گلچین نکته های ناب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیستم 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را میشنیدم و تلاش میکردم از ز
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_یکم
💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.
دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.
💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمیزند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.
چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرینتر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمیگشت.
💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانیام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و میترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.
پس از یک روز روزهداری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف میرفت.
💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.
گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل میکردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش میچکید.
💠 چند روز از شروع #عملیات میگذشت و در گیر و دار جنگ فرصت همصحبتیمان کاملاً از دست رفته بود.
عباس دلداریام میداد در شرایط عملیات نمیتواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.
💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را میلرزاند.
شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم میخواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، میخوای باهاش حرف بزنی؟»
💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بیخبرم!
انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظهای سکوت، صدای ضربهای و نالهای که از درد فریاد کشید.
💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد میتونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»
احساس نمیکردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و بهجای نفس، خاکستر از گلویم بالا میآمد که به حالت خفگی افتادم.
💠 ناله حیدر همچنان شنیده میشد، عزیز دلم درد میکشید و کاری از دستم برنمیآمد که با هر نفس جانم به گلو میرسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم میزد :«پس چرا حرف نمیزنی؟ نترس! من فقط میخوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»
از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفسهای بریدهای که در گوشی میپیچید و عدنان میشنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت میبرم!»
💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! میخوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.
جانی که به گلویم رسیده بود، برنمیگشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمیآمد.
💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانیام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.
از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا میزدم و دلم میخواست من جای او #جان بدهم.
💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال میکردند سرم اینجا شکسته و نمیدانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.
عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.
💠 ضعف روزهداری، حجم خونی که از دست میدادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.
گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زنعمو هر سمتی میرفتند تا برای خونریزی زخم پیشانیام مرهمی پیدا کنند و من میدیدم درمانگاه #قیامت شده است...
#ادامه_دارد
🌴📚🌼📚🌴
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
‼️ #فوری متاسفانه #حماه نیز سقوط کرد!
⚠️ ارتش سوریه تایید کرد: شورشیان تروریستی تکفیری، وارد #حماه در قلب کشور سوریه شدند. #ارتش_سوریه اعلام کرد که نیروهای ما عقبنشینی کردهاند و در خارج از شهر، در حال تجدید قوا هستند!
📌 مطابق بیانیه وزارت دفاع #سوریه، حماه نیز به بهانهی حفاظت از غیرنظامیان، تخلیه شده و بدین ترتیب این سنگر مهم نیز #سقوط کرد.
✍ از مرزهای ترکیه، #ادلب و #حلب تا شهر حماه، مناطق شمالغرب سوریه بودند که برای #محور_مقاومت، ارزش خیلی خاصی نداشتند و بیشتر، #روسیه وظیفه داشت که از این مناطق، حفاظت کند.
⚠️ از حماه به بعد اما، به دلیل دسترسی به #عمق_استراتژیک و خطوط پشتیبانی #حزبالله_لبنان و نزدیکی حماه به بیروت و خاک لبنان، هر متر پیشروی تروریستها، به خصوص به سمت مصیاف، تدمر (پالمیرا)، دمشق و القصیر، #تهدید مستقیم #امنیت_ملی جمهوری اسلامی #ایران و خطری بسیار بزرگ برای تمام مردم ایران محسوب میشود. امنیت در منطقهی غرب آسیا، زنجیرهای و پیوسته است.
🛑 تکفیریهای عثمانی - صهیونی، به صراحت اعلام کردهاند که قصدشان ایران است! به نمادهای ایرانیها بیاحترامی کردند. مظاهر شیعی را هتک حرمت نمودند و علنا اعلام کردند که در صورت دسترسی به اماکن مقدس شیعی، آنها را ویران کرده و زنان ایران را به کنیزی خواهند برد!
🔰 تلاشهای رزمندگان و فرماندهان #جبهه_مقاومت ادامه دارد، اما یک نفر سنگی را در چاه انداخت که صد نفر نمیتوانند آنرا خارج کنند!
⚠️ یکی از مهمترین دلایلی که #حضرت_فاطمه سلاماللهعلیها در مسیر حمایت از #ولایت تنها ماند، این بود که مردم میگفتند ما را چه به دعوای علی با دیگران! ما حوصلهی دردسر نداریم! بگذارید به زندگی و کسب و کارمان برسیم. ما را داخل در سیاست نکنید!
⛔️ این شد که فاطمه سیلی خورد...
⛔️ جایگاه خلافت، غصب شد!
⛔️ مسیر الهی، منحرف گردید...
⛔️ #غضب_الهی شامل جهانیان شد!
⚠️ #هشدار و #آمادهباش
🚨 اکنون نیز در یک #پیچ_تاریخی بینهایت مهم قرار گرفتهایم. یا بر مسیر خود، استوار و ثابتقدم میمانیم و #مقاومت میکنیم، یا اسیر موهومات عدهای غربزده و #اشعث صفت، #سازش کرده، دست روی دست قرار میدهیم تا دشمن به پشت دروازههای شهرهای ایران برسد! آنگاه با لگد تکفیریهای بدتر از #داعش و #اسرائیل، از خواب بیدار خواهیم شد! چه سود که آن روز، خیلی دیر است!
🔥 #جریان_ابقع به سرعت در شامات پیشروی میکنند! #جریان_سازش در داخل ایران، بر طبل بیتفاوتی میکوبند! مردم ایران هم که از اهمیت وقایع، بیخبر...
🚨 ایرانیان به هوش، به گوش؛
🔥 هدف آمریکا، هدف اسرائیل، هدف تروریستهای تکفیری حاضر در سوریه و عراق، فقط مردم ایران هستند! اگر از غزه و لبنان و سوریه و عراق عبور کنند، به صغیر و کبیر #ایرانی رحم نخواهند کرد! با حجاب و بیحجاب، موافق و مخالف و بیتفاوت برای آنها، هیچ فرقی ندارند! با #ژن_ایرانی مشکل دارند! از هفت هزار سال #تمدن_ایرانی که با مکتب #عاشورا و انتظار #ظهور مولا، پیوند داده شده، قوام یافته و ترکیب شده؛ مشکل دارند! با تمام ایران مشکل دارند! از ما گفتن...
✍ #انذار میدهیم از بیتفاوتی و بیمسئولیتی و عدم حمایت کامل که سرنوشتی تلخ برایمان رقم خواهد خورد!
✍ و #بشارت میدهیم به پیروزی نهایی، در صورت صبر و استقامت، مبارزه با تفکر سازش و تسلیم و ذلت در داخل کشور، و مقاومت در مرزهای فلسطین اشغالی
🌴💎🕯💎🌴
🖤 السلام علیک یا حیدر کرار 🇮🇷🇵🇸
#فتنه_اکبر