اولین واکنش سپاه پاسداران به عملیات طوفان الأقصی
حساب توئیتری سپاه پاسداران با انتشار تصویری از شهید سلیمانی نوشت:
🔹گر پدر نیست، تفنگ پدری هست هنوز...
#طوفان_الأقصی
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خستگی ناپذیر همچون حاج قاسم❤️
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
دستخط سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
امروز پیچیدهترین و حساسترین دوره فلسطین است. فلسطین خط مقدم ما و همه جهان اسلام است. از خداوند سبحان برای مجاهدین صحنه فلسطین موفقیت و پیروزی و اجر الهی را خواستارم.
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
این مرد دست فلسطینیها را پُر کرد
رهبر انقلاب: حاج قاسم سلیمانی کاری کرد که یک منطقۀ کوچکی، یک وجب جا مثل نوار غزه در مقابل رژیم صهیونیستی با آن همه ادعا میایستد. کاری کرد که بتوانند بِایستند، بتوانند مقاومت کنند.
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷کرمان /شادی و آواز خوانی بر سر مزار شهید سردار سلیمانی
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای آخرین عکس شهید حسین همدانی با حاج قاسم
✨به مناسبت سالگرد شهادت حاج حسین همدانی
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت قاسم ظهور نزدیک است
گفت صهیون به گور نزدیک است
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
خداحافظ رفیق . . .
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖 روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل پنجم:روایات سوریه
🔸صفحه:۲۳۱-۲۳۲-۲۳۳
🔻قسمت:۱۳۴
هم رزم شهید: رسول محمود آبادی
دیگر عادت هر روزم شده بود خواب های حاج حسین را گوش کنم. قبل از اینکه سر سفره بنشیند،بهش می گفتم«دیشب خواب چی دیدی؟»می گفت«می خوای اذیت کنی یا می خوای واقعا بشنوی؟».می گفتم«حالا معلوم نیست که بخوام بشنوم.تا چی باشه».وقتی خواب بد
می دید،صدقه می داد.تماس می گرفت و پی گیری می کرد که یک گوسفند بگیرند و قربانی کنند.
روزی با حالت خنده گفت«آخرش این خواب ها،جواب سؤال من رو داد.»خیلی خوشحال بود.گفتم«نکنه خواب دیده ای که شهید
می شی؟!».گفت«نه، حاج رسول!کارم خیلی
طولانی شد.بهم گفتند امسال شهید
نمی شی؛اگه کارت خوب پیش بره،سال آینده.»بعد از این خواب،حاج حسین،خیلی بی پروا شده بود؛وقتی در عملیاتی تیر اندازی می شد،صاف می ایستاد و جلو
می رفت.
🔻قسمت:۱۳۵
فایل صوتی: حسین بادپا
اوایلی که رفته بودم سوریه،با همه ی مجموعه غریب بودم.کم کم کار را یاد گرفتم.دو سه ماهی از آمدنم می گذشت.دوری از خانواده و سختی کار باعث
می شد بی حوصله بشوم. یک روز طاقتم تمام شده بود. با دفتر حاج قاسم تماس گرفتم و بر ایشان پیغام گذاشتم که «من دیگه نمی تونم اینجا بمونم.» یکی دو روز
بعد،توی دمشق، نماز جماعتی بود.حاج قاسم را آنجا دیدم. بعد از اینکه نماز تمام شد. رفتم کنارش نشستم.گفتم«حاجی،خسته شده ام.
می خوام بر گردم».حاج قاسم با حوصله
مسائلی را برایم توضیح داد.چند ذکر را یادم داد وگفت«این هارو زیاد بگو».بعد کمی صدایش را بلند کرد و گفت«ببین،حسین،من وظیفه داشتم تو رو پشت کنم بیارم اینجا.تو هم وظیفه داری
مانند یه کوهنورد،یه صخره نورد،چنگکی رو که داری، بندازی و محکم بگیریش،خودت رو سمت بالا بکشونی».این دو جمله اش، بد جوری مرا به هم ریخت. انگار سال ها منتظر چنین تلنگری بودم.
#قسمت_اول👇
↳|eitaa.com/O_S_A213/2900
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨