یوتویوب برام بدون فیلترشکن بالامیاد و
حتی سرعتش از وقتی که به فیلترشکن
وصل میشدم هم بهتره. نکنه دارم میمیرم ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش من اوحدی بودم ، به من زنگ میزدی.
یادداشت سه /
سناریوهای زیادی چیدهام. برای روزی که قرار است تمام خیابانهای تهران را به تنهایی فتح کنم. سوار مترو شوم ، در حالی که چاووشی در گوشم میخواند :«از اون دوتا چشم پر از جنون چه خبر ؟» به چشمهای آدمها نگاه کنم و سعی کنم بفهمم در ذهنشان چه میگذرد و با چه رنجی سروکار دارند. میدانم که آخرسر هم نمیفهمم ، اما کاویدن صورتها را دوست دارم. مقصدم بشود سینما و ترجیحا یک بلیط برای یک فیلم طنز. با گذاشتن هر تکه پاپکورن در دهانم اشکهایم را پاک کنم. بعدش برای خودم یک دسته گل بخرم. از آن نرگسهایی که لای روزنامههای کلاسیک پیچیده شدهاند. ترجیحا هوا بارانی شود تا از سر اجبار و از ترس خیس نشدن ، در یکی از کافههای نبش خیابان پناه بگیرم. یک کافه لاته سفارش دهم و چشم بدوزم به قطرههای باران. و دوباره چاووشی برایم بخواند : «من تمومش کردم زندگی ولکن نیست.»
من هنوز تو دورانی زندگی
میکنم که دهه هفتادیا کنکور
دارن و مخاطب عموپورنگ
دهه هشتادیا هستن.
بیاید انقدر شبیه همدیگه نباشیم. دنیا هنوزم به آدمهایی که کتوشلوار رو با کتونی میپوشن یا آهنگای رضا یزدانی گوش میدن نیاز داره.
بچهها ما همین الانشم باختیم. میگم باختیم چون با این حجم از اطلاعات اقناع کننده و خوبی که توی دینمون هست، با داشتن بانک اطلاعاتیِ قدری مثل قرآن ، کم آوردیم. میگم کم آوردیم چون فرهنگ پوچ و متعفن دشمن داره به جوونامون غلبه میکنه. چون ما هیچ استفادهای ازشون نکردیم. ما بلد نیستیم تولید محتوا رو. بلد نیستیم چطوری یه جوونو بکشیم تو آغوش خودمون. تا یاد نگیریم همینطوری بازندهایم. تازه بازیهای بعدی رو بدتر از این میبازیم.
ما حقیقتاً مرده بودیم؛ امام ما را زنده کرد. ما گمراه بودیم؛ امام ما را هدایت کرد. ما غافل بودیم از وظایف بزرگ انسان و مسلمان؛ او ما را بیدار کرد و راه را به ما نشان داد و دست ما را گرفت و ما را تشجیع کرد و خودش هم جلو افتاد. اکتفا نکرد به اینکه به ما بگوید بروید؛ او رفت تا ما برویم، تا ما پشت سر او حرکت کنیم. خدا را شکر میکنیم که پشت سر او حرکت کردیم، متوقّف نشدیم، نیمهکاره او را رها نکردیم، سخن او را با همهی وجودمان باور کردیم. ما یعنى همهی ملّت ایران -نه به معناى قشر خاصّى یا کس خاصّى- همهی کسانى که امام را پذیرفتند و به دنبال او راه افتادند. و بحمدالله شماها امتحان سخت و بزرگى دادید.
- حضرت امام خامنهای
من اگه جاشون بودم برای اینکه دِین این
تعطیلات گردنم نمونه ، امروز میرفتم مراسم
امام که با جمهوری اسلامی مساوی بشیم.
+ میدونی چطوری یهکلمه برای یکنفر میتونه امید به ادامه زندگی باشه ؟
- تنها یه کلمه ، یه چیزی هست که فکر میکنم میذاره من ادامه بدم برای تقریبا سه سال. البته اگه کسی بهم بگه! چیزی که تا به حال هیچکس بهم نگفته ؛ «بمون»
[دیالوگ]