🌸سنگ پا کشیدن = از بین رفتن سردرد
✍از دیدگاه طب ایرانی در بیماریهای مربوط به #مغز بهخصوص #سردردها، کشیدن #سنگ_پا مفید است، برای این منظور باید سنگپا خشنتر بوده و با مالش قویتر و مدت طولانیتری استفاده شود!
🔸بر اساس مطالعات جدید در «علم رفلکسولوژی (بازتابی)» کشیدن سنگپا موجب کاهش #غلظت_خون در اندامهای بالایی بدن میشود و باعث کشاندن خون به اندامهای انتهایی میشود به همین دلیل موجب کاهش سردرد و بیماریهای مربوط به مغز میشود !
🔹سنگپا کشیدن بسیاری از مشکلات روان مانند #افسردگی، بیخوابی، فکر و خیال زیاد و … را بهبود بخشد البته اگر بهطور مداوم صورت پذیرد.
@OLOOMEKARBORDI
🍃🌐 کانال علوم کاربردی👆
🌸🍃
🍃
| گل آویشه
🔴 اثر خواب روز بر بدن
آیا تاکنون پس از بیدار شدن به #چهره_خود توجه کرده اید..؟
حتما بارها برای هرکدام ازما پیش آمده که پس از بیدار شدن از خواب، با چهرهی پف کرده مواجه میشویم... تجمع رطوبتِ بیشتر، در زیر پوست که موارد شدیدش به همان پف صبحگاهی معروف است. البته هر چه کیفیت و #زمان_خواب، اصولی و صحیح_تر باشد از مقدار زاید این رطوبت کاسته خواهد شد.
طبق منابع طب سنتی، در خواب شب و در مکان تاریک و آرام که خواب عمیق میگردد، روح حیوانی و حرارت غریزی به درون و عمق بدن میرود و باعث افزایش گرمای احشا و بهبود عملکرد آنها و دفع حداکثری مواد زائد از بدن میشود.
اما چرا خواب روز نتیجه عکس داشته و باعث تجمع مواد زائد و رطوبت غریبه و تشدید حالت پف آلودی چهره میگردد..
❗️بله کاملا درست حدس زدهاید، در خواب روز به ندرت، خوابِ عمیق و با کیفیتِ خواب شب را تجربه میکنیم، زیرا بطورکلی، در طول روز، روح حیوانی و #حرارت غریزی متمایل به سطح بدن بوده و به عمق نمیرود، بنابراین خواب روز باعث اختلال در عملکرد احشا و ارگانهای بدن در اثر کمبود گرمای درونی و تجمع بیشتر مواد زائد شده، و از نظر طب سنتی باعث افزایش سردی و #رطوبت_عارضی یا بیگانه میگردد که عامل اصلی #چاقی و تجمع چربی و #بدشکلی بدن است.
🚫 همچنین این افزایش سردی و کاهش سوخت و ساز باعث تشدید #بیماریهای_سرد مثل:
#افسردگی، درد مفاصل، اشتهای کاذب و سردی معده، ضعف بینایی، #کمکاری_تیروئید، افزایش ابتلا به بیماریهای عفونی و ویروسی به علت تضعیف سیستم ایمنی، سرطان، پیری زودرس و افتادگی پوست چهره و..... میگردد.
🍏🍎🍏🍎
4.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#افسردگی
📛ژاپنی ها بخاطر مصرف زیاد ماهی
بیشترین آمار افسردگی
وهندی ها برای فضا وغذای گرم
کمترین افسردگی رادارند
#دکترخیراندیش
🍏 🍎🍏🍎
گفتند آب چاه غیر بهداشتی هست و آب لوله کشی و کُلر دار مفید است
❌ باور کردیم
✅بیماری های معده و روده بیشتر شد
گفتند سبوس نان را حذف کنید تا جذب بالاتر برود
❌ باور کردیم
✅دیابت و کمبود #ویتامین دی و ... بیشتر شد
گفتند #شیر کم چرب بخورید تا کلسیم آن جذب شود
❌ باور کردیم
✅کمبود #کلسیم بیشتر شد
گفتند اسفناج برای کم خونی مفید است
❌ باور کردیم
✅ #کم_خونی بیشتر شد
گفتند گوشت سفید بهتر از گوشت قرمز است
❌دروغشان را باور کردیم
✅ بیماری های سوداوی و #یبوست و #بواسیر و ... بیشتر شد
گفتند بسته بندی پلاستیکی یعنی #بهداشت
❌ باور کردیم
✅ #سرطان بیشتر شد
گفتند برای مقابله با کرونا، خانه نشین شوید
❌ باور کردیم
✅ #افسردگی بیشتر شد
گفتند برای ضدّ عفونی کردن، #الکل و وایتکس مفید است
❌ باور کردیم
✅مشکلات ریوی و قلبی و نیز مشکلات مغزی بیشتر شد
گفتند #ماسک بزنید تا #کرونا نگیرید
❌ باور کردیم
✅ #سیستم_ایمنی بدن ضعیف شد و کرونا و دیگر مشکلات ریه بیشتر شد
👌ما که چیزی جز دروغ و خیانت از #سازمان_بهداشت_جهانی و پیروان آن ندیدیم
⁉️تا کی می خواهیم از کذّابان و دجّالان جهانی تبعیت کنیم و دین و دنیا و جسم و روح خود را در اختیار یهودیان پست و #دشمنان_بشریت قرار دهیم؟؟؟🤔🤔
💎 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا فَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ كافِرين (آل عمران آیه ۱۰۰)
🌹🌹🌸🌹🌸
🌈 معرفی بازی
✅ خاکبازی
▫️ حضرت رسول اکرم(ص):
خاک، بهار کودکان است.
🔷 ما در روایات داریم که تفرجگاه کودکان خاک است و این بدین معناست که یکی از تفریحهای اصلی بچهها باید خاکبازی باشد و امروزه دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که خود خاک بازی در ابعاد رشد فرزندان بسیار موثر است.
🔸درحالی که خاکبازی نیاز دوران کودکی است. برخی از والدین دلیل ممانعت از بازی با اشیاء طبیعی را نگرانی از به خطر افتادن سلامتی بچه ها معرفی میکنند.
ما نمیخواهیم بگوییم که این نگرانی، کاملا بیجاست؛ اما راه رفع این نگرانی، ممانعت کلی از بازیهای طبیعی نیست.
🔷 میتوان با در نظر گرفتن تدابیری میزان آسیب پذیری سلامت را به حداقل رساند؛
🔸 مثلا با تهیه خاک رس تمیز میتوانیم بدون این که مانع خاکبازی کودکان شويم، لحظات خوشی را برای آنان رقم بزنیم.
🔸باید در کنار دغدغه سلامت جسمانی کودک، نگران سلامت روحی او هم باشیم. بازی با خاک مایه آرامش روحی کودک است و بدین خاطر کودک این بازی را دوست دارد.
🔷 تاثیرات بازی با خاک:
🔺افزایش یادگیری تا دو برابر.
🔺خاک ضد #افسردگی است و باعث نشاط بیشتر در کودکان میشود.
🔺 مقاوم شدن بدن به علت آنزیمهای موجود در خاک.
🔺 ضد درد است و بدن را در مقابل درد مقاوم می کند.
#معرفی_بازی
#بازی
#خاک
💚💚💚💚💚
🥀❤️🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️🩹🥀
🥀رمان عاشقانه شهدایی
❤️🩹جلد دوم؛ #شکسته_هایم_بعد_تو
🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی»
🇮🇷قسمت ۸۳ و ۸۴
محمدصادق احساس مردانگی میکرد،
و خود را از جمع بچهها بیرون کشیده بود، او مرد خانهاش بود دیگر! زهرای کوچک مریم هم، با مهدی و زینب کوچولو مشغول بود.
مسیح چشمانش را غلاف کرده بود ،
و یوسف هم سر به سرش میگذاشت؛محبوبه خانم لبخندی به حجاب و حیای مسیح زد. مریم را دختر برازندهای دیده بود و دلش میخواست مادری کند.
مادر که باشی، مادری را خوب بلدی.
سیدمحمد نیامده بود، اما سایه بود و دلتنگی برای همسر شیفت در بیمارستان داشته که عجیب نیست؛ عشق که بیاید، لحظههایت همه دلتنگی است.
بیچاره فخر السادات!
چه میکشد از دوری همهی خانوادهاش؟ آن هم تنها در آن شهر و دور از تنها باقیماندهی خانوادهاش! بیچاره هیچوقت نمیتوانست ازدواج کند؛ اگر روزی قصدش را میکرد، باید به عقد برادر شوهرش درمیآمد که او خود زن و بچه داشت. ازدواج برای فخر السادات چیزی محال بود و محال؛ ولی تنهاییهای او را چه کسی پر میکرد؟ باید سر فاصله تصمیمی گرفته میشد.
دورهمی خوبی بود؛....
و حداقل دلتنگی مسیح را کم کرد.
آیه را از بیحوصلگی درآورد.
و زینب را از گوشهنشینی و سکوت نجات داد.
آخر شب که همه رفتند آیه به رها گفت:
_چند روزه میبینم وقتی داره با اسباببازیها بازی میکنه همهش دعواشون میکنه، گاهی دست و پای عروسکاشو میکنه، یکی از عروسکا رو کچل کرده. همهی موهاشو کنده!
رها سری به تأسف تکان داد:
_خودت باید فهمیده باشی که دخترت #افسردگی گرفته؛ تا دیر نشده به خودت بیا و به ارمیا زنگ بزن برگرده!
آیه اخم کرد:
_هر کی رفته خودش برگرده!
به سمت راهپله رفت تا به خانهاش برود که حرف رها میخکوبش کرد:
_اگه بره و مثل سیدمهدی هیچوقت برنگرده، میتونی خودتو ببخشی؟
آیه چشمهایش را بست ،
و نفس عمیقی کشید و به راهش ادامه داد.هنوز در خانه را باز نکرده بود که صدای زنگ بلند شد.
زینب که در آغوش مادر خواب بود چشم باز کرد. مسیح و یوسف که به همراه صدرا در حیاط ایستاده و مشغول
خداحافظی بودند، نگاه متعجبی به هم انداختند؛
صدرا در را باز کرد.
معصومه پشت در بود. کنارش آن به اصطلاح همسر هم بود. صدرا ابرو در هم کشید و گفت:
_اینجا چیکار داری؟
رامین مداخله کرد:
_اومدیم پسرمون رو ببینیم!
ابروهای صدرا به آنی بالا پرید:
_پسرتون؟مگه پسرتون اینجاست؟
معصومه که گارد گرفتنهای دو مرد را دید خودش را جلوتر کشید و
مقابل رامین ایستاد:
_ببین صدرا، دعوا که نداریم! اون زمان من شرایط نگهداری از بچهمو نداشتم، شما لطف کردید و بزرگش کردید. الان دیگه میخوام خودم بچهمو بزرگ کنم. این خواستهی زیادی نیست، هست؟! تا عمر دارم مدیونتم؛ لطفا بچهمو بده!
صدرا پوزخندی زد و رویش را به سمت خانه کرد، صدایش را بالا برد:
_مامان... مامان محبوب؛ بیا ببین این خانوم چی میگه نصف شبی!
صدای صدرا همه را به سمت در کشاند.
محبوبه خانوم: _چی شده؟ نصف شبی چی میگی؟! کی دم دره؟
معصومه صدرا را هل داد و وارد حیاط شد:
_سلام مامان جون، منم؛ اومدم دنبال بچهم!
رها خود را از بین جمعیت جمع شده در حیاط جلو کشید:
_بچهت؟! اونوقت کدوم بچه؟
_من با شما حرف نزدم؛ دخالت نکنید!
صدرا کنار رها قرار گرفت:
_اتفاقا با من و همسرم صحبت کردی، خودت خبر نداری؛ اون بچهای که اومدی دنبالش، هم پدر داره هم مادر. تو هم برو دنبال زندگی خودت، همونجوری که یک ساعت بعد از زایمان بچهت انداختیش تو بغل ما و رفتی دنبال شوهر کردن؛ اونم چه شوهری! تو با قاتل برادرم ازدواج کردی،
توقع داری بچه رو بدم بهت؟
معصومه: _اون یک اتفاق بود؛ رامین تقصیری نداره، سینا دعوا رو شروع کرد.
محبوبه خانم اشک چشمانش را پاک کرد:
_حالا شد تقصیر سینا؟! با این حرفا خامش شدی و زنش شدی؟اونموقع که خودت و بابات پاتونو گذاشته بودید رو گلوی صدرا که قصاص و یکهو تغییر عقیده دادید که خونبس باید گرفت و تا آخر عمر عذابشون داد، اون موقع سینا بیتقصیر بود؛ حالا چی میگی؟ از خونهی من برو بیرون!
رامین به دفاع از معصومه قدم در حیاط گذاشت که صدای فریاد محبوبه خانوم پیچید:
_پا تو خونهم بذاری ازت شکایت میکنم! هیچوقتِ هیچوقت، نبینم که دور و بر بچههای من و این خونه بچرخی!
داغ پسرمو تو رو دلم گذاشتی؛ داغ
بزرگ شدن یه بچه در آغوش مادرش رو تو رو دل میوهی عمر من گذاشتی؛ پسرم بچهشو ندید و رفت، تو این داغ رو روی دلش گذاشتی؛ الهی که خدا جواب این کارهات رو بده! الهی که دلت از داغ خالی نشه! الهی داغ بچهت رو ببینی!
حاج علی و زهرا خانوم مداخله کردند.
حاج علی: _اینجوری نگید حاج خانوم!نفرین نکنید، شاید اونم......
🥀ادامه دارد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃