدینه، عهد و پیمان خود را شکستند و مظلومیّت دختر پیامبر را رقم زدند؟
من مى خواهم تو را با حماسه اى که حضرت فاطمه(س)، آن را آفرید، آشنا کنم.
حماسه یارى حقوحقیقت!
حماسه اى به بلندى تاریخ آزادى وشرافت!
من مى خواهم مظلومیّت مادرم فاطمه(س) را بیان کنم و تو را از ماجراى خانه اى باخبر کنم که در آتش کینه سوخت!
دوست من! بیا با هم دفترِ تاریخ را باز کنیم و در ده ها کتاب پژوهشى - تاریخى به جستجوى حقیقت بپردازیم تا بدانیم بر مادرِ مظلوم شیعه چه گذشته است.
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی دلسوختن و گریستن ما ارزش داره که بفهمیم به کی سیلی زدن
چه کار کنم زندگیم برکت داشته باشه؟
🔻از شیخ عباس قمی، مولف مفاتیح الجنان پرسیدند:
در طول تاریخ کتابهای زیادی در زمینه دعا تالیف شده. اما چطور شد که مفاتیح الجنانِ شما با این استقبال عجیب روبرو شد؟
ایشان گفتند:
روزی که قلم به دست گرفتم تا تالیف مفاتیحالجنان را شروع کنم، تصمیم گرفتم ثواب این کتاب را به حضرت زهرا تقدیم کنم.
به نظرم این برکت عجیب، از حضرت زهرا سلام الله علیها است.💫
ما نیز اگر میخواهیم زندگیمان برکت بگیرد و در فرصت کوتاه عمر به موفقیتهای بزرگ مادی و معنوی برسیم، راهش توسل مداوم به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها است.
یکی از شیوههای توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها قرائت هرروزه صلوات خاصه ایشان است
متن صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكيَّةِ، حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَنَبيِّكَ، وَأُمِّ أَحِبَّائِكَ وَأَصْفيائِكَ، الَّتي انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلَىٰ نِساءِ الْعالَمينَ. اللّٰهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَكُنِ الثَّائِرَ اللّٰهُمَّ بِدَمِ أَولادِها. اللّٰهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدىٰ، وَحَليلَةَ صاحِبِ اللَِّواءِ، وَالْكَريمَةَ عِنْدَ الْمَلإِ الْأَعْلىٰ، فَصَلِّ عَلَيها و عَلَىٰ أُمِّها صَلاةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ أَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها، وَأَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هٰذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحيَّةِ وَالسَّلام
ا
#یاد_شهید
#شهید_برونسی
#نماز_شب
یک ساعتی مانده بود به اذان صبح. جلسه تمام شد. آمدیم گردان. قبل از جلسه هم رفته بودیم شناسایی. تا پام رسید به چادر، خسته و گوفته ولو شدم روی زمین.
فکر میکردم عبدالحسین هم میخوابد. جوارابهاش را درآورد. رفت بیرون! دنبالش رفتم.
پای شیر آب ایستاد. آستینها را داد بالا و شروع کرد به وضو گرفتن. بیشتر از همه ما، فشار کار روی او بود. طبیعی بود که از همه خستهتر باشد. احتمالش را هم نمیدادم حالی برای خواند #نماز_شب داشته باشد.
خواستم کار او را بکنم، حریف خودم نشدم. فکر این را میکردم که تا یکی دو ساعت دیگر سر و کلهٔ فرماندهٔ محور پیدا میشود. آن وقت باز باید می رفتیم دیدگاه و میرفتیم پشت دوربین. خدا می دانست کی برگریدم.
پیش خود گفتم: بالاخره بدن توی بیست و چهار ساعت، احتیاج به یک استراحتی داره که.
رفتم توی چادر و دارز کشیدم. زود خوابم برد.
اذان صبح آمد بیدارمان کرد. بلند شدم و پلکهایم را مالیدم. چند لحظهای طول کشید تا چشمهام باز شد. به صورتش نگاه کردم. معلوم بود که مثل هر شب، نماز با حالی خوانده است.
خاکهای نرم کوشک، ص ۹۸.