eitaa logo
نکات ارزشمند(مسجد فاطمه زهراسلام‌الله‌علیها)
156 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
اطلاع رسانی برنامه‌ها وکلاسها
مشاهده در ایتا
دانلود
: ▪️من توصیه‌ می‌کنم را تا آنجایی که می‌توانید، ولو یک وقتی هم نتوانستید، قضایش را بخوانید. @t_manzome_f_r مجموعه‌ی تبیین منظومه فکری رهبری
: 🔹در اسلام، در مورد مسائل اجتماعی، هیچ چیز به قدر عدالت مورد توجه قرار نگرفته است. در مورد ظهور حضرت بقیه‌الله، در بیشتر روایات و ادعیه‌ای که درباره‌ی آن بزرگوار است، به دنبال مساله‌ی ظهور و قیام، به این مساله اشاره شده که خدا به وسیله‌ی او زمین را پُر از قسط و عدل می‌کند. چرا؟ چون بشر بیش از همه چیز، از ظلم و بیدادگری رنج می‌برد. @t_manzome_f_r مجموعه‌ی تبیین منظومه فکری رهبری
: 🔹قبل از دوران مهدی موعود، آسایش و راحت‌طلبی و عافیت نیست. در روایات هست که «واللهِ لَتُمَحِصَنَّ» و «واللهِ لَتُغَربَلُنَّ» به شدت امتحان می‌شوید، فشار داده می‌شوید. امتحان در کجا و چه زمانی است؟ آن وقتی که میدان مجاهدتی هست. قبل از ظهور مهدی موعود، در میدانهای مجاهدت، انسانهای پاک، امتحان می‌شوند. در کوره‌های آزمایش وارد می‌شوند و سربلند بیرون می‌آیند و جهان به دوران آرماني مهدی موعود روز به روز نزدیک‌تر می‌شود. این، آن امید بزرگ است. @t_manzome_f_r مجموعه‌ی تبیین منظومه فکری رهبری
✅ وظیفه ما نسبت به رهبری 🔻 حضرت آیت الله مصباح یزدی: 🔹 اولین ما نسبت به نعمت رهبری این است که خاضعانه از درگاه الهی طول عمر و سلامتی و توفیقات و تایید بیشتر را درخواست کنیم؛ - درخلوت، در جلوت، در مواقع عبادت، در مواقع تشرف [به اماکن مقدسه] - این را از بزرگ‌ترین وظایف خودمان و بهترین آرزو‌های خودمان بدانیم که برکتش شامل لااقل ۸۰ میلیون مردم کشور خودمان و صد‌ها میلیون مسلمان دیگر می‌شود. 🔸 دومین وظیفه ما نسبت به رهبری این است که سعی کنیم واقعا بفهمیم منویات ایشان و خواسته‌های ایشان از نیرو‌های مختلف دقیقا چیست؟ 🔹 گاهی منافع شخصی مانع می‌شود از این که آدمی درست دقت کند که ببیند آقا از من چه می‌خواهد و تفسیر می‌کند به آن چیزی که دلخواه خودش است. این‌ها از وساوس شیطانی است و مانع می‌شود از این که این برکات عمومیت پیدا کند و نتایجش نصیب شود.۹۸/۷/۱۵
🚨 ماجرای عجیب که در سیل پرتاب کردند! 💠 رهبر انقلاب نقل می‌کنند در ایرانشهر پس از پایان نماز دیدم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم ـ که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود- رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرشهای مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند. جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه‌ها را یکی پس از دیگری می‌شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود. تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی‌امان، خراب شدن خانه‌ها و فریاد کمک‌خواهی مردم. در چنین حالت بحرانی و وحشتناکی، ذهن انسان فعال می‌شود و به دنبال هر وسیله‌ای برای مقابله با وضع موجود می‌گردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری می‌توان به تربت سیدالشهداء(علیه السلام) ـ به اذن خدای متعال ـ توسل جست. قطعه‌ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه‌ی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم. آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد. 📙 کتاب "خون دلی که لعل شد" 🌍 🌐 به سفیــــر بپیوندید👇 🆔 @safir_khabar
🚨 افطاری مورد علاقه‌ی 💠 رهبر انقلاب نقل می‌کنند ۱۳۹۰(قمــری) در زندان از راه رسید. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شــد؛ چون از کودکی این ماه را دوست می‌داشتم. هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند. نماز را خواندم. لحظات شادی‌آور سر سفره افطار در کنار خانواده، با که در برابر ما می‌جوشید، در خاطرم گذشت. خوردنی‌های سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم؛ بویژه مختص خود را(غذای معروف مشهدی‌ها که ظاهراً مختص خود آنها است) به یاد آوردم؛ که از هر غذایی برای افطار، آن را بیشتر دوست می‌داشتم. این «ماقوت» از آب و نشاسته و شکر تهیه می‌شود و به شیوه خاصی آن را می‌پزند. من نیز در پختن آن، همانند پختن سایر غذاها، بخوبی وارد است. ناگهان به خود آمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شــده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شــام آوردند، که به خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوع‌تر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت. ، نگهبــان اطلاع داد که چیزی برای شــما فرستاده شــده. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده اســت. این غذاها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده ساخته بود و توانسته بود به برساند. همچنین در همان روز، از منزل برایم وســایل تهیه و صرف چای آوردند. لذا افطاری خوشــمزه و مطبوعی بود که به قــدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم. این کار هر روز تکرار شد.  📙 کتاب خون دلی که لعل شد 📱@jabe_siyah