eitaa logo
مخاطب خاصِ (سپاهانشهرزیبا)
245 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
19 فایل
سلام دوستان بزرگوار و عزیزان همراه💞 عرض ادب و خوش آمد گویی خدمت شما بزرگواران🌹 در گروه مطالب در موضوعات👇 خانواده *اخلاقی *علمی *اجتماعی* مناسبتی* طنز *مسابقه *مطالب*مطالب کوتاه بارگزاری خواهدشد👌 ارتباط باادمین @Nooriz
مشاهده در ایتا
دانلود
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ دو دقیقه آرامش بعضی خانواده ها دلهره دارن که شهید رئیسی رو از دست دادیم دیگه مثل ایشون رو نداریم😰 اوضاع مملکت چی میشه پس؟😔 و نهایت استرس زیاد... امروز صبح ابتدای کلاس نهج البلاغه مولا نکته ای رو گفتم جهت دلگرمی که عزیزان گفتن این قسمت رو بذاریم بفرستیم خانواده ها ببینند. تقدیم با احترام❤️ https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
اسماعیل هنیه شهید است؟.mp3
زمان: حجم: 5.88M
⭕️ شبهه ویژه بچه هیئتی ها آماده شد! ❓میگه چرا به اسماعیل هنیه میگین شهید؟! اونا که فلسطینی هستن و بعضیاشون سنی هستن و اعتقادی به امامت امیرالمومنین ع ندارن! پس چرا به اینا میگین شهید!!! ✅ فرق است بین سنی و وهابیت 🔹افتخار شیعه است که رهبر شیعیان بر پیکر رهبر اهل تسنن نماز می خواند... https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
زمان: حجم: 2.09M
⭕️ تحلیل قسمت اول تاکسی پرسی با موضوع: مارو چه به اسرائیل؟ 🔹تو این صوت دو تا خط فکری کاربردی بهت دادم که در پاسخ به دوستانت بدرد می خوره @seyyed_kazem_roohbakhsh
کمک به مردم کالیفرنیا.mp3
زمان: حجم: 1.49M
🔹پویش کمک به آمریکا کمک به خانه های سوخته کالیفرنیا... چیه تعجب کردی؟! مگه شما به مردم غزه کمک نکردین اگر انسان هستین به مردم کالیفرنیا هم کمک کنین دیگه! ❌شنیدن صوت بالا واجبه با روشنگری و نشر جواب، تیرشون به سنگ می خوره https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
📓روایت مادر بزرگ خانواده شهید ساداتی:😭 از زبان مادر شهید سیدمصطفی ساداتی ارمکی: «شهادت سیدمصطفی چیز دور از انتظاری برایم نبود، همیشه می‌دانستم دیر یا زود یک روز بالاخره این خبر را می‌شنوم. برای همین از قبل به همسرم و پسرهایم گفته بودم هر اتفاقی افتاد اول به خودم بگویند، قول می‌دهم طاقت بیاورم. یکشنبه صبح در آشپزخانه مشغول بودم که همسرم دستم را گرفت و گفت بیا بنشین. یقین کردم که اتفاقی افتاده مخصوصا که دیشب ریحانه سادات روی زبانش حرف شهادت افتاده بود و ول نمی‌کرد. قرآن را به سینه چسباندم و گفتم: آماده‌ام.بچه‌ها مِن مِن می‌کردند: مصطفی شهید شده… ‌من صبور بودم اما داغ امان نمی‌داد: فهیمه هم شهید شده. برای هر کدام‌شان چندثانیه بیشتر فرصت عزاداری نداشتم چون بلافاصله اسم دیگری از عزیزانم در لیست قرار می‌گرفت: ریحانه‌سادات هم… گریه می‌کردم و می‌گفتم: منزل نو مبارک‌شان _فاطمه‌سادات… قبل از اینکه اسم سیدعلی را بیاورند پیش‌دستی کردم: سردار سلیمانی من هم شهید شده؟! از های های گریه‌هایشان جوابم را گرفتم. سید علی عاشق سردار سلیمانی بود. راه می‌رفت توی خانه و طوری رفتار می‌کرد که مثلا حاج قاسم است من هم به این اسم صدایش می‌کردم. سردار سلیمانی ما هم پیکرش سالم نبود از روی DNA شناسایی‌اش کرده بودند. وقتی در معراج گفتم سید علی را بدهید تا به جای مادرش برای پسرم لالایی بخوانم از سبکی تابوتش فهمیدم چیزی از چهارساله‌ی مان نمانده.» ‌ تکه‌های دل مادربزرگ، هر کدام جایی افتاده‌اند؛ زیر آوار، کنار فاطمه و فهیمه…کنار پیکر سوخته‌ی سیدعلی…در تابوتِ سر به مهر ریحانه‌سادات… هر جای دل مادر که دست می‌گذارم یک خط روضه‌است، روضه‌های مجسمی که به چشم دیده است روضه وار میگوید: کاش فقط پسرم را شهید می‌کردند… کاش فقط مصطفی را…» https://eitaa.com/Noorizz