▪️علّامه امینی رَحِمَهُ اللهُ صاحب کتاب گرانسنگ الغدیر مینویسند ؛
عن الحسن ، قال أرسل عمرُ بنُ الخطّابِ إلی امرأةٍ مغنّیةٍ کان یُدْخَل علیها ، فأنکرَ ذلک فأرسلَ إلیها. فقیل لها أجیبی عُمَرَ. فقالت یا ویلها ما لها ولعُمَرَ؟! فبینما هی فی الطریق فزعتْ فضربَها الطِّلقُ فدخلتْ داراً فألقَتْ وَلَدَها فصاحَ الصبیُّ صَیْحَتَیْنِ ثُمَّ ماتَ. فَاسْتَشارَ عُمَرُ أصحابَ النبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فأشارَ علیهِ بعضُهم أنْ لیسَ علیکَ شیءٌ إنّما أنت دالٌّ و مؤدّب ، فأقبلَ عَلَی عَلِیٍّ فقالَ ما تقول؟ قالَ إنْ کانُوا قالُوا برأیِهِمْ فَقَدْ أخطأ رأیهم ، و إنْ کانُوا قالُوا فی هواکَ فلَمْ ینصحُوا لَکَ ، أری أنَّ دیتَه علیکَ ، فإنّکَ أنتَ أفزعتَها و ألقتْ ولدَها فی سبیلک.
عمر بن خطاب عدهای را در پی زنی آوازهخوان که روابطی نامشروع داشت فرستاد. مأموران به زن گفتند عمر تو را إحضار کرده است. زن گفت وای بر من ، مرا با عمر چه کار؟! پس در مسیر هراسان شد و حالت زایمان به او دست داد و به خانهای رفت و بچهاش سقط شد. نوزاد دو فریاد بر آورد و جان داد.
عمر با اصحاب پیامبر مشورت کرد که چه کند ، آنها به او گفتند چیزی بر عهدهٔ تو نیست ، تو تنها قصد إرشاد و راهنمایی او را داشتی. در این میان امیرالمؤمنین علیّ عليه السّلام سکوت کردند.
عمر به آن حضرت عرض کرد نظر شما چیست؟
حضرت پاسخ دادند ؛
اطرافیانت اگر نظر خودشان را گفتهاند به خطأ رفتهاند ، و اگر این را برای خوشایند تو گفتهاند ، خیرِ تو را نخواستهاند. خون بهای کودک به گردن توست ، چون تو مادر را هراساندی و فرزند او در مسیر رسیدن به تو سقط شده است.
الغدیر ۶ / ۱۶۹.
#ظلم
#حکومت_داری
┏━━━••••••••••━━━┓
@norshariat110
┗━━━━••••••••••━━┛