eitaa logo
رِسانہ‌محـــــــله‌نوٓر
328 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ظرف باقلوا و سینی چای را روی زمین می گذارم. - زحمت کشیدی زری خانم باز خجالت دادی منو استکان چایش را برمی دارد. - خدا نکنه.. خجالت واسه چی! گفتم حالا که دارم می آم و باقلوای مغازه تازه اس واسه شما هم بیارم - دست شما و آقا سید درد نکنه. خیر ببینه انشالله قدرش رو بدون، مرد مثل اون کمتر پیدا می شه تو این دوره زمونه خیرگی نگاهم را از صورتش برنمی دارم. دلش غنج رفته انگار که لبخند شیرینی می زند. - پسرای خودت چی! یکی از یکی آقاتر و اهل خدا پیغمبر. دیگه چی می خوای قربونت برم! ردِ نگاه ملیحه را دنبال می کنم. خیره به قاب عکس روی دیوار است و چانه اش می لرزد. - هیشکی اندازه ی من حال تو رو نمی فهمه. ولی خب.. چاره چیه. راضی ام به رضای خدا سر می چرخاند و من را نگاه می کند. - می گم یادته دلت یه دختر می خواست. اونقدر گفتی تا یه دختر ناز و قشنگ جای دختر نداشته رو واست پُر کرد نگاهم در چشمان خیس ملیحه می نشیند. آب دهانم را قورت می دهم. به زحمت. کاش واقعاً مادرم بود و من دخترش. کدام مادر دلش رضا می داد به آوارگیِ وصله ی تنش! ملیحه اما دست و بالش بسته است. مرد خانه حرف اول و آخر را می زند. - دخترم داره می ره نام رمان : 📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگاهش را پایین می کشد. اشک از گوشه ی چشمش می چکد. زری خانم نچی می کند و دست روی زانویش می گذارد. - باز شروع کردی! جای پیدا کردن راه حل واسه این طفل معصوم داری آبغوره می گیری زنِ حسابی! دستی به صورت خیسش می کشد. - بمیرم براش.. بخدا روم نمی شه نگاش کنم. کم مصیبت کشید این چند وقت که حالا اینم اومد روش. کجا بره آخه؟ یادم به حرف حاجی می افتد. اخم کرده و تکیه اش را به متکای لوله ای محبوبش داده بود. - هر جا خواستی بری، برو. ولی بشنوم اسم و رسم حاج صادق رو به گند کشیدی اونوقت من می دونم و تو همه ی نفرتم را در نگاهم ریختم و دندان روی هم فشردم. - می شه منظورتون رو واضح تر بگید مکث کردم و بغض چسبیده در گلویم را بلعیدم. - این دفعه رو نشنیده می گیرم، حاجی. بذار تا نرفتم رومون به هم وا نشه که خیلی بد می شه. چون من یکی داره صبرم تموم می شه ملیحه اگر وساطت نمی کرد همان شب عطای حاجی را به لقایش می بخشیدم و شبانه بیرون می زدم. - می رم خونه ی صبا اینا. شمام دیگه لازم نیست به هر کی از این در اومد تو التماس کنین و واسش اشک بریزین شاید زری خانم بدش بیاید. اما نه بیشتر از من که از غرور له شده ام چیزی باقی نمانده. - اشتباه فهمیدی مریم جان. نمی دونم شایدم ملیحه نتونسته منظورش رو درست بفهمونه. حالا این صبا خانم کی هست دخترم؟ نام رمان : 📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده https://eitaa.com/Noorkariz
سر تکان می دهم. - غریبه نیست، از دوستای دانشگاهم. قبلاً همخونه بودیم با هم. خونه شون کوچیک هست ولی.. تازه یادم می افتد خواهر صبا عقد کرده است و شوهرش هر شبِ خدا سر سفره شان می نشست. - ولی چی مادر؟ نگاه به ملیحه می کنم. حرف نگاهم را می خواند انگار. کم مانده از این حجم حقارت و بدبختی بزنم زیر گریه. دلم نازک شده، می فهمم. - اونجا نمی شه. دست و پاشون تنگه، اذیت می شی کاش می شد خودم را نابود کنم. خلاص می شدم از این در به دری. نگاهم را پایین می کشم. شرمندگی تا مغز استخوانم را می سوزاند. کاش ذره ای مقصر بودم. - آخرش یه راهی پیدا می کنیم دخترم. چند روز وقت داری؟ زیر لب می گویم دو روز. دو روز لعنتی که به اندازه ی چشم بر هم زدن می گذشت و من هرگز این روزها را فراموش نمی کردم. دست به زمین می گذارد و از جا بلند می شود. نیم نگاهی به من می اندازد. - بنده ی خدا جز وسیله هیچی نیست مادر. اون بخواد همه چی جور می شه پس چرا هر چه می گذشت ناجورتر می شد! ناصر شانه خالی می کرد و منصور پنج برابر پول نداده را طلب می کرد! از گوشه ی چشم نگاهش می کنم. گوشی تلفن را برمی دارد و شماره می گیرد. نام رمان : 📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا در این شب زیبای بارانی که سراسر خیر و برکت توست چتر رحمتت را بر سرمان همیشه باز نگهدار و بهترین تقدیرها را برایمان رقم بزن الهی آرامش و شادی همراه با دانه‌های باران بر سر و روی زندگیتون ببارد شبتـ🌙ـون سـرشـار از بـارش رحمـت الهـی🌟 https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام علیکم صباح الخیر روز سه‌شنبه شما با شروع ذکر یا ارحم الراحمین بخیرو شادی باشد وخداوند عاقبت ماو خانواده مان را ختم بخیر گرداندوقلبت را منور کن بنور قرآن با صلوات بر محمد وال محمد https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍏 یکی از مهمترین علل افسردگی تغذیه ناسالم و غذاهای حاوی نمک است مصرف خرما با دفع نمک از بدن افسردگی را درمان میکندوهمچنین قوای جنسی و حرکتی بدن را نیز افزایش میدهد. https://eitaa.com/Noorkariz
🍏چطوری وقتی فشارمون می‌افته و تنهاییم مانع از بیهوش شدن بشیم ؟! کافیه همون لحظه چند تا انجیر بخورید. قند انجیر یکباره جذب روده کوچیک میشه و مانع از حال رفتن شما میشه... https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🟠 پلیس در «طرح نور» به‌سمت هوشمندسازی پیش می‌رود اطلاعیۀ فرماندهی انتظامی کشور در خصوص طرح عفاف و حجاب: 🔸در زمانه‌ای که جریان‌های رسانه‌ای بدخواه ملت ایران به‌دنبال اختلاف‌افکنی و دوقطبی‌سازی جامعه با اجرای «طرح نور» بودند؛ مردم و نخبگان فهیم با ادراکی قابل ستایش در کنار پلیس قرار گرفتند تا شأن، حریم، حرمت و کرامت بانوی ایرانی حفظ شود. 🔸برای آنکه افکار عمومی شناخت بیشتری از دلایل فراجا در اهمیت اجرای طرح نور داشته باشند، در روزهای آینده چند پروندۀ مهم از باندهای تبهکار سازمان‌یافته که در سطح بین‌المللی و داخل کشور اقدامات مجرمانه در زمینۀ فساد و فحشا، تجارت جنسی، پورنوگرافی و... داشته‌اند منتشر خواهد شد. 🔸بررسی‌ها و مشاهدات عینی روزانه در شهرها نشان‌دهنده‌ حرکت مطلوب جامعه به‌سمت حفظ حریم و حرمت‌ زنان و بانوان است. 🔸پلیس در هیچ حالتی به‌دنبال پرونده‌سازی برای موضوعاتِ هنجاری و ارزشی نیست و به شهروندان این نوید را می‌دهیم که در نهایت طرح نور به‌سمتِ هوشمندسازی پیش خواهد رفت. https://eitaa.com/Noorkariz