مادر مومنین پاسخ گرفت از اشک هایی که برایش ریخت از یامحمد ها که از جانش به نایش ریخت دست دعا برداشت اورا از خدایش خواست حق جام نورناب را در دستهایش ریخت الحق که تاجر بوده حضرت،به چه سودی برد از مال دنیایی که در راه خدایش ریخت به به تجارت بهتر ازاین می شود آیا هر سکه ای بخشیدیک دنیا به جایش ریخت زهرای او وقف علی هنگام یاری کرد طرحی که در یاری به همسر او برایش ریخت دنبال حیدر بودن زهراست از مادر وقت خطر هردم دلش با هر صدایش ریخت با اشک گَرد از پیکرخورشیدایمان شست هرگاه خاک از بامها روی عبایش ریخت هنگامه ی تکذیب ها تصدیق راهش شد شد بند تسبیحی که روزی دانه هایش ریخت تامی رسید از جنگ بر راهش نمی خشکید آبی که از اشک روانش پشت پایش ریخت شور جهادش بوده در شعب ابیطالب او بیم امت را به دریای عطایش ریخت او اولین زن بوده در ایمان چه ایمانی دار وندار خویش رابا جان به پایش ریخت شام جدایی بود وبا یادش رسول الله از دیدگانش اشک در یاد وفایش ریخت از لطف ام المومنین بسیار باید گفت در شعرهامان شور باید در رثایش ریخت #احمدرفیعی_وردنجانی 🖤💙🌴💎🌴💙🖤

واحد گول واحد پولمان که تومان شد هرچه کم بودهم فراوان شد باز تدبیر دولت امید برتمام جهان نمایان شد گرچه دلخسته ایم از کرونا لبمان با امید خندان شد مرحبا از نبوغ این دولت عالم از این نبوغ حیران شد هرچه اصلاح کار لازم بود همه با این روال، ای جان شد ارزش اختلاسها کم شد وفریدون رها ز زندان شد ده تومن یک دلار شد خوب است جایگاه دلار لرزان شد نان شده یک تومن بخور مفت است چه جفایی به قیمت نان شد گوشت شد صد تومن دوباره چه خوب باز همسفره ی فقیران شد گر پرایدی شده نود میلیون تازه با این روال ارزان شد قیمتش را نود هزار ببین قدر سی سالِ پیشِ پیکان شد کمتر از خانه های وردنجان قیمت خانه های تهران شد دولت خوب مان به این تدبیر دولت بی مثال دوران شد ما گرفتار در قِرِ دولت هی قِر آمد فلان وبهمان شد دولت آمد عجیب قِر این شد دولت آمد دوباره قِر آن شد باچنین شاهکار تاریخی پول ما یکه تاز میدان شد ثروتی بود گر بلا تکلیف محو در های وهوی طوفان شد ارزش یک تومن از این ترفند باز هم قدر چندافغان شد مشکل صفرهایمان حل شد کارسختی که بود آسان شد سرطان داشت اقتصاد وطن بینی اش شد عمل ودرمان شد مسئله حل شده گمان کردند صورت مسئله چو پنهان شد ماکه گفتیم هیچ خوب نشد وحسن گفته که به قرآن شد #احمدرفیعی_وردنجانی 💙🌴💎🌹💎🌴💙

شب قدر آمده.... شب قدر آمده تا قدر بدانی خود را بینوایی به نوایی برسانی خود را وقت آنست که پیدا بکنی عزت خویش توکه گم کرده ای از دیر زمانی خود را خاک بازی نکن از خاک مذلت برخیز وقت آنست که قدری بتکانی خود را شده دنیا قفس بال وپر پروازت باید از ذلت دنیا برهانی خودرا باز کن حلقه ی زنجیر تعلق ها را همتی کن که توباید بتوانی خودرا به مقامی برسانی که نبینی جز حق از چه در راه خودت بار گرانی خود را به خدا می رسی از خویش شناسی دریاب به خدایت برسان چون نگرانی خود را چه نشستی که نشانی ز خودت نیست به جا کاش روزی برسانی به نشانی خودرا اشرف خلق پراز جلوه ی نور است بکوش قدر یک آیه دراین ماه بخوانی خود را این عصایی ست که پیرانه به راهت ببرد چون که پیدابکنی وقت جوانی خود را خواب نوشین به سرت بودسحرگاه رحیل کاروان رفته مگر باز رسانی خود را دور کن خاطره ی گندم ونان را، انسان طعم عشق است که باید بچشانی خودرا شب قدر آمده باکاسه ی دستان دعا باز سیراب کن از بحر معانی خودرا التماس دعا. #احمدرفیعی_وردنجانی 💙🌴💎🌹💎🌴💙

نور نوشته همواره از الطاف یزدانی نوشتی آرامشی را در پریشانی نوشتی تفسیر حق رابی هراس از یاوه گویان دریا شدی هر بار و طوفانی نوشتی حسن ختامی ناب را با جوهر عشق در روزهای سخت وبحرانی نوشتی ترکیب زیبای هنر باروح دین را درشعرهای ناب وعرفانی نوشتی پیغمبرانه جمله هایی دلنشین را باشرحی از آیات قرانی نوشتی نورهدایت می چکد از جمله هایت روشنگری کردی ونورانی نوشتی در مورد پایان کار آل صهیون از فصل محو ظلم شیطانی نوشتی برنامه ی راه جوانان جهان را بابهره از انوار ربانی نوشتی در دوره پیکار باویروس منحوس از ارزش رفتار انسانی نوشتی در مکتب رزمایش مهر ومواسات از لطف وانفاق و مسلمانی نوشتی وقتی نوشتی عشق راز ماندگاریست هرچیز غیر از عشق را فانی نوشتی تفسیری از اندیشه ی خودباوری بود متنی که با خودکار ایرانی نوشتی #احمدرفیعی_وردنجانی 🌴💎🌹💙🌹💎🌴

ای در وجودت زخمه ی بسیار ای قدس خون خورده در دوران استکبار ای قدس ای با وجود زخمها برپای مانده ای ازتمام دردها سرشار ای قدس یک عمر خورشیدشفق سیمای صبحت کرده طلوعت را به خون دیدار ای قدس ای قبله ی جان دیدنت در بند سخت است ای خانه ی اجدادی ابرار ای قدس هر مصرع شعر مقاوم بودن توست از واژه های عاشقی سرشار ای قدس همواره در حالیکه خار چشم کفری هرگز نشد اوج شکوهت خوار ای قدس والتین والزیتون که حتی درزمستان زیتون تقوای تو شد پربار ای قدس ای روح سبز فعل می خواهم بمانم ای ماضی در حال استمرار ای قدس ای در حریم خویش بی مهری کشیده ای جلوه ی پاینده ی ایثار ای قدس اشک یتیمان تو آتش می زند زود بر خیمه ی پوشالی اغیار ای قدس عزم بلند تونماد پایداریست اسطوره ی عشقی تو در انظارای قدس باران بمب آمدولی بذر شکوهت رویید هربار از دل آوار ای قدس عزم سپیداری که دارد ریشه در خاک همواره می روید اگر بر دار ای قدس شلیک بر فریاد ها مُهرسکوت است می رویی از شلیکها انگار ای قدس یک عمرشور سرخ صبر آهنینت زنجیر هارا می دهد آزار ای قدس شور اشّدا علی الکفار کرده پیشانی عزم تورا تب دار ای قدس وقت است نقش ظلم را بیرون بریزی بیرون بریزاین مخزن الاسرار ای قدس باید بخوانی چامه درچنگ چپاول سیمرغی اما درقفس ناچار ای قدرس هر لحظه در نای زمان از عمق جانت فریادهارا می کنی تکرار ای قدس فریاد مادام تو اوج سر فرازیست پیچیده این فریاد در ادوار ای قدس فریاد هل من ناصر مولا حسین است در انتظار پاسخ احرار ای قدس فریاد یاری از تو ومظلومیت گفت تا اربن اربا شد به خون سردار ای قدس از قطره های خون پاک حاج قاسم طوفان به پاخیزد هزاران بار ای قدس اینگونه بعد از حاج قاسم دشمنت را سردار قاآنی دهد اخطار ای قدس شب رو به پایان است، وپرچمدار در راه تاصبح دیدارش بمان بیدار ای قدس والفجر هاباقیست آری وعده حتمی ست صبح است در پایان شام تار ای قدس از فتح می خوانیم ودر اوج یقینیم وقتی خدایت با تو باشد یار ای قدس آیات حق هرگز نیفتاد از تلاوت باسنگ روی سینه ی عمارای قدس دشمن نخواهد دید از آینده چیزی سیدعلی داده ست این هشدار ای قدس ازصفحه گیتی به زودی می شودپاک سیمای این شیطان بدهنجار ای قدس یک یاعلی کافیست تا دنیای اسلام کوتاه سازد دست هر جبار ای قدس هنگام فتح قدس نزدیک است زیرا باهمدلی آسان شود هرکار ای قدس #احمدرفیعی_وردنجانی 🌴💎🌹💙🌹💎🌴

خرمشهر... قدس جان می نویسد از تو وشیدایی تو از مبداء تاریخ استثنایی تو این سان که در آتش به پای خویش ماندی ققنوس هادر حیرت از مانایی تو افسانه نه این واقعیت بود دیدیم بامرگ جان دادن نه جان افزایی تو از هجمه ی طوفان اهریمن نلرزید یک لحظه هم حتی دل دریایی تو از خاک نه از آسمان عاشقی بود سرچشمه ی آرامش رویایی تو ازتیر وترکش پیکرت گل داد یعنی دارد بهاری فرصت فردایی تو مستانه سوی خطه ی خورشید رفتند پروانه های کوی بی پروایی تو عزم تو خرم ماند حتی در دل خون احساس مجنون شد پی لیلایی تو در ازدحام دشمنان هم قسم بود دست خدا برشانه ی تنهایی تو یک عمر از این نخلهای سربریده گل می کند در هرنفس زیبایی تو در پبچ وتاب خاطراتت مادرانه مابین نی ها می وزد لالایی تو دزدان چه دزدیدند از خاکت که اینسان افزوده شد اندازه ی دارایی تو سرمایه ی بی انتهایت سرفرازیست این است پاداش سر سودایی تو ای خاک خرم می تراود صبح میهن ازشور وشوق وبرکت وپویایی تو مایی که خرمشهر ها در پیش داریم باید ببینیم اینهمه بینایی تو ما دریقین از روز فتح قدس هستیم باشور ایثار جهان آرایی تو فریاد القدس لنا در جان ما هست یک روز می خواند به هم آوایی تو #احمدرفیعی_وردنجانی 🌴💎🌹💙🌹💎🌴

ای رحمت حق، پیر جمارانی ایران ای منجی خلق از شب ظلمانی ایران ای روح خدایی که خلیلانه شکستی بتهای کمر بسته به ویرانی ایران پیغمبر نوری که رسیدی شب ظلمت با وحی نگاهت به پریشانی ایران از برکت خورشید نگاه تو سحر شد خاموشی شبهای زمستانی ایران لبخند ملیح تو به ما داد امیدی در واهمه ی هرشب طوفانی ایران آن گاه که یک نام فقط مانده به جابود از هیمنه ی عشق ومسلمانی ایران برداشته شد با نفس روشن تو حصر از مرغ دل خسته ی زندانی ایران از بهمن اعجاز تو ما معجزه دیدیم گل داده چنین فصل زمستانی ایران در اوج سیاست، زدگی گشت سیاست آمیخته با مکتب ایمانی ایران روییده گل سجده ی شکراست بهارا از فرصت درک تو به پیشانی ایران مای وطن ما که شد از نام تو پیدا وحدت که شد از شور تو ارزانی ایران وابسته نبودی نه به شرقی نه به غربی ای رهبر ایرانی ایرانی ایران درنیمه ی خرداد تو هر قطره به جان داشت دریای غمی آیت رحمانی ایران ما جمله گرفتار به خال لبت ای دوست در مطلع هربیت غزلخوانی ایران بگذار بگرییم که چون ابر بهاراست درسوز غمت دیده ی بارانی ایران تاصبح فرج هست به پا شور قیامت باحضرت آقای خراسانی ایران #احمدرفیعی_وردنجانی 🌴💎💙💎🌴

🌴💎🌹💎🌴فصل دریدن لباس میش پوشد گرگ در فصل دریدن ها ومی گیرد گلوی میش را وقت چریدن ها کنار آستینی که پر از مار است شکی نیست عبا هم می شود دنیای عقرب پروریدن ها پس از این شاخه ها که دسته ی ظلم تبرها شد غمی دارد درخت از شاخه ی نو آوریدن ها کجا باید پناه از دست ظالم برد در جایی که قاضی می شود اسطوره ی ظلم آفریدن ها کجاباید شکایت برد درد دین فروشی را که رایش می شود کالای بازارخریدن ها عدالت گستران را بین از آنان عدل می نالد ببین حق گستران را وقف ناحق گستریدن ها من ازاین قتل منصوری بدون دار دانستم که قاضی ها نمی میرند از این پایین پریدن ها #احمدرفیعی_وردنجانی 🌴💎🌹💎🌴

صلی الله علیک یا قره عین رسول الله دل می بَرَد از یک جهان لبخندهایش او بسته دل تنها به لبخند خدایش مصباح نور پاک حق می آید از راه حق، ریسه بسته آسمانها را برایش وقتی اذان گفتند در گوشش، ملائک دادند گوش جان به شور ربنایش ورد تمام عرشیان نام حسین است دست قنوت کُل هستی در دعایش ارزانی عالم نموده حضرت عشق عشق حقیقی را ز دریای سخایش «جانم حسینِ» مصطفی در دهر پیچید شد قلب او شاد از نگاه باصفایش حیدر نگاهی کرد و از گرمای خورشید پوشاند روی ماه او را با عبایش آهسته زهرا در تبسم اشک می ریخت بادیدن لبهای مشغول ثنایش آرام روی گونه اش گلبوسه می کاشت با قطره های اشک بین لای لایش آزاده ی آزاد خواهد بود از غیر هرکس گرفتار است در زلف رهایش در زیر پای زائرانش کرده ام پهن فرش دلم را در مسیر کربلایش ای کاش می شددرشب میلاد باشیم زائر میان کربلای باصفایش ما را برای عاشقی هم گر نخواهد این بس که می دانند ماها را گدایش #احمدرفیعی_وردنجانی 🌴💎❄️💎🌴

رایِ آری رودم به دریا می برم سرشاری ام را سنگی نمی گیرد شکوه جاری ام را در مکتب سرخ حسینی بایداز عشق بالا بگیرم پرچم دینداری ام را مشتاق مرگ سرخم و بالای نیزه گوید سرمن از ستم بیزاری ام را دشمن مگر در خواب بیند خواب باشم ظلمت گریزم، عاشقم بیداری ام را تهدید ها شد فرصت پویایی من آسان نموده عزم من دشواری ام را بیش از چهل سال است هنگام شبیخون دشمن چشیده مشت های کاری ام را هرگز نگیرد خنده های ریب دشمن از من مرام ضد استکباری ام را هرچند بر تن زخمه ها از خار دارم هرگز ندیده دشمن من، خواری ام را تا جان به تن دارم به عهدم پایبندم با خون کنم تایید رای آری ام را #احمدرفیعی_وردنجانی 🌴💎❄️🌹❄️💎🌴

صلی الله علیک یا قره عین رسول الله دل می بَرَد از یک جهان لبخندهایش او بسته دل تنها به لبخند خدایش مصباح نور پاک حق می آید از راه حق، ریسه بسته آسمانها را برایش وقتی اذان گفتند در گوشش، ملائک دادند گوش جان به شور ربنایش ورد تمام عرشیان نام حسین است دست قنوت کُل هستی در دعایش ارزانی عالم نموده حضرت عشق عشق حقیقی را ز دریای سخایش «جانم حسینِ» مصطفی در دهر پیچید شد قلب او شاد از نگاه باصفایش حیدر نگاهی کرد و از گرمای خورشید پوشاند روی ماه او را با عبایش آهسته زهرا در تبسم اشک می ریخت بادیدن لبهای مشغول ثنایش آرام روی گونه اش گلبوسه می کاشت با قطره های اشک بین لای لایش آزاده ی آزاد خواهد بود از غیر هرکس گرفتار است در زلف رهایش در زیر پای زائرانش کرده ام پهن فرش دلم را در مسیر کربلایش ای کاش می شددرشب میلاد باشیم زائر میان کربلای باصفایش ما را برای عاشقی هم گر نخواهد این بس که می دانند ماها را گدایش #احمدرفیعی_وردنجانی 🌴💎❄️💎🌴