eitaa logo
آقای‌اباعبــداللّٰــہ...
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
0 فایل
‹بِسـم‌ِ‌رَب‌الحُسِـین› ‌مشکلات‌من‌فقط‌ڪنج‌حـرم‌حل‌می‌شود؛ دعوتم‌کن‌کربلا‌خیلی‌گرفتارم‌حسین :)!... شرایط‌کپی‌وَلِف؟‌: دعایِ‌شهادتمون🙂🚶🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
کفن‌کنید‌مرا‌رو‌به‌قبله‌ی‌حرمش نجف‌چه‌جای‌قشنگی‌برای‌تدفین‌است❤️‍🩹
هدایت شده از `Tab`
چنل فروشی :)! با تبلیغات اومده بالا به قیمت پایین میدم . لینک چنل: @lahzegorgomish آیدیم : @vida_128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کار رو انجام بده، خدا برات کم نمیزاره ... حجت‌الاسلام مسعود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقده بگم آقا هــواتو کردم کاش بیـام به کربـلات و برنـگـردم بی‌ سـر‌ و‌ سامونتـم، بیا به من سـامون بده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و اوست حضرت عشق ما .. در خامنه‌ای عزیز ذوب شوید همانگونه که او در اسلام ذوب شده است ..
آقای پزشکیان امروز چند بار در مجلس گفت: کابینه را با رهبری هماهنگ کردیم. اما جناب پزشکیان! این کابینه ای است که به سلیقه و فهم شما و کارگردانی شورای موسوم به شورای راهبری چیده شده و پس از چیده شدن، به رهبر انقلاب عرضه شده است. سیره و منش ایشان در بسیاری موارد این است که اصلا دخالت نکنند و در موارد بسیار معدود هم از میان گزینه های مد نظر رئیس جمهور، روی مطلوب ترین/ یا کم ضرر ترین صحه می گذارند تا حق انتخاب رئیس جمهور را محترم شمرده باشند. کابینه پیشنهادی، کابینه شماست آقای پزشکیان، نه کابینه تراز همت بلند رهبر انقلاب. ایشان چند هفته قبل از نمایندگان به صراحت خواستند ۱۲ شرط را در وزرای پیشنهادی طبق مسئولیت قانونی احراز کنند. والسلام. محمد ایمانی
در اغتشاشات سال ۸۸ وقتی که کار داشت دست اراذل و اوباش می افتاد، مرخصی نگرفت و به نطنز نرفت. می گفت : "من بلدم با اینها چطوری دربیفتم. من اگر باشم، بقیه بچه ها هم دلگرم می شوند." غسل_شهادت می کرد، می گفت : "اینجا هم میدان جنگ است، شاید خدا قسمت کند و اینجا شهید شدیم." پیراهن مشکی محرّمش را می‌بوسید و می‌پوشید و می‌گفت : "منتظرم نباش! معلوم نیست برگردم..." از چیزی یا کسی نمی‌ترسید، وقتی پای نظام در میان بود اصلا کوتاه نمی‌آمد... راوی :همسر شهید برگرفته ازکتاب‌: دخترها بابایی اند
آنها شیعه علی هستند🙂
🌎 درگیری مسلحانه در مسیر حرکت زائران اربعین به سمت شهر کربلا دو درگیری مسلحانه طی ۲۴ ساعت گذشته در مسیر حرکت پیاده زائران به سمت شهر کربلا برای شرکت در مراسم روی داد که در یکی از این حوادث، چند ایرانی نیز زخمی شدند. بر اساس بیانیه‌ای که ستاد «فرماندهی مشترک عملیات عراق» منتشر کرد، شامگاه چهارشنبه ۳۱ مرداد نزاعی مسلحانه در منطقه الزرکه در استان نجف، واقع در مسیر حرکت پیاده زائران، میان دو عشیره روی داد که در جریان آن آن دست‌کم یک نفر کشته و شش تن از زائران زخمی شدند. تعدادی از زخمی‌ها ایرانی هستند. یک درگیری دیگر نیز بامداد پنجشنبه یکم شهریور میان یکی از گروه‌های وابسته به حشد الشعبی و نیروهایی از ارتش عراق در حدود پنج کیلومتری شهر کربلا در میان انبوهی از زائران روی داد.
نیازمند الهی به رقیه هاتون هستم!؟🙂💔
رفقا واقعا الان حالم خوب نیست نیازمند این الهی به رقیه هاتون هستم😔💔
بِسْم رَبِّ الشُهَدا جایی برای چند لحظه آرامش(: یکی از بهترین چنل های شهدایی🥺 اینجا قشنگ وجود شهدا حس میشه💔 مدیرش یه دختریِ که سال⁹⁸ توبه کرده و رفیق شهید داره🙂 اتاقش عین پایگاه بسیج میمونه😎 لینکشه🖇 https://eitaa.com/joinchat/1312883554Cf75b72fdcb یه سر بزن اگر دوست نداشتی لفت بده😔 اجرتون با شهدا🌙 یاعلی مدد🌻
ولی تنها کسی که میتونه خوبم کنه تویی حسین...🙂💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
30_ahd_01.mp3
1.82M
┏⊰✾🇮🇷✾⊱━─━┓ @Nurulsama ┗─━━⊰✾🇮🇷✾⊱┛
یه‌سلامم‌بدیم‌خدمت‌آقاجانمون؛ اَلسَلام‌ُعَلَیك‌یاصاحِب‌اَلعَصروَالزَمان..(:💚 السَّلامُ‌علیک‌یابقیَّةَ‌اللّٰہ یااباصالحَ‌المَهدی‌یاخلیفةَالرَّحمن ویاشریکَ‌القرآن ایُّهاالاِمامَ‌الاِنسُ‌والجّانّ‌سیِّدی ومَولایالاَمان‌الاَمان . . . 🌱
آقای‌اباعبــداللّٰــہ...
رفقا واقعا الان حالم خوب نیست نیازمند این الهی به رقیه هاتون هستم😔💔
الهی به رقیه سلام الله علیها الهی به رقیه سلام الله علیها الهی به رقیه سلام الله علیها الهی به رقیه سلام الله علیها الهی به رقیه سلام الله علیها انشاالله خدا وند به حرمت حضرت رقیه سلام الله علیها حالتون خوبه خوب کنه الهی آمین یا رب العالمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی ظهور می‌کنند و ندای انابقیة‌الله سر می‌دهند چه کسانی سریع خودشون رو به حضرت می‌رسونن؟ حجت‌الاسلام والمسلمین استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شگفت از عنایت حضرت زهرا به ارادتمندان واقعی شان زن اگر زن باشد باعفت باحیا ، مرد به گرد پایش هم نمی‌رسد.
بازداشت ۱۴ تروریست داعشی در ۴ استان کشور وزارت اطلاعات: در عملیات‌های انجام‌ شده توسط ادارات کل اطلاعات استان‌های تهران، البرز، فارس و خوزستان با همکاری جامعه اطلاعاتی کشور، ۱۴ نفر از عناصر هدایت‌شده از سوی گروهک آمریکایی-صهیونیستی موسوم به «داعش خراسان» شناسایی و با دستور مرجع قضایی بازداشت شدند. متهمان مورد اشاره در چند روز اخیر با هدف انجام عملیات‌های تروریستی و به‌صورت غیرقانونی وارد کشور شده بودند. ۷ فرد داعشی در استان فارس و ۷ تروریست دیگر در استان‌های تهران، البرز و خوزستان دستگیر شدند. نتایج حاصل از تحقیقات و بازجویی‌ها متعاقباً منتشر خواهد شد.
🌷 🌷 (۴ / ۲) !!! 🌷....ترسیدم و ایستادم. چند بار داد و فریاد کرد تا فرمانده اردوگاه سر رسید. ابتدا مرا با دست نشان داد و وقتی متوجه رضا و امدادگر شد که به طرفم می‌آیند، صدایش را بیشتر بالا برد و به جنب و جوش افتاد. سرگرد هم که تازه وارد صحنه شده بود، چیزهایی را بلغور کرد: «چی می‌گه؟» رضا نگاهش را به سمت فرمانده اردوگاه که نگران و دستپاچه ما را تماشا می‌کرد انداخت و گفت: ـ هیچی. واسه خودش زرزر می‌کنه. فکر کنم ترسیده و می‌خواد بدونه تو واسه چی یه دفعه بلند شدی و می‌خوای بری تو سوله. ـ خب یه جوری حالیش کن پام کرم گذاشته و دکتر می‌خوام. همین که دست بردم زخم پایم را نشان سرگرد و نگهبان بدهم، سرگرد کلت کمری‌اش را رو به آسمان گرفت و چند تیر هوایی شلیک کرد. 🌷با صدای تیر، همه ساکت شدند و رضا و امدادگر، از من فاصله گرفتند. قلبم به شدت می‌تپید و داشتم قالب تهی می‌کردم، اما وقتی با اشاره به زخم پایم فرمانده اردوگاه را متوجه موضوع کردم، با خشم اسلحه‌اش را داخل غلاف گذاشت و شروع به صحبت کرد. من که چیزی متوجه نشدم اما یکی از میان اسرا، با لهجه‌ی خوزستانی گفت: «می‌گه دکتر نداریم.» با التماس از او خواستم بپرسد داخل دفتر اردوگاه، مایع ضدعفونی مثل بتادین، پرمنگنات، یا دارویی برای پانسمان دارند. سرگرد چشمش را به زخم پایم دوخت و با سگرمه‌های به هم کشیده، قبل از این‌که حرفی زده شود، جوابم را داد: «نه دکتر، نه دارو، هیچ کدوم رو ندارن.» 🌷برگشتم و با اضطرابی که وجودم را پر کرده بود، سرِ جایم نشستم. سرگرد و نگهبان آرام شدند و امدادگر با باز کردن پارگی شلوارم، زخم را نگاه کرد: «رضا، ببین می‌تونی چند نخ سیگار از اینا بگیری.» خنده‌ام گرفت. ابتدا فکر کردم وقت مناسب گیر آورده و می‌خواهند از آب گل آلود، ماهی بگیرند. رضا به طرف فرمانده اردوگاه رفت و با ایما و اشاره، راضی‌اش کرد چند نخ سیگار و کبریت به او بدهند. سیگارها را که گرفت، دنبال آدم سیگاری گشت: «کی سیگاریه؟» کسی حاضر نبود بعد از یک ماه، آن هم با شکم خالی، لب به سیگار بزند. رضا خودش داوطلب شد و کبریت روشن را زیر سیگار گرفت. امدادگر هم زخم پایم را باز کرد و شعله‌ی کبریت را روی کرم‌ها گرفت. سوزش پا.... ....
901 تایی شدنمون مبارک🙂 اعضای جدید خوش اومدید:] "اعضای قدیمی هم موندگار باشید!:))