eitaa logo
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ♥️ بعضی وقت ها فـردا یا پس فردایش به واسطه ماجرایی یا سوتی های خودمان می فهمید.😂 یکی از اخلاق های بدش این بود که به ما می گفت فلان جا نروید و بعد که ما زیرآبی می رفتیم، می دیدیم به! آقا خودش آنجاست‌‌😐 نمـونه اش حسینیه گردان تخریب دوکوهه... رسیدیم پـادگـان دوکوهه.شنیدیم دانشجـویان دانشگاه امام صادق(ع)قـرار است بروند حسینیه گردان تخریب. این پیشنهـاد را مطرح کردیم. یک پا ایستادکه: ((نه، چون دیر اومدیم وبچه ها خسته‌ن ،بهتره برن بخوابن که فردا صبح سرحال از برنامه ها استفاده کنن!)) واجازه نداد. گفت:((همه برن بخوابن!هرکی خسته نیست، می تونه بره حسینه حاج همت!)) بازهم حکمرانی!به عادت همیشگی، گوشم بدهکارش نبود😒 همراه دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)شدم ورفتم. درکمـال ناباوری دیدم خودش آنجـاست!😳... داخل اتوبوس،باروحانی کاروان جلو می نشستند.صنـدلی بقیه عوض می شد، امـا صندلی من نه! از دستش حسابی کفری بودم،میخواستم دق دلم رو خالی کنم کفشش را درآورد که پایش را دراز کند، یواشکی آن را از پنجره اتوبوس انداختم بیرون😂 نمی دانم فهمید کار من بوده یا نه اصلا هم برایم مهم نبود که بفهمد.. فقط می خواستم دلم خنک شود. یک بار هم کوله اش را عقب شوت ڪردم☺️ 🌷 ✨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ادامه دارد... ❣🦋❣🦋❣ ✅‌ نشر فقط با آیدی کانال جایز است
🌷🌷 🔷...این حس گمگشتگی را سالها بعد که حسابی بااو رفیق شدم بیشتر در درون اویافتم.هادی مسیرهای مختلفی رارفت تا گمگشته اش راپیداکند. ❇به این حقیقت رسیدم که هادی با همه ی مشکلاتی که در خانواده داشت و بسیار سختی میکشیداما به دنبال گمشده درونی خودش میگشت. 💟هادی فوتبالیست خوبی بود.ودرتمامی زمینه هاازبچهاجلو میزد وکاری را به خوبی انجام میداد اما احساس میکردم بازهم گمشده ی خودش را پیدا نکرده است.بعد دراردوی راهیان نور ومشهداورا میدیدم که بیش از همه فعالیت میکرد اما هنوز..... ✳ازلحاظ کار و درامد شخصی هم وضع او خوب شداما باز به آنچه میخواست نرسید.بعد با بچهای قدیمی جنگ رفیق شد. با انها به این جلسه و ان جلسه میرفت.دنبال خاطرات شهدا بود. ✴بعدموتور تریل خریدبرای خودش کسی شده بودبا برخی بزرگترها این طرف و ان طرف میرفت اما باز هم..... ✳تااینکه پایش به حوزه باز شد.کمتر از یکسال در حوزه بوداما گویی هنوز.... بعدهم راهی نجف شد.روح ناارام هادی،گمشده اش را درکنار مولایش امیر المومنین(ع)پیدا کرد 🌟او در آنجا آرام گرفت و برای همیشه مستقر شد 🗣راوی حجت السلام سمیعی 📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش/شهید مدافع حرم هادی ذوالفقاری ✍ ادامه دارد ... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
بسم رب الشھـدا 😊 مصطفی وقتی اشتیاق محسن را دید، شروع کرد چیزهایی را که بلد بود با زبان کودکانه به او یاد داد. محسن شد اولین و بهترین شاگرد مصطفی. هوش موسیقیایی خوبی داشت. کافی بود مصطفی تلاوتی را یک بار با او تمرین کند، بلافاصله آن را به شکل خوبی ارائه می کرد. استاد، دست داداش خردسالش را می گرفت و می برد به محافل حرفه ای که خودش پای ثابتشان بود. اساتید وقتی صدای محسن را می شنیدند، همگی می گفتند : _ آینده اش درخشان است. مامان تا ساعت یک شب، چشم کشان بچه ها بیدار می ماند تا برگردند. سرسفره شام با حوصله کنارشان می نشست و از اتفاقات جلسه می پرسید. برایش مهم بود بچه ها کجا رفتند و چه کرده اند و پیشرفت داشته اند یا نه. وضع مالی شان متوسط بود. گاهی پایین تر از متوسط. ولی بابا هزینه تمام کلاس ها و دوره های بچه ها را با جان و دل جور می کرد. محسن سریع پیشرفت کرد. دوازده ساله که شد، رتبه اول کشوری را گرفت. 🎀🍃🎀🍃🌻🍃🎀🍃🎀 ✍ ادامه دارد ... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🟣خاک های نرم کوشک🟣 جوابش را ندادم با کمال افتخار و سربلند توی چشماش نگاه می کردم کفری تر از قبل ادامه داد: «قدر اون ناز و نعمت و اون زندگی خوش را حالا می فهمی نه؟» بر و بر نگاهش می کردم باز گفت:«انگار دوست داری برگردی همون جا نه؟» عرق پیشانی ام را با سر آستین گرفتم. حقیقتاً تو آن لحظه خدا و امام زمان ( سلام الله علیه) کمکم می کردند که خودم را نمی باختم خاطر جمع و مطمئن گفتم :«این هیجده تا توالت که سهله جناب سرگرد، اگر سطل بدی دستم و بگی همه این کثافت ها رو خالی کن تو،بشکه،بعد که خالی کردی توبشکه، ببر بریز تو بیابون، و تا آخر سربازی هم کارم همین باشه، با کمال میل قبول می کنم ولی تو او خونه دیگه پا نمی گذارم.» عصبانی گفت: «حرف همین؟» گفتم :«اگر بکشیدم اونجا نمی رم»...... حدود بیست روز مرا تنبیهی همان جا گذاشتند. وقتی دیدند حریف اعتقاد و مسلکم نمی شوند، آخرش کوتاه آمدند و فرستادنم گروهان خدمات " 1 ". پاورقی ۱ شروع سربازی شهید برونسی در تاریخ ۱۳/۶/۱۳۴۱ بوده است. ادامه دارد.... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃