💠ضعف اراده، ضعف بدن
🌱امام صادق علیه السلام:
در موردى كه نیت و اراده آدمى قوى باشد، بـدن دچـار ضعـف و ناتـوانى نمى گـردد.
وسائل الشیعه، ج ۱
@Noore_khodaa
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
🌱خانه نشینی و قرنطینه در دوران رضاخان
*⭕️ باورش شاید سخت باشه اما بعضی زنان ۳۰۰ هفته از خانه خارج نشدند*
🔹 تنها سه هفته است که بسیاری از خانمها بخاطر ویروس کرونا در خانه هایشان حبس شده اند. باورتان میشود که یک زمانی توی این کشور، نیمی از زنان ایران حدود 7 سال در خانه خود زندانی شدند؟
💦 رضاخان بیسوادقلدری بود که جز تفنگ مسلسل و به رگبار بستن مخالفان، چیزی نمیدانست. یکی از اقدامات ضدمیهنی وی، کشف حجاب بود.
رضاشاه ارتش و پلیس را موظف کرده بود به زور که چادر از سرزنها بردارند،و. به همین دلیل بسیاری از زنان ایران بیش از هفت سال، از خانه خارج نشدند و چه تعداد زنانی که با مشت و لگد ارتش رضاقلدر، شهید و یا مجروح شدند.
ازبزرگترهای فامیل مادربزرگها یا پدربزرگهای خود بپرسید حتما متوجه اوضاع می شوید. پدرم همواره از خاطرات وترسهای کودکی خود میگوید که همراه مادرش جرات بیرون رفتن از منزل را نداشتند.
#میرجعفری
حکایت زیر تایید نقلهای بزرگان ماست...
مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی، پدر آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی، دامت برکاته، در مشهد مقدّس، برای آن که به محضر امام زمان (عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.
ایشان می فرمود: «در یکی از جمعه های آخر، ناگهان، شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید.
در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی عصر امام زمان (عج)، در یکی از اتاق های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.
وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت، به من فرمودند: «چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم.» بعد فرمود: «این، بانویی است که در دوره بی حجابی (دوران رضا خان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند!
✍میرجعفری
@Noore_khodaa
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
♻️ نتیجه تصمیمات غلط سوزنبان
✍ حمید رسایی:
گروهی ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺭﯾﻞ ﺭﺍﻩ ﺁﻫﻦ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﯾﻞ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ و ﺩﯾﮕﺮﯼ متروکه و غیرقابل استفاده بود. سه تن از بچهها بازی روی ریل سالم را انتخاب کردند اما ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﻭﯼ ﺭﯾﻞ متروکه ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﯾﻞ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺳﻪ ﺑﭽﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﭘﺲ ﺍﺯ ﮐﻤﯽﺑﺎﺯﯼ، ﺭﻭﯼ ﺭﯾﻞ ﺳﺎﻟﻢ ﺧﻮﺍﺑﺸﺎﻥ ﺑﺮﺩ.
ﻗﻄﺎﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ رسیدن به محل تلاقی دو ریل ﺑﻮد ﻭ ﺳﻮﺯﻧﺒﺎﻥ که ناگهان متوجه بچهها شده بود، باید ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺻﺤﯿﺤﯽ میگرفت. او ﻣﯽتوانست ﻣﺴﯿﺮ ﻗﻄﺎﺭ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩهد ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺭﯾﻞ متروکه ﻫﺪﺍﯾﺖ ﮐﻨﺪ تا ﺟﺎﻥ ﺳﻪ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺷﻮد ﯾﺎ ﻣﺴﯿﺮ آن ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺪﻫﺪ ﻭ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﺩ!
ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﻮﺯﻧﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﮐﻢ ﻭ ﺣﺴﺎﺱ، ﭼﻪ ﺗﺼﻤﯿﻤﯽ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﯿﺪ؟
در نگاه اول، نجات جان سه کودک بر نجات جان یک کودک اولویت دارد ﮐﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻃﻔﯽ، ﺷﺎﯾﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺻﺤﯿﺤﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﺮﺳﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﻣﺪﯾﺮﯾﺘﯽ ﭼﻄﻮﺭ؟
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺳﻮﺯﻧﺒﺎﻥ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﯽﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﻗﻞ، ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ که ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﺍفتاد و ورود قطار در ریل متروکه، منجر به ﻭﺍﮊﮔﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﻗﻄﺎﺭ شد ﻭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺷﺪﻧﺪ.
به نظرم این داستان که در برخی کتب نقل شده با تصمیمات مدیریتی این ایام قابل تطبیق است. در نحوه مواجه با کرونا ویروس از ابتدا دیدگاه بسیاری از کارشناسان پزشکی بر اعمال محدودیتها در شهرها بود که برای اجرای آن رییس ستاد کل نیروهای مسلح نیز اعلام آمادگی کرد اما متاسفانه شخص رییس جمهور به دلایلی که هنوز برای بسیاری مبهم مانده، مخالف بود!
با تاخیر در اجرای این محدودیتها بویژه از ابتدای سال نو و عدم ممانعت مردم برای سفر به شهرهای دیگر، غلطترین تصمیم مدیریتی گرفته شد و سوزنبان به زعم خود با اعطای فرصت به بخشی از جامعه که هشدارها را جدی نگرفتند، عملا جان مسافران و آحاد یک جامعه را به خطر انداخت.
هنوز نمیتوانم دلیل مقاومت این ایام حسن روحانی در خصوص اعمال محدودیت در سفرها و عدم قرنطینه شهری را هضم کنم! خصوصا وقتی میبینم حسن روحانی به توییت انتقادی یکی از منتخبین تهران (باقر قالیباف) واکنش نشان میدهد اما در برابر ادعای عباس عبدی سکوت میکند!
عباس عبدی از حامیان شناخته شده روحاتی، چند روز قبل در یادداشتی اعلام کرد که رییس جمهور برای تصمیمات سخت در برابر کرونا رغبتی ندارد چون میخواهد از وضع فعلی در راستای مذاکره با آمریکا و احیای برجام استفاده کند.
✍ حمید رسائی
@Noore_khodaa
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
بزرگواری تعریف میکرد👇
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ،
من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ،
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ،
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم
همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،
همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده
و یک حسینی حسینی راستین بوده است .....
اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا والاخره
@Noore_khodaa
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
داستان عرق فروشی .mp3
2.72M
داستان تبدیل عرق فروشی و کاواره به کبابی اسلامی
🎤 استاد انصاریان
@Noore_khodaa
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
* نقش دین در شرایط ویروس کرونا چیست؟*
چه دین داشته باشیم و چه نداشته باشیم، ویروس کار خودش را میکند۰
*اگر پا روی شیشه و چاقو بگذاری، میبرد۰ خواه آیت الله باشد یا آدم معمولی!!!*
پس نقش دین چیست؟ دین امام خمینی میسازد، قاسم سلیمانیها میسازد۰ *ما فکر میکنیم که چون جمهوری اسلامی است، نباید مشکل داشته باشیم، نباید بیماری داشته باشیم۰*
این تفکر اشتباه است...
*معنای دین این نیست که هیچ کس هیچ غصهای نداشته باشد۰ اینها توقعات بیجاست۰ دین درمان ویروسهای باطنی، مثل حرص و بخل و نفاق است۰*
کارکرد دین چیز دیگری است۰
*انبیاء و اوصیا که مؤمنترین افراد بودند، گاهی بیشترین سختیها را داشتند، مانند حضرت ایوب ؛ گاهی در اوج قدرت و رفاه بودند مانند حضرت سلیمان۰* ولی در قرآن در سوره صاد تابلویی از این دو پیامبر در کنار هم قرار گرفته، و درباره هر دو میفرماید: نعم العبد۰
*امام حسین گاهی در کودکی روی دوش پیغمبر بود، و در کربلا زیر سم اسب۰*
ولی آنچه امام حسین را عزت بخشید، راضی بودن به همه شرایط تلخ و شیرین بود۰
*آیا ویروس وارد حرم امام میشود؟*
حرم که ساختمان است، *ویروس وارد بدن امام هم میشود۰ مگر امام رضا علیهالسّلام با زهر به شهادت نرسید؟ مگر امام حسین علیهالسّلام زیر سم اسب نرفت؟ مگر با خنجر سر از بدن مطهر امام جدا نکردند؟*
امام علم غیب دارد، معجزه دارد، قدرت دارد، دعایش مستجاب است اما همهی اینها در گروِ اذن خداوند است و هر کجا که خدا گفت به کار برده میشود۰
*بعضی ماشینها را نوشتهاند که استفاده اختصاصی ممنوع است، مثل اسلحهای که در اختیار مأمور است، ولی حق استفاده شخصی ندارد۰ هر کجا که اجازه دادند، باید از آن استفاده کند۰*
در طبیعت قوانینی در جریان است که تغییر آن توسط اهل بیت امکان پذیر است ولی فقط با اذن و اراده الهی۰
*هوشیار و بیدار باشیم و فریب سفسطه بازان که در این روزهای کُرونایی دین و اسلام و ائمه و اماکن مقدسه را نشانه رفته اند نخوریم۰
✍ حجة الاسلام قرائتی
@Noore_khodaa
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
وقتی نانوا خمیر نان را پهن میکند و
درون تنور میگذارد را دیدی که
چه اتفاقی می افتد؟
خمیر به سنگها می چسبد اما نان
هر چه پخته تر می شود،از سنگها جدا میشود
حکایت آدمها همین است...
سختی های دنیا ، حرارت تنور است...
و این سختی هاست که انسان را پخته تر میکنند...
و هر چه انسان پخته تر میشود
سنگ کمتری بخود می گیرد...
سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من.. خانه من..من.. من !!
آنوقت که قرار است نان را از تنور
خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!!
خوشا بحال آنکه در تنور دنیا
آنقدر پخته میشود که به هیچ سنگی نمی چسبد!!
ما در زندگی به چه چسبیده ایم ؟
سنگ ما کدام است ؟
@Noore_khodaa
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃