لطفاً این دلنوشته حقیر رو نشر بدید تا به دست مداحان عزیزمون که در خونه اهلبیت علیهم السلام آبرو دارن برسه.
بسم الله الرحمن الرحیم
استادحاج محمدرضا طاهری و فررند دلبندشون حسین آقا، آسید مجید بنی فاطمه ی عزیز، آسیدرضا نریمانی دوست داشتنی، حاج آقارضا هلالی که در حمایت از برادر عزیز و مجاهد و انقلابی مون دکتر قالیباف در جلسه ی شادی اهلبیت علیهم السلام بین عاشقان دلباخته نفس زدید و از عمق وجودتون و با خلوص نیت تبلیغ کردید، دستتون رو می بوسم،
شنبه هفته آینده که قراره خبر انتخاب رئیس جمهور ، جهان رو پر کنه ، شب اول محرم و شب شروع عاشقیمونه،
دیدید که در این هیاهو با ظلم مضاعف به ساحت عمه جان امام زمان جسارت شد، و اینک این صدای مسلم غریب و تنها در کوفه ست که برای اخذ بیعت به صدا درآمده، پرچم همه ی مدافعان حرم در این هفته حساس نباید به زمین بماند، خاضعانه از محضر شما بلبلان اهلبیت و همه مداحان با اخلاص کشور عزیزمون می خواهیم که در شب جمعه پیش رو که شب بیعت است و شب جمعه ی منتهی به شروع محرم، با تبحر استادانه خود که میدانیم با اخلاص عجین است، روضه ی غریب کربلا را فریاد بزنید و برای سعید جمهور دکتر جلیلی عزیز بیعت جمع کنید تا مبادا روز شنبه که چشم از خواب باز کردیم خدای نکرده عمه جان امام زمان را باز در پس پرده ی اسارت ببینیم که اگر اینبار هم زینب سلام الله علیها به اسارت برود وای بر ما آخرالزمانی ها که روی برداشتن سر در مقابل مادر مظلومه اش را نخواهیم داشت. از ظرافت و ظرفیت روضه مذکور در این شبهای باقیمانده استفاده و دلهای مردم فهیم کشورمون رو متوجه دکتر جلیلی کنید تا ان شاءالله شاهد رای بی نظیر روز جمعه باشیم.
نکند خدای ناکرده بعدها که ان شاءالله بعد از ۸ سال جهاد جانانه حاج سعید ، وقتی که عاقبت به شهادت شد، مثل شهید جمهور اشک های بی امانمان در مظلومیتش داغمان کند.
و اینک شمایید و برداشتن پرچم همه ی شهدای مدافع حرم در دفاع از عقیله بنی هاشم.
در دنیا و آخرت ان شاءالله رو سفید باشید.
کوچیک همه شما، یکی از شاگردان کمترین شما بزرگواران.
یا علی مدد
enc_17137295788952820024905.mp3
3.02M
بیچاره ام کرده کربلات 💔
#مداحی
#امینقدیم
آقایاباعبــداللّٰــہ...
_نیازمندی؟ +کنج حرم امام رضا.
_نیازمندی؟
+ورودی باب الجواد.
یهسلاممبدیمخدمتآقاجانمون؛
اَلسَلامُعَلَیكیاصاحِباَلعَصروَالزَمان..(:💚
السَّلامُعلیکیابقیَّةَاللّٰہ
یااباصالحَالمَهدییاخلیفةَالرَّحمن
ویاشریکَالقرآن
ایُّهاالاِمامَالاِنسُوالجّانّسیِّدی
ومَولایالاَمانالاَمان . . . 🌱
آقای پزشکیان امشب به حاجی توهین کرد
به همون سرداری که تا ۱ و ۲۰ شب بیدار میمونی تا به یادش پست بزاری
از اول هم رایمون نبودی اقای پزشکیان
الان مصممتر و مطمئنتر شدیم🙂
یهسلاممبدیمخدمتآقاجانمون؛
اَلسَلامُعَلَیكیاصاحِباَلعَصروَالزَمان..(:💚
السَّلامُعلیکیابقیَّةَاللّٰہ
یااباصالحَالمَهدییاخلیفةَالرَّحمن
ویاشریکَالقرآن
ایُّهاالاِمامَالاِنسُوالجّانّسیِّدی
ومَولایالاَمانالاَمان . . . 🌱
آقای پزشکیان اگر شما تازه میخواهید
گفتگو کنید و از کارشناسان مشاوره بگیرید
آقای جلیلی ۱۱ سال است این کارها را انجام
میدهد و با همه کارشناسان صحبت کرده و
نظر گرفته و مشورت کرده ؛
همین امروز ۱۱ سال از آقای جلیلی عقب هستید . . !
جالبه ها دیشب اقای پزشکیان گفت که حاجی موی دماغ آمریکا بود امشبم که حاجی شد خار چشم خیلی جالبه...!
یهسلاممبدیمخدمتآقاجانمون؛
اَلسَلامُعَلَیكیاصاحِباَلعَصروَالزَمان..(:💚
السَّلامُعلیکیابقیَّةَاللّٰہ
یااباصالحَالمَهدییاخلیفةَالرَّحمن
ویاشریکَالقرآن
ایُّهاالاِمامَالاِنسُوالجّانّسیِّدی
ومَولایالاَمانالاَمان . . . 🌱
آیتاللّٰه حائری شیرازی(ره):
"اگر کسی تشخیص دهد جریانی
به دنبال تغییر فرهنگ اسلامی
به فرهنگ غربی است
باید بداند رأی دادن به این جریان
در حکم مبارزه و محاربه
با امام زمان(عج) است ..
خلاصه که حواسمون باشه
با یه رأی اشتباه فردای قیامت
شرمندهی امامزمانمون نشیم!
آقایاباعبــداللّٰــہ...
_نیازمندی؟ +ورودی باب الجواد.
_نیازمندی؟
+خواب شدن وسط بین الحرمین.
مناظره دیشب دکتر جلیلی خصوصا بیانیه آخر مثل عملیات وعده صادق بود ، دقیق ، بدون نقص ، آشکار ، و تمام کننده کار
سوره نحل آیه ۱۲۸
إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوا وَالَّذينَ هُم مُحسِنونَ﴿۱۲۸﴾
خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کردهاند، و کسانی که نیکوکارند.
یهسلاممبدیمخدمتآقاجانمون؛
اَلسَلامُعَلَیكیاصاحِباَلعَصروَالزَمان..(:💚
السَّلامُعلیکیابقیَّةَاللّٰہ
یااباصالحَالمَهدییاخلیفةَالرَّحمن
ویاشریکَالقرآن
ایُّهاالاِمامَالاِنسُوالجّانّسیِّدی
ومَولایالاَمانالاَمان . . . 🌱
آقایاباعبــداللّٰــہ...
_نیازمندی؟ +خواب شدن وسط بین الحرمین.
_نیازمندی؟
+مزار شهید گمنام.
16.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-فقط یک میلیون رای تو این مصاحبه خوابیده (تو انتشارش بترکونید) .
آقایاباعبــداللّٰــہ...
_نیازمندی؟ +مزار شهید گمنام.
_نیازمندی؟
+جمع کردن چمدون سفر کربلا(؛💔
بسم الله الرحمن الرحیم...
شروع رمان '"از خالکوبی تا شهادت"
روزی ۵ پارت قرار داده میشه.
از خالکوبی تا شهادت"
قسمت اول
یڪی از شهدای جوان دفاع از حریم اهل بیت (ع) است.
ڪه ماجرای تحول تا هادتش تنها ۴ماه به طول انجامید تا یڪی از شهدای نامی این جنگ باشد.
متولد ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ و تڪ پسر خانواده است.
مجید از ڪودڪی دوست داشت برادر داشته باشد تا همبازی و شریڪ شیطنتهایش باشد؛
اما خدا در ۶ سالگی به او یڪ خواهر داد.
خانم قربانخانی درباره به دنیا آمدن «عطیه» خواهر ڪوچڪ مجید میگوید: «مجید خیلی داداش دوست داشت.
به بچههایی هم ڪه برادر داشتند خیلی حسودی میڪرد و میگفت چرا من برادر ندارم.
دختر دومم «عطیه» نهم مهرماه به دنیا آمد.
مجید نمیدانست دختر است و علیرضا صدایش میڪرد.
ما هم به خاطر مجید علیرضا صدایش میکردیم؛ اما نمیشد ڪه اسم پسر روی بچه بماند. شاید باورتان نشود.
مجید وقتی فهمید بچه دختر است.
دیگر مدرسه نرفت.
همیشه هم به شوخی میگفت «عطیه» تو را از پرورشگاه آوردند.
ولی خیلی باهم جور بودند حتی گاهی داداش صدایش میزد.
آخرش همڪلاس اول نخواند.
مجبور شدیم سال بعد دوباره او را ڪلاس اول بفرستیم.
بشدت به من وابسته بود.
طوری ڪه از اول دبستان تا پایان اول دبیرستان با او به مدرسه رفتم و در حیاط مینشستم تا درس بخواند؛ اما از سال بعد گفتم مجید من واقعاً خجالت میڪشم به مدرسه بیایم.
همین شد که دیگر مدرسه را هم گذاشت و نرفت؛ اما ذهنش خیلی خوب بود.
هیچ شمارهای درگوشی ذخیره نڪرده بود. شماره هرڪی را میخواست از حفظ میگرفت.»
شهید مجید قربانخانی
از خالکوبی تا شهادت "
قسمت دوم
مجید پسر شروشور محله است ڪه دوست دارد پلیس شود.
دوست دارد بیسیم داشته باشد.
دوست دارد قوی باشد تا هوای خانواده، محله و رفقایش را داشته باشد.
مادر مجید میگوید: «همیشه دوست داشت پلیس شود.
یڪ تابستان ڪلاس ڪاراته فرستادمش.
وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود تمام بچهها را تڪهتڪه کرده است.
میگوید من ڪاراته میروم باید همهتان را بزنم.
عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا میرود پز داییهای بسیجیاش را می داد .
چون تفنگ و بیسیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود.
بعدها هم ڪه پایش به بسیج باز شد یڪی از دوستانش میگوید آنقدر عشق بیسیم بودڪه آخر یڪ بیسیم به مجید دادیم و گفتیم.
این را بگیر دست از سر ما بردار (خنده) در بسیج هم از شوخی و شیطنت دستبردار نبود.»
شهید مجید قربانخانی
ازخالکوبی تا شهادت
قسمت سوم
سربازی رفتنش هم مثل مدرسه رفتنش عجیب بود همه اهل خانه مجید را داداش صدا میڪنند.
پدر، مادر، خواهرها وقتی میخواهند از مجید بگویند پسوند «داداش» را با تمام حسرتشان به نام مجید میچسبانند و خاطراتش را مرور میڪنند.
خاطرات روزهایی ڪه باید دفترچه سربازی را پر میڪرد اما نمیخواست سربازی برود.
مادر داداش مجید داستان جالبی از روزهای سربازی مجید دارد: «با بدبختی مجید را به سربازی فرستادیم.
گفتم نمیشود ڪه سربازی نرود.
فرداڪه خواست ازدواج ڪند، حداقل سربازی رفته باشد.
وقتی دید دفترچه سربازی را گرفتهام.
گفت برای خودت گرفتهای!
من نمیروم.
با یڪ مصیبتی اطلاعاتش را از زبانش بیرون ڪشیدیم و فرستادیم؛ اما مجید واقعاً خوششانس بود.
از شانس خوبش سربازی افتاد ڪهریزڪ ڪه یڪی از آشناهایمان هم آنجا مسئول بود. مدرسه ڪم بود هرروز پادگان هم میرفتم.
مجید ڪه نبود ڪلاً بیقرار میشدم.
من حتی برای تولد مجید ڪیڪ تولد پادگان بردم.
انگار نه انگار که سربازی است.
آموزشی ڪه تمام شد دوباره نگران بودیم.
دوباره از شانس خوبش «پرند» افتاد ڪه به خانه نزدیڪ بود.
مجید هر جا میرفت همهچیز را روی سرش میگذاشت.
مهر تائید مرخصی آنجا را گیر آورده بود یڪ ڪپی از آن برای خودش گرفته بود پدرش هرروز ڪه مجید را پادگان میرساند وقتی یڪ دور میزد وبرمی گشت خانه میدید ڪه پوتینهای مجید دم خانه است شاڪی میشدڪه من خودم تو را رساندم پادگان تو چطور زودتر برگشتی.
مجید میخندید و میگفت: خب مرخصی رد ڪردم!»
شهید مجید قربانخانی